26.09.2018

ترورهای جدید در داخل و خارج از کشور، بررسی انگیزه و اهداف آن، سپیده پورآقایی

گویانیوز: اوین باکر Edwin Bakker استاد دانشگاه لایدن در کتاب خود تحت عنوان تروریسم ومطالعات مبارزه با تروریسم Terrorism and Counterterrorism Studies در سال ۲۰۱۵ نوشت:

هر کسی که با ادبیات علمی تروریسم آشنایی داشته باشد، می‌داند در ادبیات علمی تروریسم، تاسیس جمهوری اسلامی در ایران، آغاز موج بزرگ تروریسم جدید در جهان است که سر منشاء خشونت‌های بسیاری شد.
اما برخلاف تصور رایج در چالش‌های بین المللی با حکومت ایران، کارکردهای ترور برای جمهوری اسلامی تنها به حذف مخالفان سیاسی منحصر نمی‌شود. ماشین ترور در این ساختار سیاسی علاوه بر قربانیان سیاسی، قربانیان فکری، اجتماعی، فرهنگی و حتی قربانیان اقتصادی نیز دارد که در پروژه‌های مختلف از بین می‌روند.
در پاسخ به این سوال که چرا جمهوری اسلامی ترور را می‌پذیرد و به آن دامن هم می‌زند باید به چهار کارکرد ترور در این ساختار سیاسی اشاره کرد:

