ایران صد میلیونی: جا برای زندگی نیست
بیبیسی: ایران این روزها دچار بحرانهای فزاینده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی است. مشکلات زیادی گریبان جامعه ایرانی را گرفته که بعضیشان غیرقابل حل به نظر میرسند. ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بیش از همیشه شکننده به نظر میرسد. آستانه تحمل جامعه ایرانی پایین و عرصه بر ایرانیان تنگ است.
طی ۵۰ سال گذشته جمعیت ایران ۲/۷ برابر شده، در حالی که ظرفیتهای زیستی کمتر شدهاند. جمعیت ایران در آستانه ۸۲ میلیون نفر است و روند افزایش جمعیت حداقل تا ۳۰ سال دیگر ادامه دارد. این در حالی است که برای جمعیت فعلی هم جا وجود ندارد.
صرف نظر از دلایل معمولی که در اغلب تحلیلها میشوند، به نظر میرسد، بیش از هر چیز موقعیت سرزمینی و زیستی ایران در معرض خطر قرار دارد.
طی ۵۰ سال گذشته جمعیت ایران ۲/۷ برابر شده، در حالی که ظرفیتهای زیستی کمتر شدهاند. جمعیت ایران در آستانه ۸۲ میلیون نفر است و روند افزایش جمعیت حداقل تا ۳۰ سال دیگر ادامه دارد. این در حالی است که برای جمعیت فعلی هم جا وجود ندارد.
پیمانه شهرهای ایران همه پر شدهاند. حتی در حاشیهها و سکونتگاههای غیررسمی هم جای سوزن انداختن نیست. آب کم است یا به تعبیری نیست. نشانههای دعوای آب و غذا در ایران پدیدار شده، چرخ کشاورزی نه برای تامین غذا که از سر تعارف میچرخد، بلکه بحران را به عقب بیندازد. اقتصاد ایران بیش از همیشه وابسته به نفت و تاثیر پول نفت کمتر از همیشه است.
از این منظر میتوان گفت علاوه بر عوامل متداولی که تحلیلها مطرح میشود، عامل اصلی اغلب بحرانهای بزرگ، لبریز شدن پیمانه سرزمین ایران است. سرزمینی ایدهآل برای برای جمعیت ۳۰ میلیونی که میتوانست الگوی توسعه پایدار در یک جغرافیای نیمهخشک باشد، اما در حال پیشروی به مرزهای ۱۰۰ میلیونی، سابقه زیستی آن در معرض تهدید قرار گرفته است.
این مقاله سعی در ترسیم وضعیت جمعیتی ایران در آینده نزدیک دارد. این تصویر میتواند درک واقعیتهای پیش رو را آسانتر کند.
دستور رهبر ایران برای دو برابر شدن جمعیت، به جایی نرسیده و نخواهد رسید. حتی روی کاغذ نیز احتمال تحقق آن متصور نیست و گشادهدستترین فرضهای آماری هم با چشمانداز ترسیم شده، فاصله زیادی دارد.
ایران ۱۴۳۰
مرکز آمار ایران اخیرا خلاصه گزارش چشمانداز جمعیتی ایران را منتشر کرده است. در این گزارش گفته شده تا سال ۱۴۳۰، جمعیت ایران بین ۹۵ تا ۱۱۲ میلیون نفر خواهد بود.
این گزارش بر اساس ۴ سناریو پیش رفته است. سناریوی اول بر اساس نرخ باروری ۲/۶ فرزند (۳۰درصد بیشتر از وضع فعلی) طراحی شده که در این صورت جمعیت ایران در ۱۴۳۰ از ۱۱۲ میلیون نفر فراتر میرود. این در حالی است که در حال حاضر نرخ باروری در ایرن ۲/۰۱ فرزند است. نرخ باروری متوسط تعداد فرزندانی است که زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله در سال به دنیا میآورند.
سناریوی دوم بر اساس افزایش ۵درصدی نرخ باروری شده در حدود ۲/۱۱ فرزند طراحی شده است. در صورت تحقق این سناریو جمعیت ایران ۱۴۳۰ به ۱۰۴ میلیون نفر خواهد رسید. فرض سناریوی سوم کاهش ملایم نرخ باروری در حد ۱/۹۵ فرزند است که در این صورت جمعیت ایران کمی بیش از ۱۰۰ میلیون نفر خواهد شد. دست آخر اگر سناریوی چهارم که بر اساس کاهش شدید نرخ باروری تا ۱/۵ فرزند طراحی شده، در عالم واقع اتفاق بیفتد، آنگاه ۳۳ سال بعد، روند کاهش جمعیت، پس از ثبت رکورد ۹۵ میلیونی به طور آهسته آغاز میشود.
