یک وجب از خاک کشور را ندادیم حالا سیاسیون به وظیفه خود عمل کنند
قانون: گفت و گو با ناخدا هوشنگ صمدی، به مناسبت هفتم آذر، روز نیروی دریایی ارتش
متاسفانه مسئولان سياسي، گزارشهاي جنگي ما را قبول نداشتند . آنها ميگفتند كه ما با كسي جنگ نداريم و عراق جرات جنگيدن ندارد
ما وظيفه خود را به عنوان ارتشي انجام داديم و يك وجب از خاك را در دست دشمن باقي نگذاشتيم، حال آقايان سياسي نيز به وظيفه خودشان عمل كنند
مسئولان در دورههاي انتخاباتي قول ميدهند ولي عمل نميكنند و بعد از انتخابات همه مسائل را فراموش ميكنند، اقداماتي از اين دست صحيح نيست
در ابتدا اين موضوع را اعلام كنم كه نوژه يا نقاب، كودتا نبود و آن كودتا يك اقدام ساختگي بود
من و 700 تكاوري كه زنده ماندهايم نفرين و لعنت بر تهيهكنندگان سريال كيميا ميفرستيم
بعضيها ميگفتند كه سپاه و ارتش با هم مشكل دارند در صورتي كه اينگونه نبود. وقتي من عصباني ميشدم شهيد جهانآرا من را آرام ميكرد
هواپيمايجهانآرا و فرماندهان جنگ را با موشك پدافند زدند و باعث سقوط آن شدند
به نظر من جنگ بايد سال 61 تمام مي شد زيرا در وضعيت مناسبي بوديم و ميتوانستيم خسارت جنگ را بگيريم
اگر آن زمان وارد خاك عراق نميشديم و قرارداد را ميپذيرفتيم وضعيت به نفع ما تمام ميشد
هرگاه ياد دوران جنگ ميافتم تا يك هفته ديگر آدم گذشته نيستم. شبها كابوس ميبينم و تنم ميلرزد و تصور ميكنم كه با دشمن درگير هستم
ارتش خادم ملت است و هر اتفاقي براي كشور رخ دهد ارتش اولين مدافع خواهدبود
بنا به دعوتي كه از جانب ما صورت گرفته بود، با قدمهايي استوار، قامتي رعنا و چهرهاي سرشار از تجربه به دفتر تحريريه آمد.
با تمام صلابتي كه داشت با همه بچهها احوالپرسي كرد و در ادامه به اتاق گفتوگو رفت. ابتداي كار از جزييات روزنامه پرسيد و با روي خوش جوياي پيشينه يكي از دوستاني شد كه خود را همكار او معرفي كرده بود. ناخدا، يكي از همكاران سابقش را در دفتر روزنامه ما يافته بود و همين رويداد سبب شد كه با حس نزديكي بيشتري صحبت را ادامه دهد. گفتوگو را آغاز كرديم، دلپري داشت ولي خود را همچنان سرباز ميدانست.
او هر زماني كه از ياران شهيدش يا همرزمان ايثارگرش سخن ميگفت، بغض مردانگي در گلويش ميپيچيد؛ آن لحظه توانايياش را نداشتيم كه در چشمان مردي نگاه كنيم كه روزگاري دشمن از نامش واهمه داشت ولي امروز غمياران، دلش را به درد آورده بود. ناخدا هوشنگصمدي، از تكاوران نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، فرماندهاي است كه همچنان خود را سرباز و رزمنده ميداند و ميگويد دوست دارم كفنم پرچم ايران باشد. او به برخي مسائل انتقادهاي فراواني داشت كه البته ناشي از علاقه شديد او به كشور و مردم است.
فرارسيدن هفتم آذر، روز نيروي دريايي و سالگرد عمليات حماسي مرواريد سبب شد تا به سراغ اين يادگار دريادلان نداجا برويم و گفتوگو كنيم كه از ايثارگري رزمندههاي اين نيرو براي ما بگويد و ما نيز بنا به وظيفهاي كه داريم، يادي كنيم از شهدايي كه در اين راه، جان خود را تقديم انقلاب و كشور كردهاند. در ادامه، مشروح گفتوگوي«قانون» با ناخدا هوشنگصمدي را ميخوانيد.
در عمليات مرواريد چه مولفههايي دست به دست يكديگر داد تا اين حماسه رقم بخورد؟
نيروي دريايي در 23 شهريور 1359 يعني يك هفته مانده به آغاز رسمي جنگ، قرارگاه مقدم جنگ را در بوشهر تشكيل داد. جانشين نيرو در بوشهر اين ستاد را تشكيل داد و نام آن را قرارگاه مقدم 421 گذاشت و ماموريتها و جنگ از اينجا اداره ميشد. تمام امكانات نيروي دريايي در اختيار اين ستاد بود. ما جنگ دريايي را بسيار پيش از 31 شهريور يعني خرداد 59 آغاز كردهبوديم و تكاورهاي نيروي دريايي از اواخر سهماهه سوم 58 در خوزستان حضور پيدا كردند. واحدهاي ما در خوزستان هر روز گزارش ميدادند و ما مطمئن بوديم جنگي در پيش است. حتي در اسفند 58 نيروي دريايي عراق مانور دريايي انجام داد و به ما گفته بودند كه مانور را بررسي كنيم و ما نيز خبر داديم كه جنگ در پيش داريم و ستاد مشترك قبول كرد كه جنگي پيش رو است.
ستاد مشترك به هر سه نيرو دستور داد طرحهاي عملياتي قديمي را بررسي مجدد كرده و طرح جديدي را تدوين كنند. نيروي دريايي طرح ذوالفقار، نيروي هوايي طرح البرز و نيروي زميني طرح ابوذر را تصويب كرد و براي احتمال جنگ به واحدها ابلاغ كردند. از خرداد 59 آماده باشهاي پيدر پي داشتيم كه معايب و محاسن را دريابيم و بررسي كنيم.
بايد اشاره كنم كه از انقلاب تا آن زمان تعمير و نگهداري در نيروها انجام نشده بود و فعاليتي صورت نميگرفت و حتي سرباز جديدي نيز گرفته نميشد و وضعيت پرسنلي در سطح پاييني قرارداشت و خارج از حد استفاده در جنگ بود. خوب است اين نكته را بدانيم وقتي توان رزمي زير 50 درصد باشد قابل جنگيدن نيست و بايد بگويم لشكر 92 كه عظيمترين لشكر ما بود، توانش به 38 درصد رسيده بود ولي با اين وضعيت ما آماده جنگ شديم. از خرداد 59 همه آماده جنگ بوديم و با اقدامات مقدماتي خود را آماده نگاه داشتيم. 26 مرداد فرمانده ناوتيپ هشتم كه در خرمشهر ساكن بود همه نيروها را از رودخانه بيرون آورد و در خليجفارس بنا به طرحي كه فراهم شده بود آنها را براي جنگ آماده باش داد.
2 شهريور، ناونقدي در شمال خليجفارس 2 سوخوي عراق را ديد و بدون كمترين درنگ، فرمان آتش داد و هردو را ساقط كرد. با همين وضعيت تا 31 شهريور درگيري داشتيم.
نيروي دريايي جنگ را آغاز كرده بود و يك اعلاميه جنگي بينالمللي نيز صادر كرد و منطقهاي را در شمال خليج فارس و در آبهاي سرزميني ايران منطقه جنگي اعلام كردهبود و براي تردد يگانهاي شناور، محدوديت ايجاد كرد. هر ناو و كشتي تجاري كه به سمت عراق ميرفت يا به سمت ما ميآمد كه پرچم عراق داشت، مورد حمله قرار ميگرفت. البته اگر با پرچم كشورهاي ديگر بود، اخطار داده ميشد و اگر شكميكرديم كه كالا براي عراق ميبرد، هشدار ميداديم و اگر توجه نميكرد، هدف قرار ميگرفت. اگر ميايستاد بارزسي يا مصادره ميشد. هيچ كالايي مجوز رفتن به بنادرعراق را نداشت و نيروي دريايي اينگونه آن بخش را بست.
عراق دو سكوي صادرات نفت به نام البکر و الامیه در شمال خليج فارس داشت كه هر روز دو ميليون و هشتصدهزار بشكه از اين مكان و از بندر فاو نيز هر روز هفتصد هزار بشكه نفت صادر ميشد ولي نيروي دريايي، صادرات سه ميليون و نيم بشكه نفت را قطع كرد. كشورهاي حاشيه خليجفارس نيز به عراق كمك ميكردند. براي مثال اردن بندرعقبه را در اختيار اين كشور گذاشت و شيخ نشينها نيز به اين كشور كمك پولي كردند. بعد از اندكي نيز رژيمبعث مناطق تجاري ما مانند انبارهاي نفت و پالايشگاه آبادان را موشك باران كردند ولي چون نتوانستند خارك را بزنند، حتي يك روز نيز صادرات نفت ما از كار نيفتاد.
اين روند سبب شد تا ما آن دو سكوي البکر و الامیه را به طور كلي از كار بيندازيم. زماني اين سكوها اقتصادي محسوب ميشد ولي دشمن بعد از تخريب، موشكها، سيستمهاي استراق سمع، رادارهاي هوايي و ساير تجهيزات را در اين مكانها مستقر كرده بود و كشتيها و هواپيماهاي مارا تحت نظر قرار دادند.
تصميم بر اين شد تا اين دو سكوي عظيم كه 11 كيلومتر با يكديگر فاصله دارند، از بين برود. در اولين عمليات به نام اشكان، ناوچهها را به گونهاي اطراف اين سكوها قرار داديم كه بتوانند اين دو سكو را بمباران كنند و چهار ساعت بمباران نيز ادامه داشت. اين سكوها، پنج طبقه ساختمان داشت و داراي تاسيسات مجهز بود. تاسيسات نفتي سكو پس از بمباران كامل از بين رفت.تصميم براين بود كه به طوركامل اين سكوها نابود شود وبراي همين عملياتي به نام شهيد صفري( از تكاورهاي برجسته نيروي دريايي) طراحي شد.
در ستاد، طراحي به اين ترتيب بود كه سه ناوچه براي پشتيباني ويك كشتي ماهيگيري براي رد گمكردن و براي حمل تجهيزات و پرسنل در نظر گرفته شد. همچنين يك اكيپ كامل شامل 27 نفر از تكاورهاي ورزيده و(sbs)تهيه شدند كه به فرماندهي مرحوم رحمان الفتي به پيش رفتند. در اين كشتي ماهيگري 2500 پند مواد منفجره و تجهيزات انفجار بسيار وسيع نيز وجود داشت. اين نيروها از سكوي نوروز سوار شدند و قرار بود در هر سكو 13 نفر پياده شوند. وقتي به سكوي اول رسيدند، هوا طوفاني شد و با توجه به عظمت سكو، موج كشتي را به زير سكو برد و كشتي در آنجا گير كرد و مجبور شدند دكل كشتي را ببرند تا كشتي را بيرون بكشند. وقتي اطلاعات به ستاد رسيد، عمليات را متوقف كردند و يكي از سه ناوچهاي كه پشتيبان بودند، ناوچه پيكان بود. فرمانده ناوچه گفت كه اگر كشتي نميتواند كار را انجام دهد من اين مسئوليت را گردن ميگيرم. فرمانده ستاد نيز گفت با توجه به خطر عمليات، آيا پرسنل شما راضي هستند، كه فرمانده گفت پرسنل ناوچه با من هستند. كار انجام شد و نيروها را روي سكو پياده كرديم و با نيروهاي عراقي درگير شديم و تلفات نيز در اين بين داشتيم ولي سكوها در نهايت به تصرف ما درآمد. بعد از تصرف قرار بود نيروهاي(sbs) مواد را جاگذاري كنند و قرار شد كه همه غير از يك نفر روي هر سكو بروند و وظيفه روشن كردن فتيله مواد انفجاري را برعهده بگيرند. برنامه آغاز شد و شعله آتش به آسمان كشيدهشد به گونهاي كه تا بوشهر همه شعلههاي آتش را ميديدند.
اين دو سكو از بين رفت و ديگر قابل استفاده نبود اما بعد از اين خسارت سنگين، دشمن در امالقصر پنهان شد و بيرون نيامد ولي ستاد تصميم گرفت عملياتي به نام مرواريد برنامهريزي كند. در اين عمليات قرار شد تا نيروها نزديك امالقصر بروند و ناوچههاي عراقي را از لانه بيرون بكشند و نابود كنند و همينگونه بود كه بيشتر نيروي دريايي عراق از بين رفت و اندكي بعد نيز نيروهاي آنها فرار كردند و در داخل امالقصر پنهان شدند و حتي برخي از آنها كه صدمه ديدهبودند در بنادر كشورهاي همسايه پناهنده شدند. عمليات با اين شكست سنگين بعثيها به پايان رسيد. اما به دليل ارتفاع بلند سكوهاي نفتي، رادارهاي ما نيروهاي دشمن را نديدند و بعد از آنكه ناوچه پيكان از اسكله جدا شد و به سمت بوشهر آمد، يكي از ناوچههاي عراق از پشت سكو به سمت ناوچه ايراني شليك موشك ميكند و پس از نبرد گسترده و شجاعانه، فرمانده فرمان پرش به دريا را به نيروها صادر ميكند ولي كاپيتان همتي ناوچه را ترك نميكند، شهيد ميشود و همراه نيروهايش در زير آبهاي خليج فارس آرام ميگيرند كه هرسال هفتم آذر، آن محل گلباران مي شود.
