وصیت نامه سهیل عربی در هفتمین روز اعتصاب غذا
ایران وایر: «بدرود زندگی
نسترنم باور کن هر آنچه لازم بود را انجام دادم که بازگردم و زندگی مان را از نو بسازیم اما ….
به روژانا بگو پدر به جرم اندیشیدن و روشنگری زندان بود.
عاشقتان بودم اکنون که وصیت نامه مینویسم و ثروتی برای بخشیدن ندارم از رویتان شرمسارم مرا ببخشید که تنهایتان میگذارم ۱۳۸۸ روز محبوس بودم به خصوص این ۸ روز آخر بسیار دشوار بود.
اما شب های طاقت فرسا را به این امید به روز رسانده ام که وجدان قاضی ها و بازجو ها بیدار شود که اگر بیدار میشد مرا تبرئه میکردند و خلافکار ها و مجرمین واقعی را به زندان می انداختند و میگذاشتند دوباره در کنار هم زندگی کنیم برای روژانا قصه بگویم و تو را در آغوش بگیرم دیگر تحمل این همه ظلم را ندارم از این تنها جنگیدن و فریاد زدن خسته شدم هیچکس نیست که مرا یاری دهد تا فریادی بر سر ظالمین شویم سهیلی که در قفس باشد و نتواند کار کند با یک مرده تفاوتی ندارد.
من رفتم اما شک ندارم روزی از شر ظالمین رها میشویم پرونده مرا میخوانید و ایمان می آورید که حتی یک روز زندان بودن حق من نبود.
روزی فرا میرسد که قضات و با بازجوهای خود فروخته محاکمه میشوند و سرزمینمان دیگر توسط پیشانی های ریا کار اداره نمیشوند.
خطاب به مسئولین : اکنون در یک قدمی مرگ هستم قند ۵۰ فشار ۵ روی ۶ وزن ۶۶ خونریزی معده و…
به خواسته های قانونی ام توجهی نکردید دست کم آخرین خواسته ام را که برای پس از مرگ است انجام دهید مرا در بند ۳۵۰ اوین اتاق یک دفن کنید بزودی اینجا تبدیل به موزه خواهد شد و روژانا ها با افتخار از ما یاد خواهند کرد.
خطاب به آنها که دوستشان دارم و دوستم دارند در سالمرگم اشک نریزید ترانه “لاویا ان روز” (La Vie En Rose) ادیت پیاف به یادم گوش دهید.
هرگز اجازه ندهید شخص دیگر را به جرم داشتن عقاید متفاوت شکنجه دهند.»
فایل صوتی:
پیام برای این مطلب مسدود شده.