عبدالرضا کاهانی: دیگر تن به سانسور نمیدهم
ایران وایر:کاهانی در گفتگو با ایران وایر:«فیلمهایم را به یک پخشکننده خارجی واگذار کردهام و پخش کننده فرانسوی برای اکران فیلمها تصمیم میگیرد.»
«حتی اگر تا پایان عمر فیلم نسازم، دیگر به سانسور و مجوزهای ندادهی #وزارت_ارشاد فکر نمیکنم. آزادانه فیلم خواهم ساخت و میدانم در جهان مدرن راههای مختلفی برای ارتباط با تماشاگران وجود دارد.» این جملات عبدالرضا کاهانی؛ کارگردان ایرانی در توئیتر است. او تا کنون ده فیلم سینمایی ساخته و بارها فیلمهایش سانسور شده و چند بار طعم توقیف فیلمهایش را چشیده است. کاهانی هیچگاه تسلیم شرایط نشده، با وزارت ارشاد بارها وارد دعوا شده و قتی جدالاش به نتیجه نرسیده، فیلم بعدی را کلید زده است، اما حالا او تصمیم گرفته به هیچ وجه تن به سانسور ندهد.
جریان توئیتی که نوشتید چه بود. چطور شد تصمیم گرفتید که دیگر به سانسور و مجوز تن ندهید؟
واقعا نمیشود با سانسور فیلمی ساخت که از آن لذت برد. مرتب باید فکر بکنی چطور میشود از مجوز عبور کرد، چطور میشود سر مردم کلاه گذاشت و فیلم غیر واقعی ساخت، برای این که پول درآورد. هر روز دارد فاصله ما با تماشاگر بیشتر میشود، برای این که تماشاگر در دنیای واقعی سیر میکند و ما نمیتوانیم همان دنیای واقعی را نمایش دهیم. بگذارید یک مثال بزنم. اگر یک دوربین در خیابان کار بگذاریم و خودمان برویم. فردا راشهای همان دوربین را به وزارت ارشاد بفرستیم و درخواست مجوز کنیم. ارشاد میگوید: چرا این آدمها این لباسها را پوشیدهاند؟ چرا اینطوری حرف میزنند؟ تا یک زمانی میشد فیلمهایی ساخت که با واقعیت جامعه منطبق باشد اما الان پوشش مردم در خیابان با پوشش در فیلمها کاملا فرق دارد. حرفهای مردم با حرفهای فیلمها فرق دارد. فیلم تخیلی میتوان ساخت اما فیلم واقعی که مردم خودشان را در فیلمها پیدا کنند و حرفی برای گفتن داشته باشد، نمیشود ساخت.. من زحمت کشیدم با بدبختی و پول کم فیلم ساختهام که آدمها خودشان را با حداقل سانسور روی پرده ببینند. وقتی امکان ساخت آن فیلمها هم مهیا نیست، این سوالات برای خودم پیش میآید. اصلا چرا من فیلم میسازم؟ آیا فیلم میسازم برای اینکه اموراتم را بگذرانم؟ برای اینکه امورات را گذراند میتوان کارهای دیگر هم کرد. کارهایی که نیاز به گرفتن مجوزهای سخت فیلمسازی نداشته باشد. وقتی فیلم میسازیم، میخواهیم حرفی برای گفتن داشته باشیم و لذت ببریم. الان اینقدر حساسیت سانسور و مزاحمت وجود دارد که دیگر لذتی در کار نیست. این که مدام فکر کنی چه بسازم که ارشاد مجوز بدهد. دو ماه وقت میگذاری و فیلمنامه می نویسی، بعد ارشاد مجوز نمیدهد و میبینی عمرت است که دارد تلف میشود. در این مواقع این به ذهنت میرسد که چرا اصلا وزارت ارشاد هست؟ در اساسنامه وزارت ارشاد آمده که این وزارتخانه برای این که کار فیلمسازها را ساده کند، به وجود آمده اما الان فقط میبینیم که ارشاد دارد کار فیلمسازها را سخت میکند. بنابراین احساس میکنم وزارت ارشاد مزاحم من است. و من میخواهم قبل از این که آنها من را حذف کنند، من آنها را حذف کنم. وقتی وزارت ارشاد فقط مانع من است، جلوی فکر کردن و حرکتهای بزرگ را میگیرد و به دردم نمیخورد، پس باید حذفش کنم.