شما اشارهكرديد كه قبل از 31 شهريور ميدانستيد دشمن به دنبال جنگ است. آيا مسئولان سياسي اين گفتار شما را قبول ميكردند؟
متاسفانه قبول نداشتند. آنها ميگفتند كه ما با كسي جنگ نداريم و عراق جرات جنگيدن ندارد. يكي ديگر از نشانههاي بيتوجهي به آمادگي جنگي دشمن اين بود كه ما مهمات و تجهيزاتي كه زمان رژيم پهلوي خريده بوديم را تحويل نگرفتند كه در اين بين ميتوان به موشك هارپون اشاره كرد.موشكهايي كه روي همين ناوچهها سوار ميشد. در سال 58 اين محموله از آمريكا به ايران وارد شد ولي مسئولان آن را تحويل نگرفتند.
هزينه آنها را پرداخت كرده بوديم؟
بله در رژيم پهلوي پرداخت شده بود.
سرنوشت اين موشكها چه شد؟
اين 200 موشك به عربستان رفت و يكي از دلايلي كه اين روزها آلسعود براي ما رجز ميخواند، آن موشكهاست.
به اين اقدام اعتراض نكرديد؟
همواره ميگويم كه چرا دولت موقت اين اقدام را انجام داد؛ اگر به ارتش اعتماد نداشتيد به آينده فكر ميكرديد. شما كه ميدانستيد اين كشور در آينده ارتش ميخواهد، موشكها را در انبار نگه ميداشتيد و در آينده استفاده ميكرديد. من معتقدم اگر اين موشكها اول جنگ در اختيار ما بود، جنگ يك هفته بيشتر طول نميكشيد و 7 مهر بصره، امالقصر و بغداد در اختيار ارتش ايران بود.
آن دوره از اين نوع موشك در اختيار ما بود؟
ما در گذشته 12 فروند از اين نوع موشك داشتيم كه به همراه ناوچهها به ايران آمده بود. يكي از آنها را در آزمايش استفاده كرديم و يكي ديگر نيز اشكال فني داشت. ما آغاز جنگ 10 موشك داشتيم كه نيروي دريايي عراق را به واسطه آنها از بين برديم. شما تصور كنيد اگر 210 فروند داشتيم چه حماسهاي ايجاد ميشد.
دليل اين اقدامات چه بود؟ به ارتش شك داشتند يا به خاطر مشكلات با آمريكا اينگونه برخورد ميكردند؟
هر كدام يك بهانه داشتند و همه اين درد در دل من اين است كه برخي افراد دانسته و نادانسته اين خطاها را انجام ميدادند. برخي از آنها اهدافي داشتند و خودفروخته بودند. ما دشمنان بسياري داشتيم. همان كساني كه به دنبال انحلال ارتش بودند به دنبال اهداف خاصي مي رفتند.به خاطر داريم كه كيسينجر در ابتداي جنگ گفت صدام 10 روزه ايران را تصرف ميكند ولي چرا نتوانست؟ چرا روز 7 مهر پيشنهاد مذاكره كرد؟ بيشك ارتش جلويش را گرفت. در اول جنگ كه سپاه و بسيج آمادگي لازم را نداشتند و ما به پشتيباني مردم جلو رفتيم و غيرت فرزندان ارتش سبب اين حماسه شد. باقي ماندگان ارتش از دوران پهلوي، آن غيرت را ماندگار كرد زيرا ارتش زينت كشور و خار چشم دشمنان است.