الف. آلترناتیوزدایی ب، توازن میان سیاست خارجی ج. مهندسی روندهای سیاست داخلی د. ترور به مثابه ابزار ارتباطی.
در اولین کارکرد، حکومت ایران به منظور از بین بردن هر نوع آلترناتیو سیاسی برای خود چه به صورت اجرایی یا گفتمانی، قربانیانی را انتخاب می‌کند و آن‌ها را در لیست سیاه قرار می‌دهد: مانند ترور قاسملو، بختیار و برخی چهره‌های سیاسی.
در دومین کارکرد، جمهوری اسلامی می‌کوشد از ترور برای توازن سیاست خارجی استفاده کند، این رفتار گاهی به شکل گروگانگیری شهروندان دوتابعیتی در داخل و گاهی به شکل مرگ شهروندان دوتابعیتی در خارج است.
نمونه‌ای از آن را در جریان مرگ یک ایرانی در کانادا در سال ۸۲ و همزمان با تنش میان دولت ایران و دولت کانادا بر سر مرگ زهرا کاظمی خبرنگار دوتابعیتی در ایران شاهد بودیم.
https: //goo. gl/Xa۹tMd
در سومین کارکرد، جمهوری اسلامی به دنبال مهندسی روندهای داخلی است؛ این یکی از مهمترین فعالیت‌های نهادهای امنیتی در ایران است که با هدف مهندسی فضای سیاسی جامعه اتفاق می‌افتد و از چهار نظر مهم است:
«بیشترین شمار قربانی» را دارد. «بیشترین سطح خشونت» را به کار می‌بندد. «در داخل به وقوع می‌پیوندد» و دیگری به طور مستقیم در نظام تبلیغاتی «به جهت تولید انسداد سیاسی» به کار گرفته می‌شود.
اگر به آمار قربانیان داخلی خشونت که از سوی حکومت «شهید ترور» محسوب می‌شوند نگاه کنیم می‌بینیم که هفده هزار شهید ترور وجود دارد که از طرفی عاملیت این ترور‌ها به گروه‌های مخالفی که امروزه در خارج از کشور هستند نسبت داده شده و می‌شود و از سوی دیگر زمینه سرکوب «مخالفت‌های مشروع» را فراهم می‌کند.
هر ترور در ایران یک حالت فوق العاده به وجود می‌آورد که باعث قدرت نامحدود نهادهای امنیتی می‌شود، به همین جهت بسیاری از پروژه‌های متعارف غیرامنیتی و جامعه مدنی را از دستور کار خارج می‌کند و پروژه‌های دیگری در اولویت قرار می‌گیرند.
در نظر بگیرید انفجار در حرم امام هشتم شیعیان و انفجارهای مختلفی که همگی بعدها مشخص شد کار نیروهای خودی درون سیستم بوده، در به وجود آمدن عدد هفده هزار موثر بوده‌اند.
چهارمین کارکرد ترور برای جمهوری اسلامی، استفاده از این سطح از خشونت به عنوان ابزار ارتباطی است. این ارتباط می‌تواند در «هر حوزه ای»، «با هر مخاطبی» و «با هر سطحی از خشونت» همراه باشد: می‌تواند خطاب به طبقه متوسط به شکل اسیدپاشی و برای ارعاب در خصوص حجاب باشد، می‌تواند برای تهدید رقبا به قصد فشار سیاسی باشد، می‌تواند برای مداخله در جریان تقنین صورت گیرد، می‌تواند وجهی انتقام جویانه داشته باشد که نمونه آن کشتار خلبانان عراقی جنگ هشت ساله در سالهای پس از سقوط صدام است. در نهایت می‌تواند پیامی به بازیگران عرصه سیاست خارجی باشد.
در خصوص ترورهای اخیر، جمهوری اسلامی سعی دارد از این ترورها به عنوان ابزاری برای توازن سیاست خارجی استفاده کند و در کنار آن سیاست داخلی را نیز دستکاری کند.
باید در نظر گرفت که جمهوری اسلامی در دوره انتقال احتمالی قدرت به رهبر جدید، ژستی مذاکره ناپذیر با آمریکا گرفته است.
این ژست کمک می‌کند تا سپاه کماکان نقش بالادستی خود در فضای سیاسی و ماجرای تعیین رهبر جدید را حفظ کند.
از سویی دیگر نظام سیاسی عملا در مسیری قرار می‌گیرد که تمامی خواسته‌های ایالات متحده را با توجیه «ضرورت‌های برنامه ریزی نظام» در سکوت خبری پیاده سازی کند.
بر اساس همین برنامه ریزی است که همزمان با عقب نشینی تدریجی از سوریه، ابزار ترور داعش مجددا فعال می‌شود.
انفجارهای مهیب در کابل و یا تقویت شروع موج‌های بزرگ اعتراضی در عراق کمک کرده است تا جمهوری اسلامی رفتارخود را در انطباق با عواملی عقلانی و وابسته به منطق بازی خود در خاورمیانه توجیه کند نه فشار آمریکایی‌ها.
همزمان تبلیغات خارجی جمهوری اسلامی مدام خروج آمریکا از برجام را نیز از بین برنده صلح در خاورمیانه تلقی می‌کند -تبلیغاتی که در حقیقت علامت رمزی برای تهدید است تا هشداری از روی دل نگرانی برای صلح! – و به کمک حمایت‌های اروپا از برجام این پیام را صادر می‌کند که رجوع مجدد به برجام یعنی جلوگیری از نقش آفرینی گروه‌های تروریستی مثل طالبان، القاعده و داعش.
جالب است که در این موج جدید تبلیغات سیاسی، سپاه اسرائیل را مادر ناآرامی خاورمیانه نمی‌داند بلکه عملا با هدف گذاری و بهره گیری از گروه‌های تروریستی، سعی دارد رضایت جامعه اروپایی را نیز به دست آورد.
در نمونه‌های اخیر آن چند ترور در خاک ایران اتفاق افتاد حمله به مجلس و همین ترورهای اهواز. جالب اینجاست که درست هشت سال پیش هم در چنین روزی یعنی ۳۱ شهریور ۱۳۸۹ در سالگرد جنگ ایران و عراق بمبی در جایگاه زنان در در شهر مهباد باعث کشته شدن ۱۲ نفر شد که بیشترشان هم غیرنظامی بودند.
محمود احمدی‌نژاد و دست بر قضا! رییس دولت وقت در آن زمان یعنی محمود احمدی نژآد در برای شرکت در اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به سر می‌برد!
نگارنده معتقد است، با از بین رفتن بیشتر مشروعیت سیاسی حاکمیت در کشور، فاز جدیدی از ارعاب شکل می‌گیرد که هدفش کنترل پیامدهای اجتماعی ناشی از فساد سیستماتیک و ناکارآمدی گسترده سیاسی و بوروکراتیک است.
نظام تبلیغاتی جمهوری اسلامی با مطرح کردن ترس از سوریه‌ای شدن ایران و صدا دادن به جریان‌های تجزیه طلب در حال کنترل افکار عمومی طبقه متوسط در ایران است. طبقه متوسطی که می‌تواند با ترکیبی از «ایران گرایی»، «منافع مادی استمرار وضع موجود» و «مطالبه امنیت» وضع موجود را تحمل کند تا جمهوری اسلامی از دوره انتقالی قدرت به سلامت عبور کند.
به این ترتیب حوادثی مانند حمله به رژه نیروهای مسلح در اهواز، هم از نظر دامن زدن به خطر تجزیه طلبی، هم از نظر بازسازی تصویری خشن اپوزیسیون، تغییر دشمن از اسرائیل به گروه‌های محارب و ایجاد انحراف در افکار عمومی همزمان با مناقشات جهانی ایران برای ایجاد انسجام داخلی بسیار ضروری می‌نماید.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates