پاسخ تاجزاده به نامه محسن مخملباف
تلگرام مصطفی تاجزاده: بنام خدا
دوست عزیز و قدیمی
جناب آقای محسن مخملباف
با سلام و احترام
✅ نامه ۱۰ ژانویه ۲۰۱۸ جنابعالی را بدقت خواندم. از اینکه باوجود دوری از وطن همچنان اخبار و حوادث ایران را دنبال میکنید خوشحالم، اگر چه برخی مواضع شما متاسف و نگرانم کرد، بویژه فراز پایانی نامه که “حمله خارجی” یا “انقلاب خشونتبار” را سرنوشت گریزناپذیر کشور میخوانید و درعین حال به من انتقاد میکنید که چرا خطر سوریه شدن ایران را جدی میدانم!؟ مگر تهدیدی مهیبتر از جنگ و آشوب داریم؟ سوریه با بیست و اندی میلیون جمعیت تاکنون چند صد هزار کشته و مجروح، میلیونها آواره و میلیاردها دلار خسارت داده و هنوز معلوم نیست کی به ثبات میرسد و امنیت گذشته خود را باز مییابد! ایران با ۸۰ میلیون جمعیت چه هزینهای باید بپردازد، اگر گرفتار جنگ و آشوب شود؟
روشن بگویم. “سوریزاسیون” از نظر من همین است که شما سرنوشت شوم ایران و ایرانی میخوانید؛ بروز خشونتهای داخلی و دخالتهای خارجی. ایران اگر گرفتار یکی از آن دو شود، وقوع دیگری به نظر من قطعی است. به این ترتیب اولین اختلاف ما به تحلیل و پیشگویی مطلقا بدبینانه شما برمیگردد که جنگ یا خشونت انقلابی را تقدیر مسلم و اجتنابناپذیر ایران میبینید و همزمان اصلاحات و خاتمی را که میتوانند نقش استثنایی در جلوگیری از وقوع هر دو ایفا کنند، زیر ضرب گرفتهاید. من برعکس شما همچنان به رشد آگاهیهای عمومی و نیز مواجهه عقلانی حکومت با مسائل، بویژه بعد از اجتماعات اعتراضی اخیر امیدوارم و اینکه هنوز میتوان از بهم خوردن اوضاع، آشفتگی امور و درگیری مردم با مردم جلوگیری کرد.
✅ اما قبل از نقد پیشبینی شما درباره آینده کشور اجازه میخواهم چند نکته درباره سه کشوری که نام بردهاید، یادآور شوم.
۱. چرا شما از حمله امریکا و متحدینش به افغانستان دفاع میکنید ولی «مخالف حمله خارجی به ایران هستید» و تاکید دارید که «حمله دولتهای خارجی را به قصد کمک به دموکراسی در ایران نمی دانید»؟ مگر افغانستان طالبانی و جمهوری اسلامی چه تفاوتی دارند که اشغال یکی را لازم و آزادیبخش میخوانید ولی با حمله نظامی به دیگری مخالفت میکنید؟ پاسخ شما هرچه باشد، به این معناست که معتقدید دخالت نظامی خارجی در ایران وضع میهن و مردم را بهبود نخواهد بخشید بلکه بدتر خواهد کرد.
محسن عزیز!
✅ نقطه عزیمت و نیمی از نامه تو با تأکیدت بر “رهاییبخش بودن تهاجم آمریکا به افغانستان” این حس را به خواننده میدهد که هدفی جز تعمیم تجربه مزبور به ایران نداری. اما تو یکبار دیگر پیش بینیناپذیر عمل میکنی. داستانی را که درمورد افغانستان روایت میکنی در امتداد یک زمان خطی به پیش نمیبری. به ایران که میرسی سخن دیگری میگویی و صریحا با تکرار تجربه افغانستان در آن به مخالفت برمیخیزی. چرا؟
علت بهنظر من آن است که تو مخملباف عزیز با همه خشمی که از جمهوری اسلامی داری، اما در ناخودآگاه خود میدانی که کشور خیلی چیزها دارد که تحت هر شرایطی باید مانع تهاجم خارجی به آن شد. هرچند خودت از سر عصبانیتی قابل فهم اکنون نمیتوانی فجایع اشغال نظامی و نیز آن سرمایههای گرانبهای میهنی را به سطح روشن آگاهی درآوری و به رویت مخاطب برسانی.
معجزه دیالوگ در همینجا رخ میدهد؛ در شفاف سازی آن آگاهی مجمل که در اعماق ذهن و ضمیر هر یک از ما پنهان شده است و به سادگی نقاب از رخ نمیکشد، مگر وقتی که گفت و گو در میگیرد.
حال میتوانم از تو بپرسم که چرا شعری که در باره افغانستان سرودی هنگام تعمیم به ایران سترون میشود؟ چرا نسخه “رهایی بخش” حمله نظامی را برای ایران تجویز نمیکنی؟ چرا بهمحض گذر از افغانستان به وطن قلم نافرمانی میکند و نمیتواند نسخه مشابهی برای ایران بنویسد؟
من فکر میکنم دنیایی معنا در همین نطقه گسست نهفته است. تو هم خیلی خوب میدانی که ایران در همین جایگاه کنونی خود چه ثروت مادی و معنوی ارزشمندی دارد و از آنها باید همچون مردمک چشمان خویش مراقبت کنیم. و هم خیلی خوب می دانی که تهاجم نظامی خارجی چه به روز کشور میآورد.
تامل و حتی بازاندیشی در سرمایههای جامعه که تمرین دموکراسی در راس آنها قرار دارد، و خطرات جنگ میتواند نقطه آغاز یک توافق بزرگ میهنی باشد.
۲. پرسیدهاید که «آیا ما باید به اصلاحات بیخاصیت ادامه دهیم تا دچار طالبانیسم نشویم!» از شما تعجب میکنم که برای آزاد کردن نیمی از افغانستان ( نه همه آن ) از سلطه طالبان، جنگ و اشغال نظامی کشور را با همه تلفات انسانی و ضایعات مادی و معنوی آن موجه میخوانید، اما اصلاحات را که توانسته است و همچنان میتواند بدون خونریزی و خسارتهای بزرگ، استقلال، یکپارچگی سرزمینی، امنیت عمومی و ملی ایران را حفظ کند و مانع حاکمیت اندیشه طالبانی بر آن شود، بیخاصیت مینامید؟
@MostafaTajzadeh
پیام برای این مطلب مسدود شده.