وضعيت ارتش امروز چگونه است؟
امروز نيز ارتش همينگونه است. در زلزله اخير مشاهده كنيد كه سرتيپ ارتش وسايل مردم را روي دوش خود گرفته و جابهجا ميكند كه اين يعني ارتش فداي ملت است. اينگونه ميشود كه وقتي يكي از گردانهاي ارتش ميخواهد جابهجايي در مناطق زلزله زده انجام دهد مردم آن گونه به استقبال ميآيند؛ ارتش ما ارتش ملي و فدايي ملت است. ما وظيفه خود را به عنوان ارتشي انجام داديم و يك وجب از خاك را در دست دشمن باقي نگذاشتيم، حال آقايان سياسي نيز به وظيفه خودشان عمل كنند.
چه وظيفهاي دارند كه انجام ندادهاند؟
من نبايد وظيفه آنها را به اين عزيزان بازگو كنم. آنها بايد به خوبي به مردم خدمت كرده و به گونهاي عمل كنند كه مشكلات كشور حل شود. چرا اين بيكاري، گراني و … در كشور وجود دارد. مسئولان بايد به فكر جوانان و اقشار ضعيف باشند. مردم در اين كشور با حقوقهاي اندك زندگي ميكنند و بايد از آقايان پرسيد كه آيا شما نيز همين مقدار حقوق ميگيريد؟ آن بيانصافهايي كه حقوقهاي چندين ميليوني ميگيرند به فكر مردم باشند. پرسنل ارتش با ماهي 800 هزار تومان چگونه زندگي كنند؟ من به حال جوانان اين كشور ميگريم.
به مشكلات معيشتي پرسنل ارتش اشاره كرديد. آيا مسئولان ارتش به دنبال ارتقاي سطح زندگي اين عزيزان نيستند يا آنكه دولت توجه به اين امر مهم ندارد؟
مسئولان دولتي و مجلس بايد كمك كنند تا اين مشكلات حل شود ولي كمك نميكنند. قانوني در سال 68 به نام قانون همسانسازي تصويب شده ولي تا كنون حق ما را ندادهاندآيا از ما نميپرسند كه ما در اين سالها چگونه زندگي ميكنيم؟ مسئولان بايد حق ما را بدهند. مسئولان در دورههاي انتخاباتي قول ميدهند ولي عمل نميكنند و بعد از انتخابات، همه مسائل را فراموش ميكنند، اقداماتي از اين دست صحيح نيست.
شما در گفتوگويي اعلام كرده بوديد كه در زمان مسئوليت محمدغرضي به عنوان استاندار، 19 نفر از ارتشيان را در ميدان صبحگاه اعدام كردند ولي تكذيب شد. در اينباره توضيحي داريد؟
در ابتدا اين موضوع را اعلام كنم كه نوژه يا نقاب، كودتا نبود و آن كودتا يك اقدام ساختگي بود. زيرا كودتا بايد در پايتخت انجام ميشد ولي چرا از خوزستان بايد به تهران ميآمدند و چه كارآمدي داشت؟ دشمن اين كار را كرد تا لشكر 92 زرهي اهواز و پايگاه شكاري دزفول را از كار بيندازد. چند نفرخود فروخته اين اقدام را انجام دادند و در نهايت نيز ديديد كه توسط نيروهاي ارتشي اين اقدام افشا شد. در همان زمان سه فرمانده نظامي خوزستان عوض شد. شهيد جهان آرا كه دوست عزيز من بود، فرمانده منطقه سوم دريايي خرمشهر، شمخاني فرمانده لشكر 92 زرهي اهواز و يك فرد ديگري كه 16 سال و نيم داشت به سمت فرماندهي پايگاه چهارم دزفول انتخاب شدند. آيا اين افراد توانايي اداره اين واحدها را داشتند و آيا واحد ها از اين افراد تبعيت ميكردند؟ گذشته از اين موضوع، شما به عنوان استاندار خوزستان، چه جايگاهي داشتي كه اين افراد را عوض كرديد؟ بايد از ستاد ارتش در مركز تقاضا ميشد ولي اين اتفاق صورت نگرفت. اين فرد اطلاعاتش ضعيفبود و از جنگ هيچي نميدانست و دشمن نيز از اين اقدامات سوءاستفاده كرد. اين اتفاقات كه رخ داد باعث تضعيف دو چندان ارتش به ويژه لشكر 92 زرهي شد. اين لشكر با عظمت را آنقدر ضعيف كردند كه در بولتن عراقيها نوشته بود در ابتدا ي جنگ ،هشت تانك فعال داشت. من 1مهر 59 به ستاد عمليات اروند رفتم و به من گفتند كه به گردان تانك بروم و تانك تحويل بگيرم. در آنجا مشاهده كردم كه يك سروان مخابرات گردان تانك چيفتن را اداره ميكند! اين گردان بايد توسط يك سرهنگ با تجربه مديريت ميشد. برخي فكر ميكردند در ارتش تخصص ارزش ندارد ولي اينگونه نبود.
