حمید مهدیزاده؛ اسحاق جهانگیری و دوستانش کتابها را در زمین بسکتبال آتش زدند
ایران وایر: ناشران ایرانی خارج از کشور در دهههای گذشته مستقل و بدون نظارت ارگانهای دولتی و امنیتی مشغول به فعالیت بودهاند در حالی که استقلال در صنعت نشر کتاب و عدم دخالت ارگانهای دولتی یکی از بزرگترین امیال برخی از ناشرین فعال در ایران است. با توجه به وجود سانسور و خفقان در چاپ و عرضه کتاب، مخاطب و مولف به ناشران دولتی و خصوصی فعال در ایران اعتماد بیشتری نسبت به ناشران مستقل دارد. در خصوص مشکلات نشر و سانسور کتاب تا کنون با نویسندگان، مترجمین و مولفین متعددی گفتوگو کردهایم. اغلب مصاحبه شوندها مخالف با سانسورهای دولتی هستند اما پیش از انتشار، کتابهایشان را برای صدور مجوز نشر و عرضه به اداره سانسور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میسپارند. اغلب این مولفین، مترجمین و نویسندگان حاضرند تن به سانسور بدهند ولی با ناشران مستقل خارج از کشور همکاری نداشته باشند. در حالی که میتوانند بدون دغدغه و با اطمینان از عدم سانسور با این ناشرین همکاری کنند. این عدم همکاری علتهای متعددی مانند ترس از برخوردهای امنیتی و قضایی، عدم اعتماد به کیفیت انتشار آثار و ممنوعیت پخش آثار منتشر شده توسط این ناشران مستقل، در بازار کتاب ایران دارد. ایرانوایر با برخی از ناشران مستقل و فعال در اروپا و امریکا گفتوگو کرده است. در این سلسله گفتوگوها چند موضوع مانند علت اعتماد یا عدم اعتماد مولف و مخاطب به این ناشران، راهکارهای مبارزه با سانسور، اهمیت عمومی شده کتابهای الکترونیک و اقتصاد هنر را محوریت قرار دادایم. در حال حاضر بیش از نوزده ناشر در خارج کشور فعالیت میکنند. از میان این ناشران میتوان به انتشارات باران، فروغ، اچانداس مدیا، نوگام و نشر ناکجا اشاره کرد. در ادامه گفتوگو با حمید مهدیزاده، مدیر انتشارات فروغ در آلمان را میخوانید. آقای مهدیزاده متولد ۱۳۳۶ و زاده شهر کرمان است.
اقتصاد در صنعت نشر یکی از مهمترین دغدغه ناشران است. به باور من یکی از نکاتی که سبب شده است مخاطب کمتر به کتابهای منتشر شده توسط ناشران مستقل خارج از کشور اهمیت بدهد و ناشران در حوزه اقتصادی موفقیت کمتری داشته باشند نحوه عرضه آثار در گرافیک و صفحه بندی کتابهاست.
انتشارات فروغ برای جلب رضایت مخاطب و مولف تا کنون چه کارهایی کردهاید؟
ـ بهتر است اول بگویم که چرا یک ناشرم. ما مدعی هستیم که کتابها را بدون سانسور به دست مخاطب میرسانیم. این یعنی کاری که یک حکومت در زمانی نزدیک به چهار دهه مخاطب را از آن محروم کرده است. از دو دهه پیش که انتشارات فروغ را تاسیس کردم، هدف من و همکارانم این بود که نگذاریم ایرانیهای خارج از کشور، فرهنگ و زبان فارسی به عنوان پایهایترین عنصر هویت زنده و مانا آن را فراموش کنند. دقیقا کاری که شما در حال آنجام آن هستید. وقتی اصلیترین عنصر هویت ما زنده بماند ما در دیگر فرهنگها و جوامع حل نمیشویم و سبب انتقال آن به نسلهای بعد از خود خواهیم بود. این هویت یک جسم جامد نیست و با گذشت زمان و بسته به نیازهای انسان پالایش و به روز میشود. شما در