تنها در حکومتِ عدلِ علی ممکن است، که یکی را برای روزنامه یا نان خریدن اعدام کنند!
بالابلاگ: دهباشی: عرض شود که خُب برای من خیلی نکات روشن شد، اما خودتون در فرمایشاتِتون فرمودید که “حکمِ باغی، حکمِ کسی که بغی کرده باشه اعدام هست، و مرحومِ آقایِ منتظری هم چنین نظری داشتند”، پس چطور خودِ ایشون معترضِ این نکته بودند؟، خودشون معترضِ بحثِ اون اعدامهای 67 بودند، ایشون که خودشون دیگه میدونستند این حکم رو، چطور این ماجرا رو مصداقِ اون ماجرا نمیدونستند؟
فلاحیان: عرض کردم که، یک بحثی که خودِ من هم ابتدائاً این رو مطرح کردم این بود که: ما، اگر کسانی، ولو بعد از دستگیری، تائب بشند؛ ما قبول بکنیم و اینها بیایند مصاحبه کنند و ماهیتِ سازمان رو افشاء بکنند، چون اینها چند تا فایده برایِ ما داره:
یکی اینکه، اینها بینِ مردم افشاء میشند. اولاً قدرتِ جذب شون از بین میره، و بعد به قولِ شما “تو تاریخ باز پیدا نمیشند یک کسانی که بگند: -اینها یک کارِ برحقی داشتند انجام میدادند-“، چون اینها خودشون اند دیگه در همین [مصاحبه ها] می آیند اینها رو میگند، متوجه اید؟، تأثیر داشت اینها.
یکی هم اینکه، در بریدنِ افرادِ منافق. یعنی ما گفتیم، اونوقت ها به اصطلاح می گفتند: “این بریده یا نه؟”، یعنی “آیا آمادگی داره که همکاری بکنه یا نه؟”، اینها خیلی تأثیر داشت، اطلاعاتشون تأثیر داشت.
دهباشی: اون رو متوجه شدم
فلاحیان: اینها رو ما آمدیم چکار کردیم؟، اومدیم، حالا اصطلاحاً میگیم “حکمِ ثانوی”، حکمِ ثانوی برایش درست کردیم، اونی که من میگم حکمِ اولی شِه، این حکمِ ثانوی بود.
دهباشی: خوب متوجه شدم، شما که فرمودین که “این افراد که اعدام نشدند، اینهایی که به حکمِ ثانوی زندانی بودند”، پس اشکالِ آقای منتظری کجا بود؟
فلاحیان: آقایِ منتظری یک مسأله ای دیگه ای برایش پیش اومد که با امام هم اختلاف پیدا کردند، ابتدئاً هم آقایِ منتظری هم نظرش همین بود، ولی یک نظری پیدا شد که “این اعدامها نهایتاً باعث میشه تاریخ علیۀ ما قضاوت کنه، علیۀ اسلام قضاوت بکنه، بنابراین ما خوبه که اینکار رو نکنیم، که بعدها قلم بدستِ دشمن میوفته؛ ما رو اینجوری خلاصه لجن مال نکنند”، که امام میفرمود که “نه، شما وظیفۀ شرعی تون (: رو انجام بدید، منتظرِ قضاوتِ تاریخ نباشید”
دهباشی: حاج آقا از این بحث میخواهیم رَد شیم، فقط من برایِ اطمینانِ خودم میخواهم بپرسم که، همۀ کسانی که اعدام شدند با اسلحه دستگیر شده بودند؟، یعنی شورشِ مسلحانه کرده بودند؟
فلاحیان: نَـــــه، همه شون شورشِ مسلحانه کرده بودند، ولی افرادی که دستگیر میکردم خیلی هاشون [در] خونۀ تیمی بود[ند]، ما میرفتیم اونجا مثلاً یکی دو تا اسلحه بیشتر نبود، یا تویِ خیابون مثلاً میگرفتیم شون، اسلحه نداشتند تویِ خیابون که
دهباشی: خُب این چطوری میشد مصداقِش شورشِ مسلحانه؟!
فلاحیان: خُب اینها جزءِ اون سازمان بودند، آمادگی برای عملیات داشتند
دهباشی: مگه نباید خودِ اون شخص، شخصاً اینکار رو بُکنه؟
فلاحیان: نـــــه، وقتیکه کسی عضوِ یک جریانِ به اصطلاح یه لشکری هست، اون لشکر که مثلاً مسلحانه داره میجنگه، حالا چه مسلح باشه اون فرد، چه نباشه
دهباشی: ولو اینکه با یک روزنامه گرفته باشنش؟
فلاحیان: بــــله، اینها جزء اون سازمان بودند دیگه، اینها آمادگی عملیات داشتند، حالا یک کسی ممکنه بره امروز برای این خونۀ تیمی نون بخره، یکی بره مثلاً فرض کنیم امکاناتِ دیگه تهیه بکنه
دهباشی: یا اصلاً نیرویِ عملیاتی نباشه، نیروی تبلیغاتی باشه؟
فلاحیان: ولی بالاخره جزء اینهاست، برای اینکه این یگانی که میجنگه همه چی داره دیگه، همه که فقط اسلحه ندارند، درسته؟، واحدِ تدارکات هم دارند دیگه (:
دهباشی: اینها اسیر محسوب نمیشند؟
فلاحیان: نـــه
دهباشی: درسته.
برگرفته از ویدئو
از 1:23:51 تا 1:27:43
پیام برای این مطلب مسدود شده.