پاسخي به اظهارات آقاي غرضي نداريد؟
در آن زمان همانگونه كه در گذشته گفتم، 19 نفر در ميدان صبحگاه اعدام شدند ولي آقاي غرضي ميگويد من اعدام نكردم و اگر صمدي سند دارد ارائه دهد! من قوهقضاييه نيستم كه مدرك ارائه دهم. من رزمنده بودم كه به چشم اعدام را ديدم و مسئوليت آن زمان با استاندار بود.
نظاميها اعدام كردند؟
خير؛ قوهقضاييه، دادگستري و يك دادگاه حكم را صادر كردند و اعدام نيز اجرا شد.
چه زماني اين اتفاق رخ داد؟
45 روز به جنگ باقي ماندهبود كه اين اقدام رخ داد.
به خاطر اين روند و تصمیماتی که گرفته می شد، شما اعتراضي به مسئولان در پايتخت نكرديد؟
خود مسئولان اين موضوعات را ميدانستند. ما بارها مشكلات را ميگفتيم. در بحث مبارزه نيز ما بارها اعلام وضعيت كرديم ولي مشكلات پيش ميآمد.
يكي از هم دورهايهاي من در لشكر 21 حمزه ماموريت گرفت كه گرداني را از راهآهن به سوي اهواز به حركت دربياورد ولي در تهران جلوي آن را به بهانه كودتا گرفتند و تيراندازي كردند.
در ادامه، ارتش اطلاعيه ميدهد و ميگويد به پايگاه بازگرديد.اين اتفاقها افتاده و متاسفانه برخي ميگويند ارتش درست عمل نكردهاست. اگر اين ادعا صحت دارد صدام چگونه در روز 7 مهر تقاضاي مذاكره كرد؟ آنها ميخواستند روز هفتم جنگ، در ميدان آزادي مصاحبه داشته باشند ولي در جبهههاي شمالي، مياني وجنوبي زمينگير شدند و نيروي زميني آنها را نابود كرديم؛ كجاي اين اقدامات، غافلگيري است؟
به نظر شما چرا برخي اين ادعاها را درباره ارتش بيان ميكنند؟
تعدادي از افراد، اطلاعاتي درباره جنگ ندارند و برخي با هدف به اين اقدامات متوسل ميشوند. در منطقه جنگ، قبل از انقلاب دو مانور زمستاني وتابستاني داشتيم و گردان تكاوران به عنوان متخصص عمليات آبيخاكي در اين عملياتها شركت ميكرد.
نيروهاي زميني با ما در آنجا تمرين عبور از رودخانه داشتند. لشكر 6عراق كه در كارون وسلمانيه پل زد، همانجايي بود كه ما در تدارك احداث پل بوديم كه اين برگرفته از آمادگي ارتشبود.
دشمن آن زمان به كمك ستون پنجم پل زدند ولي برخي ميگفتند ارتش ما در آن زمان جنگ را بلد نبود! ما در بخشي از كشور خاكريزهاي قبل از انقلاب را داريم ولي اين افراد با دروغ گفتن هر حرفي را مطرح ميكنند ولي كسي از آنها بابت اظهاراتشان سوال هم نميكند.
براي مثال يكي از افراد گفته بود كه من اگر دو تا آرپيجي7 داشتم خرمشهر سقوط نميكرد! من212 آرپيجي داشتم و 212 اكيپ شكار تانك تشكيل دادم ولي اين اتفاق افتاد.
اظهاراتي بيان ميشود كه جاي تامل دارد. براي مثال ميگفتند به ما اسلحه نميدهند و از قذافي پنجتا آرپيجي گرفتيم و با اين سلاحها تانكها را در سوسنگرد زمينگير كرديم و انحصار سوسنگرد از بين رفت! اين ادعاها حرفهاي بيمبنايي است.