در این میان سناریوی اول، با توجه به رفتارهای جمعیتی اخیر، غیرواقعی به نظر میرسد و احتمالا برای خوشایند طرفداران افزایش جمعیت در این گزارش گنجانده شده است. نباید فراموش کرد که رهبر ایران طرفدار افزایش جمعیت است. آیتالله خامنهای ۵ سال پیش اعلام کرد جمعیت ایران باید به ۱۵۰ میلیون نفر برسد. در آن زمان جمعیت ایران حدود ۷۷ میلیون نفر بود.
از آن روز جمعیت ایران حدود ۴ میلیون نفر افزایش پیدا کرده، اما روند کاهش نرخ رشد جمعیت ادامه داشته است. این نشان میدهد دستور رهبر ایران برای دو برابر شدن جمعیت، به جایی نرسیده و نخواهد رسید. حتی روی کاغذ نیز احتمال تحقق آن متصور نیست و گشادهدستترین فرضهای آماری هم با چشمانداز ترسیم شده، فاصله زیادی دارد.
در ۳ سناریوی دیگر مرکز آمار شیب نرخ رشد جمعیت در ایران رو به کاهش است. این به معنی است که بالاخره در آیندهای نهچندان دور، روند افزایش جمعیت ایران متوقف خواهد شد. تفاوت این چهار سناریو در پیشبینی زمانی این آینده است که در نزدیکترین و محتملترین حالت حوالی سال ۱۴۳۰ خورشیدی اتفاق میافتد. یعنی جمعیت ایران حدود ۳۰ سال دیگر به اوج خود میرسد و از آن زمان نرخ کاهش جمعیت ایران آغاز میشود.
ایران ۲۰۵۰
سناریوی چهارم مرکز آمار ایران، بسیار نزدیک به فرض متوسط پیش بینی سازمان ملل از چشمانداز جمعیتی ایران تا سال ۲۱۰۰ است.
بر اساس برآوردهای جمعیتی کارشناسان این سازمان جمعیت ایران، در سال ۲۰۵۰ میلادی (۹-۱۴۲۸ خورشیدی) به نقطه اوج میرسد و بعد از رد کردن رکورد ۹۳/۵ میلیون نفری، سیر نزولی جمعیت آغاز میشود.
پیشبینی سازمان ملل از جمعیت ایران تا سال ۲۱۰۰
جدول بالا که بر اساس دادههای پیشبینی سازمان ملل تهیه شده، نشان میدهد، روند کاهش جمعیت جوان (صفر تا ۲۴ سال) از همین حالا شروع شده و در حدود ۲۰۵۰ (حوالی ۱۴۳۰ خورشیدی)، جمعیت جوان ایران دستکم ۸ میلیون نفر کمتر از امروز خواهد بود.
اما روند کاهش جمعیت ۲۵ تا ۶۴ سال، تقریبا از ۲۰۴۰ ( حدود ۱۴۲۰خورشیدی) شروع میشود، وقتی که جمعیت ایران نزدیک ۹۲ میلیون نفر است که ۵۴ میلیون نفرشان بین ۲۵ تا ۶۴ سال سن دارند.
اما وضعیت طیف سنی بالای ۶۵ سال به کلی متفاوت است. سیر افزایش جمعیت این گروه، دست کم تا سال ۲۰۶۰ ( تقریبا ۱۴۴۰ خورشیدی) و بعد ادامه دارد. در واقع روند افزایش جمعیت بالای ۶۵ سال تا پایان شوک جمعیتی متولدین دهه ۱۳۶۰ ادامه دارد. نسلی که محصول سیاستهای جمعیتی شتابزده و غیرمسئولانه جمهوری اسلامی در سالهای اولیه پس از انقلاب است. این نسل در تمام عمر خود را در نوک هرم جمعیتی ایران و در حال رقابت برای بهرهمندی از امکانات محدود و مسابقه و مبارزه بقا گذرانده و خواهد گذراند.
منابع طبیعی و فضایی ایران بر اساس برخی محاسبات، جوابگوی زندگی مرفه ۳۰ میلیون نفر خواهد بود. مازاد بر این هزینههای فراوان سرزمینی به دنبال دارد. چنانکه همین الان هم مدیریت ۸۰ میلیون ایرانی تنها با اتکا به دستآندازی به منابع نفتی و دستدرازی در سرمایههای طبیعی نسلهای بعدی ممکن شده است.
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
سال ۱۴۳۰ نقطه عزیمت جمعیتی در ایران است. در این سال سرزمین ایران، بیشترین جمعیت تاریخ را به چشم میبیند. ۲۳ درصد این جمعیت بالای ۶۵ سال سن دارند. همین حدود ۲۴ ساله یا جوانترند و کمی بیش از نیمی از جمعیت در محدوده ۲۵ تا ۶۴ سال قرار دارند. به تعبیری ۳۲ سال بعد از هر ۴ ایرانی یکی جوان و یکی سالخورده است و ۲ نفر در محدوده سن فعال است.