ابتدای این مصاحبه یکسری قوانین و شرایطی را مطرح کردید. بیان این قوانین از جانب شما یک عنصر فرهنگی در آن نهفته است. قاعدتاً در گفتوگوهایی که تاکنون طی سالهای گذشته تهیه و منتشر کردهاید، آنقدر مشکلات حقوقی و حاشیهای بوده که به این نتیجه رسیدهاید که قبل از هر مصاحبه قوانین و شرایط خود و رسانه را برای مصاحبه شونده بازگو کنید. این را قاعدتاً شما از زندگی در اروپا آموختهاید، شاید دو دهه پیش و یا همین حالا در ایران کمتر و یا اصلا کسی اینگونه پیش از مصاحبه قوانین و شرایطش برای گفتوگو با مصاحبه شونده را بیان نمیکند. این موارد اتفاقات خوب فرهنگی است که ما از دنیای غرب آموختهایم و کمک میکند که در فرهنگ خودمان مفید و موثر باشیم. من به عنوان مصاحبه شونده و شما به عنوان مصاحبه کننده پیش از شروع حق و حقوق خود را میدانیم. این یک کار فرهنگی است و زبان فارسی اساسیترین عنصر فرهنگ است. اما جواب پاسخ شما، فرزندان ایرانیان خارج از کشور قاعدتاً یا زبان فارسی را نمیشناسند و یا اطلاعات اندکی از زبان و فرهنگ ایران دارند، ما کتابهای دو زبانه منتشر میکنیم. این دو زبانه بودن کتاب، به زبان ایرانیانی که زبان فارسی را کم میدانند کمک میکند و یا ایرانیانی که بر فرض زبان آلمانی را خوب نمیشناسند. از طرفی دیگر هم به آلمانیها برای شناخت فرهنگ و آثار ایرانی کمک میکنیم، این حرکت به تنهایی یک کار فرهنگی و در راستای جلب رضایت مخاطب است.
بخشی از جلب رضایت مخاطب همان موضوع گرافیک است که شما در طرح پرسش بیان کردید. کتاب قاعدتاً یک کالاست و ما در نحوه عرضه یک کالا باید همه این موارد را در نظر بگیرم، حتی قیمت عرضه برای جلب رضایت مخاطب اهمیت دارد. ناشران جوان از لحاظ طراحی و شکل ظاهری و انتخاب فونت نسبت به ما ناشران قدمی بهتر عمل کردهاند. دنیای امروز امکانات بهتری در اختیار ناشران میگذارد خوب ما هم خودمان را به روز کردهایم.
خودسانسوری را یک بداخلاقی فرهنگی میدانید یا محافظهکاری؟
ـ سانسور همزاد حکومت اسلامی است. از همان اوان شکلگیری انقلاب اسلامی ما شاهد اعمال سانسور به صورتهای مختلف بودیم. فراموش نخواهم کرد که با همکاری تعدادی از دوستانم در دانشگاه کرمان و برخی شهرهای دیگر نمایشگاههای کتاب برگزار میکردیم. در آن زمان انجمن اسلامی دانشگاه کرمان که از قضا تعدادی از مسئولین فعلی حکومت اسلامی از جمله معاون رئیس جمهور فعلی، آقای اسحاق جهانگیری هم از اعضای اصلی آن بودند. به شیوههای مختلف با برگزاری نمایشگاه کتاب ما مخالفت میکردند و یک روز در اقدامی کمسابقه دست به بسیج مردم شهر زدند و در یورشی ناگهانی تمام کتابهای ما را جمع کردند و در وسط زمین بسکتبال دانشگاه روی هم ریخته و به آتش کشیدند. صحنهای ناباورانه و دردناک بود. کسانی که دم از آزادی و برابری و… میزدند چندهزار جلد کتاب مختلف را روی هم ریختند و به آتش کشیدند. ما و چند صد دانشجویی که شاهد این اتفاق بودند در خشم و بهتزدگی ماندیم. طبعا قبل از آن با کشمکش فراوان و ضرب و شتم همه ما توانستند کتابها را از روی میزها و قفسهها جمعآوری کنند. آنها با این اقدام از فعالیت ما جلوگیری کردند.