شما به سريال كيميا نيز انتقاد داشتيد؟
بنده چندين بار تماس گرفتم تا با مسئولان تهيه اين فيلم صحبت كنم ولي حاضر به صحبت نشدند. به آنها گفتم آيا شما 700 تكاور را در خرمشهر نديدهايد و دوربين كور بود؟! در اين فيلم فردي را نشان ميدهيد كه پشت ديوار پنهان شده و ميلرزد؟ اين سريال است؟ حق تمام شهدا را پايمال كردند و خدا از اين افراد نگذرد. من و 700 تكاوري كه زنده ماندهايم نفرين و لعنت بر تهيهكنندگان اين سريال ميفرستيم.
با خانوادههاي شهدا و تكاورهاي آن دوران ارتباط داريد؟
با همه آنها ارتباط دارم و در همين اواخر آبان، همايشي در رامسر برگزار كرديم. تكاوران بازنشسته يعني حدود 170 نفر از همه كشور جمع شدند.
در اين يادمانها به افتخار شهدا ميايستيم و به ياد همه شهداي عزيز، نام تك تك آنها را صدا مي زنيم. ما همواره اين مراسم را برگزار ميكنيم و يادشهدا را زنده نگه ميداريم.
وضعيت معيشتي و زندگي اين عزيزان مناسب است؟
بايد از خود اين عزيزان بپرسيد و من فقط به دنبال حل مشكلات احتمالي اين عزيزان در نيروي دريايي هستم ولي تعدادي از مجروحان كه قدرت كاركردن ندارند، ناراضي هستند.
در دوران دفاع از خرمشهر چرا پشتيباني نميكردند؟
تجهيزات نداشتند كه پشتيباني كنند. ما درخواست آتش ميكرديم و چشم ميگفتند ولي دستشان خالي بود. دشمن از دور ما را ميزد ولي ما تجهيزاتمان كامل نبود و براي همين با مشكل روبه رو ميشديم.
4مهر 59، شلمچه را از دست دشمن گرفتيم بخشي از عراق را نيز گرفتيم و شب در آنجا خوابيديم ولي براي ما پشتيباني نشد و تا صبح بمباران كردند وصبح زود گردانهاي تازه نفس عراقي به ما حمله كردند. اگر توپخانه از پشت سر به من كمك ميكرد، موفقيتهاي زيادي به دست ميآورديم. كل عمليات در مسجد جامع خرمشهر بود و اين مسجد به ستادي براي مبارزه تبديل شده بود. زماني كه ارتباط ما در 28 مهر قطع شد، بالاي مسجد نان وخرما وجود داشت كه با درايت شهيد جهانآرا در آنجا انبار شدهبود.
بعضيها ميگفتند كه سپاه و ارتش با هم مشكل دارند در صورتي كه اينگونه نبود. وقتي من عصباني ميشدم شهيد جهانآرا من را آرام ميكرد.
سوالي پيش ميآيد كه چگونه اين نخبگاني كه در جنگ تاثيرگذار بودند با يك هواپيمايي كه به آنشكل بود به تهران فرستادهشدند و سقوط كرد؟
هواپيما را با موشك پدافند زدند و باعث سقوط آن شدند. در آن زمان من و يكي ديگر از فرماندهان ارشد نيز قرار بود با اين هواپيما به تهران بياييم. افضلي فرمانده نيروي دريايي در بندر امام حضور داشت.
در آن زمان افضلي آجودان خود را به فرودگاه فرستاد و گفت به رييس فرودگاه جناب سرهنگ بصيري بگوييد دو جا براي من و صمدي نگهدارند چرا كه قصد داريم به تهران برويم.
آجودان برگشت و گفت كه تعداد شهدا بسيار بوده و تنها چندجا مانده است كه آن صندليها نيز به فرماندهان ارشد كه قصد دارند به تهران بروند، تعلق ميگيرد. اندكي بعد خبر رسيد كه C130 سقوط كردهاست و اين سبب شد تا ما شهيد نشويم.
گفتني است ظهيرنژاد، از فرماندهان ارشد نيز قرار بود با آن هواپيما به تهران بيايد ولي مقصد خود را به سمت اهواز عوض كرد و شهيد نشد.
اين را كه گفته ميشود جنگ بايد بعد از سال 61 تمام ميشد ، قبول داريد؟
به نظر من جنگ بايد آن سال تمام مي شد زيرا در وضعيت مناسبي بوديم و ميتوانستيم خسارت جنگ را بگيريم. اگر آن زمان وارد خاك عراق نميشديم و قرارداد را ميپذيرفتيم وضعيت به نفع ما تمام ميشد.