چنین ترکیب جمعیتی قاعدتا برای کسانی که نگران پیر شدن جمعیت ایران هستند، خوشایند نیست. سادهانگارانه است اگر بحران جمعیتی ایران محدود به ترکیب جمعیتی انگار شود. شواهدی وجود دارند که نشان میدهند، پیش و بیش از آنکه پیر شدن جمعیت ایران، خواب از سر سیاستمداران و برنامهریزان بپراند، نگرانیهای بزرگتری وجود دارد که در مقیاسی بزرگتر از اقتصاد و سیاست، ظرفیتهای زیستی سرزمین ایران را در معرض خطر قرار میدهد.
منابع طبیعی و فضایی ایران بر اساس برخی محاسبات، جوابگوی زندگی مرفه ۳۰ میلیون نفر خواهد بود. مازاد بر این هزینههای فراوان سرزمینی به دنبال دارد. چنانکه همین الان هم مدیریت ۸۰ میلیون ایرانی تنها با اتکا به دستاندازی به منابع نفتی و دستدرازی در سرمایههای طبیعی نسلهای بعدی ممکن شده است.
اگرچه اغلب تحلیلها مدیریت نادرست در حوزه سیاست، اقتصاد و محیط زیست را عامل بروز بحرانها و تنشهای سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی میدانند، اما برخی مطالعات نشان میدهند حتی اگر مدیریت ایدهآل هم در ایران وجود داشت، باز هم بروز بحرانهای زیستمحیطی به دلیل افزایش جمعیت ناگزیر بود.
۱- بحران فضایی
احتمالا تا پایان سال ۹۷، جمعیت ایران از مرز ۸۲ میلیون نفر خواهد گذشت. اگر این عدد را در مساحت ایران تقسیم کنیم، تراکم جمعیتی ایران نزدیک به ۵۰ نفر در هر کیلومتر مربع است. در سال ۱۳۳۰، اگر جمعیت ایران به مرز ۹۵ میلیون نفر نزدیک شده باشد، تراکم جمعیت در ایران حدود ۵۸ نفر در هر کیلومتر مربع خواهد رسید.
این البته نقل تراکم جمعیت است، اما اگر بخواهیم تصویر واقعتری داشته باشیم، باید تراکم زیستی را محاسبه کنیم و ببینیم در هر کیلومتر مربع، زمین قابل زیست چند ایرانی زندگی کرده و میکنند.
مساحت مناطق قابل زیست در ایران حدود ۱۰ درصد کل مساحت ایران برآورد میشود. اطلاعات فائو (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) هم تایید کننده این ادعا است، چنانکه سطح قابل کشت در ایران در سال ۲۰۰۵، برابر ۱۰/۴ درصد کل مساحت ایران بوده است.
با این حساب، اگر بر اساس مساحت مفید قابل زیست تراکم زیستی را حساب کنیم آن وقت باید تراکم واقعی جمعیت را ۱۰ برابر بزرگتر محاسبه کنیم.
اگر فرض کنیم فضاهای قابل زیست ایران به نسبت سال ۲۰۰۵ میلادی تغییری نکرده باشد، تراکم زیستی حال حاضر نزدیک به ۵۰۰ نفر در هر کیومتر مربع است. اگر جمعیت ایران تا ۳۰ سال دیگر به ۹۵ میلیون نفر برسد، آن وقت باید جا برای ۱۰۰ نفر دیگر باز شود.
این به معنی افزایش ۲۰ درصدی جمعیت در هر واحد زیستی است.
بر اساس دادههای آخرین سرشماری، ۲۴ میلیون خانواده ایرانی با جمعیت متوسط ۳/۳ نفر در هر خانواده در حدود ۲۳ میلیون واحد مسکونی زندگی میکنند.
اگر فرض کنیم در سال ۱۴۳۰ متوسط افراد خانوار اگر بین ۲/۵ تا ۳ نفر باشد، آن وقت تعداد خانوارهای ایرانی بین ۳۸ تا ۳۲ میلیون نفر خواهد شد. یعنی دست کم باید ۱۰ میلیون واحد مسکونی دیگر در ایران ساخته شود تا جمعیت ۹۵ میلیونی ایران سقفی بالای سر داشته باشند.
این در حالی است که شهرهای ایران حتی بر اساس فرضهای خوشبینانه هم ظرفیت محیطی و فیزیکی شهرهای ایران تکمیل است.