سانسور در آن زمان اینگونه بود. یعنی محو و نابود میکردند، بعد شروع کردن به نابود و محو کردن خالق اثر یعنی نویسندگان. در دنیای امروز اما نوع سانسور به قول شما عوض شده است. آنها هم عوض شدهاند و به شکلی امروزی سانسور میکنند. مانند اوایل انقلاب اثر و مولف را نابود نمیکنند بلکه میگویند آثار باید توسط موسسات نیمهدولتی و دولتی بازخوانی بشود اگر ما موافق بودیم و یا به پیشنهادهای ما عمل کردید بعد منتشر میشود. در یک دوره ناشران و نویسندگان تن دادند و بعد گفتند که هم زمان بر است و هم خسته کننده برای اینکه خودشان را از این روند خلاص کنند شروع کردند به شکلی اتوماتیک تمام آن خط قرمزها را هنگام خلق و پیش از ارائه به سانسورچیها خودشان رعایت کردند. این روند آغاز خودسانسوری است و انقلابی در راستای نابودی فرهنگ. به باور من یکی از علتهای پایین آمدن تیراژ کتابها و زمان مطالعه مردم در ایران سانسور دولت و خودسانسوری مولفین و مترجمین ایرانی است. در حال حاضر جمعیت ایران نزدیک به هشتاد میلیون نفر است. در زمان ناصرالدینشاه ۷ یا ۸ میلیون نفر بودیم. در آن زمان که حتی صنعت نشر به ایران نیامده بود کتابان دربار مینشستند و ۵۰ نسخه از هر کتاب دستنویس میکردند. آن ۵۰ نسخه برای ۷ یا ۸ میلیون ایرانی بود در حال حاضر هم تیراژ در ایران ۵۰۰ جلد است برای هشتاد میلیون نفر.
_ ناشران و نویسندگان نمیتوانند بیکار باشند، باید کار کنند، دولت جمهوری اسلامی هم که نمیگذارد راحت بنویسند و چاپ کنند. تعداد کمی هستند که ترجیح میدهند کار نکنند تا اینکه به سانسور تن بدهند. برخی که تعدادشان هم کم نیست باید کار کنند، در نتیجه به آن قوانین تن میدهند.
شبکههای اجتماعی در دنیای امروز اهمیت زیادی دارند. گستردگی شبکههای اجتماعی و عمومی شدن کتابهای الکترونیک و pdf آیا در دور زدن سانسور موثر هستند؟
ـ بخشی از فعالیتها در شبکههای اجتماعی حول محور ادبیات است. اما عمده اتفاقات و فعالیتها در شبکههای اجتماعی انتقال اخبار و به اشتراک گذاشتن اتفاقات اجتماعی است. فعالین شبکههای اجتماعی تلاش میکنند به واسطه این امکان اخبار درست و سانسور نشده را بدون واسطه سیستمهای نظارتی و دولتی با هم به اشتراک بگذارند. بخش کمی از مخاطبین ادبیات که اغلب آنها نسل جوان هستند با کتابهایی که به صورت الکترونیک عرضه میشوند، ارتباط برقرار کردهاند. خوشبختانه در عرضه الکترونیک کتاب، سانسور دولتی کمتر وجود دارد. دولت در عرضه کتاب به شکل سنتی، یعنی چاپ میتواند اعمال نفوذ و قدرت نمایی کند. شاید یکی از دلیلهایی که تیراژ کتاب در سالهای گذشته پایین آمده است همین باشد که نسل فعال و جوان ما نمیخواهد تن به سانسور بدهد. هم آثارشان را الکترونیک عرضه میکنند و هم خود مخاطب کتابهای الکترونیک سانسور نشده هستند. من نگران پایین آمدن تیراژ کتابهای چاپی نیستم. در آلمان هم کتابفروشان و ناشران آلمانی از پایین آمدن تیراژ کتابها میگویند. درست است که صنعت نشر کتاب سنتی کمرونق شده است اما این نباید سبب دلسردی باشد. دنیا در حال دگرگونی و انقلابی در صنعت نشر و چاپ است. اینترنت در حال ساخت فضاهای جدید معالعاتی است. دو دهه پیش کسی تصور نمیکرد کتاب به شکل الکترونیک عرضه شود.
برخی براین باورند که سانسور کتاب، یکی از علتهای عدم استقبال مخاطب و در نهایت پایین آمدن تیراژ کتاب در ایران است.
ـ علت پایین آمدن تیراژ کتابهای چاپی فارسی فقط سانسور نیست. سانسور بخش مهمی از دلسرد شدن مخاطب نسبت به آثار منتشر شده است، اما همه ماجرا نیست. کتابهای الکترونیک و ایبوکها در حال دگرگونی جهان مطالعه هستند. در اروپا، دولتها سانسور و نظارتی بر آثار منتشر شده ندارند، اما ما شاهد پایین آمدن تیراژ کتابها هستیم. این اتفاقی جهانی است.