چه مسائلي سبب شد اين اتفاق بيفتد؟
ارشدهاي نظامي اين تصميم را گرفتند. فرماندهان ارتش و سپاه در اين اقدام تصميمگير بودند و ما تنها سرباز بوديم.
نيروي دريايي را اين سالها چگونه ارزيابي ميكنيد؟
وضع نيروي دريايي امروز خوب است. امير سياري زحمات فراواني كشيد و اين فرمانده باهوش،ولايي، مقتدر و دور انديش نامش در نيروي دريايي باقي خواهد ماند.
نظر شما درباره امير خانزادی، فرمانده جدید نیروی دریایی ارتش که توسط رهبر معظم انقلاب انتخاب شدند، چيست؟
به ايشان نيز ايمان دارم و اميدوارم مسير را محكم ادامه دهد. در روز اول نيز به ايشان گفتم به عنوان سرباز درخدمتت هستم.
ما به واحد، نيرو و كشورمان علاقه داريم و در حال حاضر نيز بازنشسته شدهايم ولي اگر احتياجي باشد براي خدمت كردن همواره حاضر هستيم.
امروز چه بايد كرد كه جوانان مانند رزمندهاي آن دوران ازخودگذشتگي را در دستور كار قرار دهند؟
ما اميدواريم همه جوانان ما پا جاي پاي پيشكسوتان بگذارند. ما در ارتش، همه ايراني بوديم ولي برخي انقلابي بودند و برخي متفاوت فكر ميكردند ولي همه در يك موضوع مشترك بوديم و آن وطندوستي بود. ما مسلمانيم و به وطن علاقهمند هستيم.
در آن زمان ارتش وظيفه اصلي خود را به خوبي ميدانست و به اين موضوع قايل بود كه موظف به حفاظت از كشور است.
دفاع از اين مرز و بوم وظيفه ارتش است و بايد تمام تلاش خود را در جهت پاسداري از آن به خدمت بگيرد.
من همواره گفتهام تكاور نبايد اسير بماند ويك گلوله را هميشه براي خودتان نگهداريد. پرسنل تكاور به همرزمان ميگفتندكه اگر من زخمي يا شهيد شدم، اجازه ندهيد جسم من به دست دشمن برسد.
در يك ماجرايي براي آنكه ما بتوانيم جسد شهيدمان را از دست دشمن بيرون بياوريم سه نفر روي مين رفتند. ارتش و ملت ما با غيرت و اقتدار است.
دل شما براي آن دوران و آدمهايش تنگ نمي شود؟
هرگاه ياد آن دوران ميافتادم تا يك هفته، ديگر آدم گذشته نيستم. شبها كابوس ميبينم و تنم ميلرزد و تصور ميكنم كه با دشمن درگير هستم.
به نظر شما چرا مردم به ارتش علاقهمند هستند؟
ارتش خادم ملت است و هر اتفاقي براي كشور رخ دهد، ارتش اولين مدافع خواهدبود. در همين زلزله مشاهده كرديم كه ارتشيان چه كردند. ارتش خود را از ملت ميداند.
عملكرد دولت را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
به عملكرد دولت انتقاد دارم و معتقدم كه نبايد فقط در زمان انتخابات وعده بدهد.
كشور ما ثروتمند است و جوانان ما نبايد به دليل نبود شغل و امكانات، در تشكيل زندگي بمانند. دولت بايد به فكر ملت باشد زيرا مردم ما بسيار وفادار و وطندوست هستند و بايد به مشكلات اين مردم رسيدگي شود.
اگر به آن دوران بازگرديد دوباره نيروي دريايي را انتخاب ميكنيد؟
بله. همين امروز نيز تمام لباسهاي من آماده رزم است و تمام بازنشستههاي ارتش نيز همينگونه ميباشند وآماده خدمت به كشور هستند.
ما زندهايم و تا زنده هستيم رزمنده باقي ميمانيم. خدا به اين كشوربقاي هميشگي ، به مردم موفقيت و به سربازان و خادمان توفيق دهد.
سخن پاياني با مخاطبان داريد؟
به روح شهدا درود ميفرستم واعلام ميكنم كه دوست دارم پس از مرگم، كفنم پرچم ايران باشد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.