برای اینکه بتوان تصویر ملموستری به دست آورد، فرض کنید در یک آپارتمان ۷۰ متری در یک ساختمان ۱۰ طبقه ۶۰ واحدی زندگی میکنید. جمعیت ساختمان شما اگر مطابق متوسط ایران باشد، نزدیک ۲۰۰ نفر است. ۳۰ سال دیگر همین ساختمان باید برای ۲۴۰ نفر و حدود ۸۵ واحد جا داشته باشد. مساحت خانه شما هم ۲۰ متر کمتر خواهد شد به حدود ۵۰ متر خواهد رسید.
۲- بحران اقتصادی
دادههای بانک جهانی نشان میدهد، سرانه تولید ناخالص ملی ایران در سال ۲۰۱۶ (۱۳۹۵)، به قیمت ثابت ۳۰ درصد کمتر از سال ۱۹۷۶ (۱۳۵۵) است. این یعنی طی ۴۰ سال گذشته رشد جمعیت بیش از رشد اقتصادی بوده است. از سوی دیگر افتوخیزهای پرشمار اقتصاد ایران چه پیش و چه پس از انقلاب نشان میدهد، حتی در صورت تداوم روند موجود، وضعیت اقتصادی ایرانیان در سال ۱۴۳۰ بدتر از امروز خواهد بود.
این در حالی است که با توجه به بالا گرفتن بحرانهای سیاسی و امنیتی احتمال سقوط ایران، چندان کم نیست.
از سوی دیگر شاخصهای داخلی اقتصادی و اجتماعی نیز، وضعیت مناسبی ندارند. بحران بیکاری روز به روز عمیقتر میشود. برآوردها نشان میدهد، تعداد بیکاران (با احتساب شغل ناقص) بیش از ۵ میلیون نفر است. حتی اگر فرض کنیم کارنامه دولت در زمینه ایجاد شغل مثل سالهای ۹۴ و ۹۵ موفق باشد (که بعید است)، این جمعیت تا سال ۱۴۳۰ بیش از ۱۰ میلیون نفر خواهد شد.
چنین وضعیتی نهتنها تاثیر اقتصادی بلکه منشاء تاثیرات مخرب اجتماعی خواهد بود.
۳- بحران آب و محیط زیست
اگرچه اغلب تحلیلها مدیریت نادرست در حوزه سیاست، اقتصاد و محیط زیست را عامل بروز بحرانها و تنشهای سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی میدانند، اما برخی مطالعات نشان میدهند حتی اگر مدیریت ایدهآل هم در ایران وجود داشت، باز هم بروز بحرانهای زیستمحیطی به دلیل افزایش جمعیت ناگزیر بود.
به گفته برخی مقامات در ایران این عدد در سال گذشته (سال آبی ۶-۹۵) به ۱۴۰۰ مترمکعب بوده. این عدد حاصل تقسیم منابع آبی تجدیدپذیر بر جمعیت است. اگر فرض کنیم از حجم منابع آبی تجدیدپذیر تا ۳۰ سال دیگر ثابت بماند، آن وقت در ایران ۹۵ میلیون نفری سال ۱۴۳۰، سهم هر ایرانی از آب شیرین تجدیدپذیر کمتر از ۱۲۰۰ متر مکعب خواهد شد.
شوربختانه وضع از این هم بدتر است. چنانکه بر اساس مطالعات مرکز تحقیقات استراتژیک، با احتساب کاهش روزافزون منابع، سرانه آبی ایران تا سال ۲۰۵۰، کمتر از هزار متر مکعب خواهد بود. ۳۰ درصد کمتر از امروز و ۷۰۰ مترمکعب کمتر از یکی از تعریفهای استاندارد “تنش آبی”.
۴- بحرانهای سیاسی و امنیتی
بالا رفتن تراکم جمعیتی در شهرهای ایران روی کیفیت زیستی زندگی ایرانیان اثر ملموسی دارد. تشدید بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی، آستانه تحمل جامعه ایرانی را پایین میآورد و در چنین شرایطی کشور مستعحد مواجهه با بحرانهای سیاسی و امنیتی میشود.
کافی است بحرانهای سیاسی و امنیتی یک سال اخیر را در ذهن مرور کنیم و ببینیم اکثر این بحرانها دلایل زیستی و اقتصادی داشتهاند و سپس تبدیل به مناقشههای سیاسی شدهاند. نارضایتی اصلی جامعه ایرانی در نتیجه کمبود و نبود امکانات از یکسو و کلافگی از سختتر شدن وضعیت زندگی است.
با این حساب این شکنندگی سیاسی -حتی به فرض تغییر نظام سیاسی حاکم- مادام که حرکت منحنی جمعیتی ایران رو به بالا است، همچنان تداوم خواهد داشت.
نارضایتی اصلی جامعه ایرانی در نتیجه کمبود و نبود امکانات از یکسو و کلافگی از سختتر شدن وضعیت زندگی است
پیام برای این مطلب مسدود شده.