زهرا خوشنواز: وقتی فهمیدند دخترم، پناهم دادند
ایران وایر: «زهرا خوشنواز» شاعر است و نویسنده. او را با اول بار سال ۹۴ روزنامه همشهری با ۳۰ غزل و بیش از ۶۰ داستان کوتاهی که نوشته بود معرفی کرد.
زهرا خوش نواز یکی از معدود دخترانی که موفق میشود هر بار با گریم تازهای خودش را به ورزشگاه آزادی برساند و البته ساعاتی پس از پایان بازی، تصویرش را در صفحه اینستاگرام خود قرار میدهد.
«زهرا خوشنواز» شاعر است و نویسنده. او را با اول بار سال ۹۴ روزنامه همشهری با ۳۰ غزل و بیش از ۶۰ داستان کوتاهی که نوشته بود معرفی کرد. در همان مصاحبه گفته بود علاقهای به انتشار اشعار و داستانهایش ندارد ولی از میان آثارش، به داستان کوتاههای «دروغان و راستان»، «کاردستی عجیب»، «پری شب یلدا»، «روزی که شکمم گم شد»، «سفر تابستان» و «نیمکت» بیشتر علاقهمند است. مهرماه سال ۹۶ هم او یکی از مدعوین به آخرین نشست «کانون ادبی زمستان» بود که در ابتدای برنامه یک غزل قدیمی مضمونی از شعر فروغی بسطامی را خواند.
اما یک گرایش ویژه او را از سایر شاعران و نویسندههای زن ایرانی متمایز میکند. او دیوانهوار فوتبال را دوست دارد و عاشق پرسپولیس است. یکی از معدود دخترانی که موفق میشود هر بار با گریم تازهای خودش را به ورزشگاه آزادی برساند و البته ساعاتی پس از پایان بازی، تصویرش را در صفحه اینستاگرام خود قرار میدهد.
آخرین تصویر زهرا را میتوان پس از بازی پرسپولیس مقابل السد در ورزشگاه آزادی دید. او برای سومین بار با سومین گریم متفاوت وارد ورزشگاه آزادی شد. سال گذشته پس از بازی پرسپولیس مقابل تراکتورسازی نوید داد که قطعا باز هم با گریمی که هیچکس انتظارش را ندارد به سکوهای ورزشگاه آزادی خواهد رسید. قولش را عمل کرد؛ او موفق شد مهمترین بازی ده سال اخیر پرسپولیس را از نزدیک تماشا کند. زهرا در حقیقت یکی از صدو ده هزار نفری بود که از نزدیک رسیدن پرسپولیس به فینال رقابتهای لیگ قهرمانان باشگاههای آسیا را تماشا کرده است.
او حالا به ایرانوایر میگوید: «مسلما هیچ علاقهای ندارم خودم را به شکل یک مرد دربیاورم. روزی که تیم ملی با بولیوی بازی داشت باخبر شدیم که قرار است تعدادی از سکوها را به خانمها بدهند. برای همین مثل تمام روزهایی که در این شهر زندگی میکنم با لباس زنانه به آزادی رفتیم.»
اما زهرا هم مانند بسیاری از دختران پشت در آزادی میماند. فدراسیون فوتبال ایران برای بستن دهان فدراسیون جهانی فوتبال و نشان دادن ورود بانوان به آزادی، تعدادی از بانوان گزینشی را روی سکوهای آزادی نشاند. زهرا میگوید: «این برای من درد داشت. زمانی تفاوت و تبعیض فقط بین مرد و زن بود، اما روز بازی ایران و بولیوی من توهین و تحقیر بزرگتری را دیدم. این تبعیض بین من با آن دخترانی بود که گزینشی وارد ورزشگاه شدند. همین شد انگیزهای که باز هم در ورزشگاه را برای خودم باز کنم.»
زهرا خوشنواز از دردهایی میگوید که برای باز شدن قانونی درهای ورزشگاه کشیده و به نتیجه نرسیده است: «مسلما دردناک است. من باید گرهای که با دست باز میشود را با دندان باز کنم. با یک آرایش و با یک دست لباس مردانه بروم لای جمعیت بنشینم و حتی جرات نکنم که داد بزنم، فریاد بکشم. چون میترسم. میترسم کنار دستیام مامور باشد و بیرونم کند.»