اغلب نویسندگان ایرانی با سانسور مخالفاند. اما در نهایت آثارشان را برای انتشار به تیغ سانسور میسپارند در حالی که ناشران مستقل، بیرون از ایران بدون نظارت دولت و سانسور فعالیت میکنند. در گفتوگوهایی که با برخی از این نویسندگان داشتهام، مشکل آنها و عدم همکاریشان با ناشران مستقل خارج از کشور عدم اعتماد به نحوه پخش، پایین بودن کیفیت اجرایی و چاپ آثار در خارج از کشور بوده است. چرا مولفین به ناشران مستقل اعتماد ندارند و شما برای جلب اعتماد مولفین چه تلاشی کردهاید؟
ـ ممکن است در آینده این همکاری شکل بهتری به خود بگیرد. اما موضوع این است که وقتی کسی در ایران و در جامعه هشتاد میلیونی زندگی میکند، برای من روشن نیست که کتابش را بفرستد در اروپایی که چند میلیون ایرانی وجود دارند منتشر کند. چرا که سوال مهم این است کتاب چگونه بعد از انتشار به ایران برسد. ارسال کتابهایی که ما به شکل سنتی منتشر میکنیم به ایران کار ساده و راحتی نیست، شاید به همین دلیل باشد که شما به عنوان نویسنده و روزنامهنگار محوریت گفتوگو و فکرتان را در ایرانوایر به کتابهای الکترونیک اخصاص دادهاید و من به عنوان ناشر با انتشار و گستردگی این کتابها موافقام. در حال حاضر نویسنده ایرانی انگیزه قوی و محکمی برای ارسال و انتشار کتابش در خارج کشور ندارد، مگر مخالفت با سانسور باشد. خوب وقتی نویسنده میتواند کتابش را بدون سانسور به صورت الکترونیک در ایران به واسطه شبکهها و سایتها منتشر و عرضه کند. چه نیازی به من ناشر دارد؟ در فرهنگ ما موضوع اقتصادی هنری، چیزی که شما برآن تاکید دارد نهادینه نشده است.
گاهی هم موضوع و پردازش داستان برای ناشر در بیرون از ایران جذابیت ندارد. ناشر به عنوان یک بنگاه اقتصادی در عرصه چاپ، به سلیقه مخاطب نگاه میکند، برفرض فلان نویسنده که داستاننویس خوبی است، به فلان موضوع در کتابی پرداخته اما آن موضوع برای مخاطب من که در اروپا زندگی میکند اهمیت ندارد و آن موضوع برایش دغدغه نیست. در نتیجه چرا من باید آن را منتشر کنم وقتی مخاطب آن موضوع در ایران است و من امکان پخش آن کتاب در ایران را ندارم؟ این نکات ظریف، اما مهم هستند و قابل تامل. مگر اینکه این دسته از کتابها را، ما به صورت الکترونیک منتشر کنیم و مخصوص مخاطب داخل ایران باشند که تازه آن موقع ما با مشکل نحوه فروش روبهرو هستیم. ایران سیستم بانکی درستی ندارد. اگر هم قرار باشد به صورت رایگان عرضه شود، اقتصاد هنر چه میشود؟ اقتصاد ناشر و مولف چه میشود؟ محوریت نمایشگاههای کتابی که در اروپا برگزار میشود برای تجارت کلان بین تولیدکنندگان فکر و اندیشه است. یک نویسنده اثری را تولید کرده است، ناشر براساس سیاستهای خود با مولف قرارداد تجاری میبندد و هر دو به سودی اقتصادی میرسند. در حالی که در نمایشگاه کتاب تهران فقط کتاب فروخته می شود. کتابها با ۲۰ درصد و ۳۰ درصد تخفیف به فروش میرسند نمایشگاه کتاب تهران فروشگاه بزرگی است. آنجا کسی به اقتصاد کلان تولیدات فکری اهمیت نمیدهد. در اقتصاد کلان فکر، اندیشه رواج پیدا میکند. خود شما، اگر رسانهتان شما را از لحاظ مالی تامین نکند، آیا حاضر به تهیه و عرضه این همه گفتوگو در حوزه سانسور و خودسانسوری هستید؟
قاعدتا تاکنون خودسانسوری داشته اید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوریهایتان را همرسانی کنید؟
ـ در عرضه نشر، فکر نمیکنم کاری به دست ما رسیده باشد و آن را به خاطر محافظهکاری سانسور کرده باشیم و بگوییم نه منتشر نمیکنیم. دلیلی ندارد، من یک ناشرم و وظیفه من جدا از ملاحظههای اقتصادی، عرضه افکار و نگاههای مختلف است. سانسور در صنعت نشر جهان جایگاهی ندارد. شاید خود نویسندگان به دلیل مشکلات فرهنگی و عادتهای فرهنگی، خودسانسوری داشته باشند اما من به عنوان ناشر نه نداشتهام.
پیام برای این مطلب مسدود شده.