حذف وزارت ارشاد به این معنا است که شما دیگر در ایران فیلم نخواهید ساخت؟
اتفاقا بعد از اکران«استراحت مطلق» در فرانسه، حاشیههایی در جاهای مختلف شنیدم و خواندم، مثل این که به نظر میآید کاهانی نمیخواهد برگردد و … من میخواهم تاکید کنم که هر وقت اراده کنم ایران خواهم بود و هر وقت اراده کنم در ایران فیلم خواهم ساخت اما با وزارت ارشاد کاری ندارم و حتما فیلم بدون سانسور خواهم ساخت. یعنی نه خودم را سانسور میکنم و نه اجازه میدهم کسی فیلم را سانسور کند، اینطوری است که لذت خواهم برد. تماشاگر هم پیدا میکنم،،چون در دنیای مدرن پیدا کردن تماشاگر کار سختی نیست. تماشاگرهای ایران و کسانی که فیلمهای من را دنبال میکنند، با روشهای سادهتر فیلمهای من را خواهند دید. ما باید خودمان را با دنیای مدرن هماهنگ کنیم. عجیب است که مسئولان ما اینقدر کهنه فکر میکنند و انتظار دارند که من بروم وزارت ارشاد، دست به سینه بنشینم و هر چه آنها میگویند اجرا کنم. اما من چنین کاری نمیکنم. آخرش این است که چشمم را روی بیست سالنی که همیشه به زحمت و با شرایط سخت و سانسهای بد در اختیار من میگذارند، میبندم و با خودم میگویم در دنیای به این بزرگی آن بیست سالن را نخواهم داشت، در عوض وزارت ارشاد را ندارم، سانسور و خودسانسوری را ندارم. میتوانم به جهان بزرگتری فکر کنم. اگر هیچ کدام از این کارها را هم نتوانم انجام دهم. یک گوشه مینشینم و از آزادی که برای خودم ایجاد کردم، لذت میبرم.
شما قبلا هم بدون مجوز ارشاد فیلم ساختهاید؟ جایی خواندم توصیه نمیشود را بدون مجوز ارشاد ساختهاید.
من در ایران تا الان فیلمی بدون مجوز نساختهام. یک فیلمی به اسم «توصیه نمیشود» ساختم که مجوز داشت. فیلم درباره دو تا سانسورچی بود که به یک ویلایی میروند و مشقهایشان را به آنجا میبرند. فیلم که تمام شد، ارشاد گفت: چرا این فیلم را ساختی؟ گفتم: من از شما مجوز گرفته بودم. الان هم میخواهم فیلم «ارادتمند…» را بسازم. گفتند: از آن فیلم انصراف بده، تا مجوز «ارادتمند…» را بدهیم. «توصیه نمیشود» یک فیلم خیلی خودمانی بود که با هزینه کم در یک ویلا ساخته شد. من از آن فیلم انصراف دادم. فیلم مجوز ساخت داشت ولی برای مجوز نمایش اصلا اقدام نکردم. الان هم فیلم را دور نریختهام و هر وقت اراده کنم میتوانم آن را نمایش دهم. اما الان تصمیمی برای نمایش آن ندارم. به هر حال فیلم با مجوز ساخت، ساخته شد. اما تاکید میکنم که از الان به بعد تن به هیچ سانسوری نمیدهم نه خودم ، خودم را سانسور میکنم و نه اجازه میدهم وزارت ارشاد فیلم را سانسور کند.
از سانسور وزارت ارشاد صحبت کردید. فکر میکنید سختگیریهای ارشاد درباره فیلمسازهای مستقل مثل شما بیشتر است؟
سختگیریها برای امثال من بیشتر است. من الان فیلمهای بسیار بسیار معمولی هم نمیتوانم بسازم. اگر بخواهم در مورد گل فیلم بسازم، وزارت ارشاد فکر میکند منظورم از گل یعنی فحش یا یک بوی بد. حالا هر چه بگویی این گل است، خوشبو است، در ذهن آنها این وجود دارد که حتما چیز خوبی نیست، چون کاهانی میخواهد آن را بسازد. برای همین یک جور به بن بست رسیدهام. وقتی متوجه میشوند تو به عنوان فیلمساز خط فکری خودت را داری. برای آنها و مطابق خواسته آنها فیلم نمیسازی، مشکلاتت شروع میشود. فیلمسازهای مورد علاقه آنها کسانی هستند که حرف گوش میدهند، همراهی میکنند در مقاطع و اشکال مختلف با وزارت ارشاد و حاکمیت هماهنگ هستند. من اصلا کاری با این چیزها ندارم. من به مرور دچار این مشکل شدم. فیلم اولام را نشان ندادند. فیلم دوم را نشان ندادند. فیلم سوم را جایزهباران کردند. اما از فیلم سوم به بعد که همزمان با سال 88 و حرفهایی که آن زمان در فستیوال کارلووی واری در حمایت از مردم زدم، دیگر اجازه نمایش فیلمهایم در فستیوالها و اکرانهای خارجی داده نشد.
عدم اکران در فستیوالها و نمایشهای خارج از کشور را چطور به شما ابلاغ کردند؟
سر فیلم «هیچ» خودم تهیه کننده بودم. گفتند فیلم را به فستیوال و اکرانهای خارجی ندهید. من گفتم: چنین قانونی نداریم. همه دارند فیلمها را میفرستند، حتی فیلمهای توقیفی هم در خارج از کشور نمایش داده میشود. گفتند: این قانون وجود داشته و اجرا نمیشده. ما از الان میخواهیم این قانون را اجرا کنیم. داخل پروانه نمایش که صادر میشود. نوشته شده اجازه نمایش داخلی و خارجی. اینها روی نمایش خارجی فیلم خط کشیده بودند. من پرسیدم اگر فیلم را به خارج بفرستم چه میشود؟ گفتند: یکسال از فیلمسازی محروم میشوی و از کمکهای دولتی هم محروم میشوی. کمک دولتی که هیچوقت به من نشده بود و من هم نمیخواستم. اما من آدمی بودم که دوست داشتم هر سال فیلم بسازم. کما اینکه ساختم. بعد فیلم «اسب حیوان نجیبی است» و «بیخود و بی جهت» دچار همین مشکل شدند. من از دیگران که سوال میکردم متوجه شدم به همه مجوز اکران خارجی میدهند انگار این قانون فقط برای من ساخته شده بود.
مشکلات دیگری هم پیدا کردید؟
یادم میآید در جشنواره کارلووی ورای، یک فیلمساز ایرانی خیلی معروف هم حضور داشت. خبرنگارها بعد از جایزه من را دوره کرده بودند و میگفتند: با این حرفها که زدی میخواهی به ایران برگردی؟ من میگفتم: حرف عجیب غریبی نزدم که اینقدر آدم را نگران میکنید. آن دوست کارگردان به من گفت: نه تو الان راحت به ایران میروی اما برای فیلمهای بعدیات به شکل نامحسوس مشکل درست میشود و هر وقت دیدی مشکلاتت زیاد شده، بدان دلیلاش همین حرفها و جشنواره است. ایشان راست میگفت. بعد از آن همیشه مشکل داشتم. حتی وقتی احساس میکردم هیچ مشکلی وجود ندارد، باز هم چیزی درست میشود. ریتم من را گرفتند. در داخل تبدیل به فیلمسازی شدم که دائم با جشنواره فجر دعوا داشتم و فیلمهایم سانسور میشد. از فضای بینالمللی هم دور ماندم. الان پخشکننده فرانسوی فیلمهایم را به ترتیب برای اکران گذاشته تا این عقبماندگی من از فضای بینالمللی جبران شود.
آیا الان که فیلمها در فرانسه به نمایش در میآیند برای اکران خارجی مجوز گرفتهاید ؟
اجازه اکران خارجی ندادهاند. اما دولت فعلی همیشه در لفافه حرف میزند. شفاف نیستند. من هم از این موضوع استفاده کردم. فیلمهایم را به یک پخشکننده خارجی واگذار کردهام و پخش کننده فرانسوی برای اکران فیلمها تصمیم میگیرد. در دوره احمدینژاد آقای شمقدری و آقای سجادپور به من میگفتند که فیلمها را برای فستیوال و اکران خارجی نده،اگر بدهی مجازاتت این است. اما این دوره شفاف حرف نمیزنند. مدام میخواهند در ظاهر دوست باشند اما پشت سر متوقفات میکنند. من هم وقتی دیدم فرصت این را دارم که فیلمها را به پخش کننده فرانسوی واگذار کنم، استقبال کردم و الان پخشکننده برای اکران فیلمها تصمیم میگیرد.
فکر کنم وزارت ارشاد دولت آقای روحانی جلوی اکران فیلم «ارادتمند…» را در کانادا گرفت؟
آن زمان پخشکننده فرانسوی نبود. خودمان با نیروی خودمان و یک پخش مستقل در کانادا میخواستیم فیلم را اکران کنیم. به خاطر اینکه به این نتیجه رسیدم که دو سال و نیم از ساخت فیلم گذشته و وزارت ارشاد علیرغم شعارهایی که داد، مجوز نداد. فکر کردم شاید با اکران در کانادا بتوان یک بخشی از پول هنگفتی که برای فیلم خرج شده بود، زنده کرد. اما به شکل عجیبی از وزارت ارشاد تهران به من مسیج رسید که نمایش فیلم را کنسل کن وگرنه فیلم «یایا»؛ فیلم جدیدی که در تایلند ساختهام، مجوز نمیگیرد. من به دلیل این که فشار به سرمایهگذاران دیگر فیلم وارد نشود، تصمیم گرفتم نمایش فیلم را کنسل کنم.. آقای خانی شریک من در فیلم «ارادتمند…» در حال تهیه فیلم دیگری بود و تحت فشار قرار گرفته بود، بلیطها برگشت داده شد. کاناداییها تعجب کرده بودند. تلویزیونشان برای مصاحبه آمد و میگفتند: مگر میشود که ایران فیلم را در کانادا توقیف کند؟ در اکران «استراحت مطلق» در فرانسه هم بعضیها به من میگویند: چطور پناهی خودش نمیتواند بیاید بیرون اما فیلمهایش میآیند و شما بر عکس اش هستید. من میگویم شما دارید از یک کشور پیچیده به نام ایران حرف میزنید. اینجا برای هرکسی یک قانونی وجود دارد. گرفتاری من منحصر به خودم است و گرفتاری پناهی و رسولاف وفرهادی منحصر به خودشان. حالا من میخواهم با حذف وزارت ارشاد، مشکل خودم را حل کنم.
الان چه تصمیمی دارید، میخواهید «ارادتمند…» را هم اکران کنید؟
راستش شریک من آقای خانی، هنوز هم فکر میکند شاید فیلم در ایران اکران شود اما من دیگر امیدی ندارم. اما فیلم در اختیار پخش کننده فرانسوی است و میدانم برنامههایی برای اکران فیلم، دی وی دی و ارائه به کانالهای تلویزیونی دارد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.