ولی در جریان بازی آن قدر استرس و فشار و هیجان مسابقه را تحمل کرده که ناگهان صدایش بلند میشود. بعد واکنش اطرافیانش را دیده است. جمعیتی که همگی مرد بودند: «یک صحنه نتوانستم خودم را کنترل کنم و داد زدم. اطرافیانم فهمیدند دختر هستم و رفتارشان عوض شد. صدای من انگار به گوش یکی از ماموران رسیده بود و داشت دنبال صدا میگشت. بلافاصله مردهایی که کنار دستم بودند دست به کار شدند. یکی کاپشنش را درآورد و روی تنم انداخت. یکی دیگر کلاهش را سرم کرد و گفت به هیچ کس نگاه نکن، سرت را پایین نگهدار. جمعیتی که جلوی من بودند به هم نزدیک شدند و کیپ نشستند که مبادا مامورانی که پایینتر بودند مرا ببینند. با این که آرایش و گریم خوبی داشتم ولی خب شک کرده بودند.»
از سال ۱۳۶۱ تا امروز یکی از مهمترین مشکلاتی که برای ورود بانوان به ورزشگاههای ایران وجود داشته، ادعا و فتوای مراجع تقلید یا روحانیون و تندروهای مذهبی در مورد جو ورزشگاههاست. سال ۹۶ «محمداسماعیل سعیدی» عضو فراکسیون فرهنگی مجلس ایران مدعی شده بود که اگر فضای فرهنگی ورزشگاهها سالم شود، میتوان درها را به روی بانوان گشود. در غیر این صورت، خانمها به دلیل فحاشی آقایان باید پشت درهای ورزشگاه بمانند.
زهرا از آخرین تجربهاش حرف میزند. وقتی که صدای زنانهاش در آزادی، اطرافیانش را متوجه حضور زنی کرد که با لباس مردانه میان آنها نشسته است: «رفتارشان کاملا تغییر کرد. ما ساعتهای زیادی باید منتظر شروع بازی میماندیم. گفتند برای خرید کردن بلند نشو. یکی رفت برایم آب خرید، یکی دیگر ساندویچ. هیچ منظوری هم نداشتند. به ما میگفتند مردها در آزادی وحشی میشوند. من جز انسانیت چیزی ندیدم. لااقل خودم به چشم دیدم که وقتی فهمیدند من دختر هستم، حتی ادبیاتشان زمانی که با هم حرف میزدند هم فرق کرد.»
او همراه سه دختر دیگر که آنها هم با لباس و گریم مردانه آماده حضور در ورزشگاه شده بودند به آزادی رفت. اما در لحظه ورود به جایگاه آنها را گم میکند: «میترسیدم برگردم و ماموران شک کنند. مجبور شدم بین یک سری غریبه بنشینم. اما همان غریبهها برایم مثل برادر شدند.»
اما زهرا برای مهمترین بازی تاریخ باشگاه پرسپولیس، برنامهای وارونه خواهد داشت. او نمیخواهد نه با آرایش مردانه وارد ورزشگاه شود و نه حتی بازی را از تلویزیون خانهاش ببیند: «من شنیدم که قرار است برای بازی فینال باز هم تعدادی از دخترها را به صورت گزینشی وارد آزادی کنند. چون از کنفدراسیون آسیا و فیفا میهمانان ویژه به تهران میآیند و آنها میخواهند نشان دهند که بله، دختران ما حق ورود به ورزشگاهها را دارند. من از تبعیض متنفرم. ما همه قربانیهای این تبعیضها هستیم. حتی اگر به من بگویند بیا تو هم مثل همین دختران گزینشی وارد ورزشگاه شو حاضر نیستم در حق همنوعان خودم چنین ظلمی بکنم. برای همین احتمالا بیرون ورزشگاه، کنار تمام دخترانی که باز هم درها به رویشان قفل میشود میمانم.»
او از مجازی بودن کمپینها و همکاری زنان برای ورود به ورزشگاهها گلایه دارد: «همه چیز در فضای مجازی خلاصه شده است. باید بیاییم و باید حقمان را بگیریم. من آن قدر میروم تا حقم را بگیرم. مطمئن هستم روزی این درها به روی دختران ایران باز میشود. بدون این که ما را گزینش کنند وارد آزادی میشویم.»
آخرین جمله زهرا این بود: «آرزوهای ما حسرت نمیشود.»
پیام برای این مطلب مسدود شده.