مشکل حکومت ایران با رسانه های برون مرزی
بیبیسی: نمی توان انتظار داشت که رسانه های دیگر، در مواقع حساسی – در حد شب انتخابات- که صداو سیما داوطلبانه میدان رقابت را تقدیم می کند، برای در اختیار گرفتن آن تردیدی داشته باشند
برداشت اول: شب آخر مذاکرات ۱+۵ برای نهایی کردن برجام است. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، در حال پخش مطالب “عادی” خود و از جمله مستندی علمی است. طبیعتا کسانی که در التهاب کسب آخرین اخبار از مذاکرات هسته ای هستند، کانال را عوض می کنند.
برداشت دوم: مهلت رای گیری برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ به پایان رسیده. یک کارشناس سیاسی صدا و سیما، در حال بیان صحبت هایی است که اگر به جای شب انتخابات، مثلا سه سال قبل یا یک سال بعد هم پخش بشوند تفاوتی ندارند. بعد، مستندی در مورد لوزالمعده پخش می شود. طبیعتا باز خیلی ها کانال را عوض می کنند.
برداشت سوم: شورای نگهبان به خاطر اصرار بر روی برکناری یک عضو زرتشتی شورای یزد مورد انتقاد کم سابقه قرار گرفته. تلویزیون برای “مدیریت” فضا یک “مناظره” ترتیب می دهد که دو طرف آن عضو شورای نگهبان هستند و هر دو نیز از تصمیم خودشان دفاع می کنند. این بار، صدای اعتراض خیلی از سرسخت ترین حامیان شورای نگهبان هم بلند میشود…
اگر گفته شود که می توان نمونه هایی بی شمار از این قبیل را در کارنامه صدا و سیما فهرست کرد، اغراق آمیز خواهد بود؟ بعیداست که بسیاری از مدافعان رویه سیاسی صدا و سیما نیز، به این سوال پاسخ مثبت بدهند.
چنین نمونه هایی، البته مربوط به حرفه ای ترین، پرمخاطب ترین و بزرگ ترین رسانه حکومتی ایران با حدود ۳۴ هزار کارمند -۵۰ هزار نفر همکاربا احتساب نیروهای پیمانی- هستند. ارگانی که قرار بوده متناسب با امکانات خود، رسانه تعیین کننده حکومت ایران در مواقع حساس باشد، اما در چنان مواقعی، میدان را به راحتی به رقبا – از رسانه های خارجی گرفته تا فضای مجازی- واگذار می کند.
توضیحات مدافعان رسانه های حکومتی در مورد عملکرد این رسانه ها، معمولا در این حد است که مشکل اصلی بودجه ناکافی یا توطئه های خارجی هستند. در حالی که بعید است رسانه ای که شب بعد از انتخابات اعتماد به نفس کافی را برای پوشش زنده اخبار آن ندارد، با مثلا ۵۰ درصد بودجه بیشتر این اعتماد به نفس را به دست بیاورد. یا مشکل بتوان انتظار داشت که رسانه های دیگر، در مواقعی که صداو سیما داوطلبانه میدان را تقدیم می کند، برای در اختیار گرفتن آن تردیدی داشته باشند.
حق نشر عکس Uromnews.ir
Image caption احتمالا صدها نیروی جوان در پروژه های موسوم به “جنگ نرم” در حال کار کردن هستند که ادامه فعالیت آنها در طول سال ها، کوچکترین نقشی را در آموزش رسانه ایشان ایفا نمی کند. نیروهایی که در بزنگاه های رسانه ای -که روزنامهنگاران حرفه ای تعیین کننده هستند- مطلقا فایده ای برای جریان خود ندارند
مواجهه حکومت با مشکل رسانه ای خود، البته تاکنون از جنس بازنگری در رویه های حرفه ای نبوده و عمدتا، به انتظار از دستگاه قضایی و امنیتی برای مهار رقبا خلاصه شده است.
بخشی از این مواجهه که مستقیما قضایی و امنیتی نبوده هم، از طریق پروژه های موسوم “جنگ نرم” صورت گرفته که نمود شاخص آن، فعالیت پروژه و سایت های بی شمار با موضوع رصد رسانه های برون مرزی و مقابله با آنها بوده است.
چنین پروژه هایی هر روز، در مورد تعدادی زیاد از مطالب رسانه های برون مرزی “خبر”های عجیب و غریب می نویسند که عمدتا، چیزی بیش از نقل قول تحریف شده مطالب به علاوه چند خط فحش یا اتهام نیستند.
مسئولیت عجیب تر این پروژه ها، “خبرنویسی” پایان ناپذیر در مورد حجم عظیمی از پست های روزنامه نگاران معروف و غیرمعروف در شبکه های مجازی است. در این حد که بعضا حتی توییت های پیشپا افتاده روزنامه نگاران مقیم خارج، به موضوع خبرهای دست اول پروژه ها و سایت های رصدکننده رسانه های برون مرزی تبدیل می شوند.
می توان حدس زد که صدها نیروی جوان در این نوع پروژه های موسوم به “جنگ نرم” در حال کار کردن و حقوق گرفتن هستند که ادامه فعالیت آنها در طول سال ها، کوچکترین نقشی را در آموزش رسانه ایشان ایفا نمی کند.
نیروهایی که عملا در بعد حرفه ای، به اصطلاح تلف میشوند و علیرغم حجم زیاد تولیداتشان، در بزنگاه های رسانه ای -که روزنامه نگاران حرفه ای تعیین کننده هستند- مطلقا فایده ای برای جریان خود ندارند.
این معضل، در سطوحی متفاوت، در رسانه های جدی تر حکومتی نیز مشاهده می شود. به عنوان مثالی در توضیح ابعاد این مشکل، می توان یادآوری کرد که زمانی نیروهای باکیفیت تر این رسانه ها گلایه می کردند که سه دهه است “آوینی جدیدی” در جریان رسانه ای حامی حکومت بازتولید نشده -اشاره به مرتضی آوینی، مستندساز معروف جنگ. اکنون، وضعیت به گونه ای درآمده که در مجموعه رسانه های این جریان -بدون آنکه قصد مقایسه افراد وجود داشته باشد- حتی “شریعتمداری جدید” هم ایجاد نمی شود.
هرچند خط مشی سیاسی، اخلاق کاری و نوع ارتباطات حسین شریعتمداری با نهادهای امنیتی منتقدان زیادی دارد، اما نمی توان تردید داشت که مدیرمسئول کیهان، یک نیروی رسانه ای کاملا حرفه ای است. این در حالی است که احتمالا اگر پرسیده شود که در میان نسل جوانتر روزنامه نگاران همسو با آقای شریعتمداری، در دو دهه اخیر کدام افراد تربیت شده اند که تواناییهایی هم سطح با او را داشته باشند، مشکل بتوان نامی را بر زبان آورد.
حق نشر عکس .
Image caption وقتی روی فضای مجازی ادعایی علیه یک عضو خانواده رئیس قوه قضاییه مطرح می شود، رسانه های همسو چنان در دفاع از او بی تاثیرند که به ناچار حداقل ۱۰ مقام ارشد حکومتی -از شخص رئیس قوه و سخنگوی دستگاه قضایی گرفته تا وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه- یکی بعد از دیگری به تکذیب مستقیم خبر می پردازند
دورانی بود که دست اندرکاران روزنامه کیهان و صدا و سیما، برنامه هایی همچون “هویت” را تولید می کردند و دیگران، تقریبا هیچ امکانی برای ارائه روایت مقابل خود نداشتند. حتی در دوره اصلاحات نیز، با وجود تغییر فضای مطبوعاتی، باز این امکان وجود داشت که مثلا قوه قضاییه با بستن یکشبه حدود ۲۰ روزنامه، فضای اطلاع رسانی را بهناگهان زیر و رو کند.
ولی در دوران حاضر، شرایط رسانه ای به صورتی است که مجموعه نشریات جناح های سیاسی مختلف، به علاوه مجموعه کانالهای تلویزیونی داخل و خارج، در حال تقلا کردن برای رقابت با فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هستند.
در مقابل این موج جدید، حتی سرانجامِ فیلترینگ حکومت هم به اینجا رسیده که مثلا دفتر رهبر جمهوری اسلامی، بهناچار بر روی تک تک همان شبکه های اجتماعی فیلتر شده حضور فعال دارد و در حال رقابت حرفه ای برای جذب مخاطب است.
وقتی در فضایی با این مختصات، بر روی فضای مجازی ادعایی علیه یک عضو خانواده رئیس قوه قضاییه مطرح می شود، رسانه های همسو چنان در دفاع از او بی تاثیرند که به ناچار حداقل ۱۰ مقام ارشد حکومتی -از شخص رئیس قوه و سخنگوی دستگاه قضایی گرفته تا وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه- یکی بعد از دیگری به تکذیب مستقیم خبر می پردازند. رویکردی عجیب که انگار مهمترین کارکردش این است که بخش هایی از جامعه که هنوز از اتهام مطلع نشده اند هم، متوجه آن بشوند.
می توان حدس زد که راه حل پیشنهادی بسیاری از مدافعان حکومت ایران در مواجهه با چنین وضعیت های پیچیده ای، به سادگی این باشد که دستگاه های قضایی و امنیتی بیشتر از گذشته برای کنترل فضای رسانه ای وارد عمل شوند، با این برداشت که این بار اگر “به اندازه کافی” برخورد کنند مشکلات حل می شود.
حق نشر عکس Getty Images
Image caption وقتی رادیوی روسی موج کوتاه و متوسط بی بی سی بعد از ۶۵ سال فعالیت، بسته شد، دلیل اصلی آن بسیار ساده بود: بر اثر گشایش نسبی در فضای رسانه ای، مخاطبان این رادیو به میزانی کاهش یافته بودند که ادامه فعالیتش قابل دفاع نبود
ولی واقعیت این است که با توجه به سرعت پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی، احتمال رقابت موفق در فضای رسانه ای با تکیه بر رانت امنیتی و قضایی، حتما در آینده از الان دشوار تر خواهد بود.
این در حالی است که در مقابل، مقاومت دستگاه های حکومتی ایران در مقابل قواعد رقابت رسانه ای، عملا رانتی غیرمستقیم را در اختیار رقبا – و از جمله رسانه های برون مرزی- قرار داده که گستره مخاطبان و حتی ادامه فعالیت خود را مدیون آن هستند.
نمی توان انکار کرد که بسیاری از این رسانه های رقیب، نه تنها از دسترسی مستقیم به جامعه ایران محرومند، که دارای ضعف های حرفه ای مشخص هستند. اما تا اطلاع ثانوی از “رانت رسانه ای” مهمی استفاده می کنند که از سوی دستگاه های حکومتی ایران تهیه شده است. دستگاه هایی که همواره این قابلیت را دارند – و احتمالا خواهند داشت- که در بزنگاه های حساس رسانه ای، بخش های باز هم جدیدی از مخاطبان کلافه داخلی را، به سمت رسانه های دیگر هدایت کنند.
در فروردین ۱۳۹۰، وقتی رادیوی روسی موج کوتاه و متوسط بی بی سی بعد از ۶۵ سال فعالیت، بسته شد، دلیل اصلی آن بسیار ساده بود: مخاطب این رادیو به میزانی کاهش یافته بود که ادامه فعالیتش قابل دفاع نبود. علت اصلی کاهش تعداد مخاطبان هم، باز شدن نسبی فضای رسانه ای بود؛ آن هم نه در حد -مثلا- رسانه های اروپای شمالی و غربی، که در همان حد جاری در روسیه ولادیمیر پوتین و دمیتری مدودف.
پیام برای این مطلب مسدود شده.