حسین درخشان: از همکاری با سپاه تا دعوت به هاروارد
ایران وایز: «حسین درخشان»، وبلاگنویس ایرانی-کانادایی است که سابقه طولانی در حمایت از سرکوب مخالفان توسط جمهوری اسلامی دارد و ادعاهایی در مورد همکاری او با دستگاههای امنیتی این حکومت مطرح است. حالا او برای دورهای پژوهشی به دانشگاه «هاروارد»، یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان دعوت شده است. این دعوت، بهت و اعتراض بسیاری از ایرانیان و مدافعان حقوق بشر را به دنبال داشته است.
مدعوین این دوره توسط «مرکز شورنشتاین برای رسانه، سیاست و سیاستگذاری عمومی» که مستقر در «دانشکده دولتشناسی کندی» در دانشگاه هاروارد است، در روز ۱۱ ژانویه اعلام شدند. درخشان این دوره را به طور مشترک با کارگاه رسانه «دانشگاه ام آی تی» سپری میکند. پیش از این، او یکی از دو نویسنده گزارشی بود که مرکز شورنشتاین سال گذشته در مورد پخش اطلاعات غلط در شبکههای اجتماعی منتشر کرد.
«کاوه شهروز»، وکیل مقیم تورنتو و فارغالتحصیل دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد جزو کسانی است که کارزاری توییتری برای اعتراض به اقدام شورنشتاین راه انداخته و ابراز امیدواری کرده که این مرکز در این تصمیمی که آن را «اشتباه» دانسته است، بازنگری کند.
«نیکو مله»، مدیر شورنشتاین اما از اعطای این موقعیت به درخشان دفاع کرده است. او در اطلاعیهای که توسط مسوولان شورنشتاین برای «ایرانوایر» فرستاده شد، گفته است: «کاری که حسین در مرکز شورنشتاین، واقع در دانشکده کندی انجام میدهد، درباره ایران یا سیاست مربوط به ایران نیست. این دانشکده موضع خاصی در قبال اپوزیسیون ایران ندارد.»
نیکو مله افزوده است:«]این مرکز[ از پژوهشهای حسین درباره نقش پلاتفرمهای دیجیتال در سامانههای زیستی اطلاعات حمایت میکند که از اهمیت شایانی برخوردارند.»
او به مطلبی که درخشان در وبلاگش درباره آينده وب نوشته و نیز همین گزارش مرکز شورنشتاین در مورد پخش اطلاعات غلط در شبکههای اجتماعی به عنوان نمونه کارهای او اشاره کرده است.
در پی این واکنش ها، «ایرانوایر» تلاش کرد با حسین درخشان مصاحبه کند اما او تا کنون به این تقاضا برای گفت وگو پاسخ نداده است.
درخشان را بسیاری پدر وبلاگنویسی ایرانی میدانند. او از خانوادهای پرنفوذی میآید که عمویش، «علی درخشان»، جزو اولین اعضای «حزب موتلفه اسلامی» و بعدها عضو شورای مرکزی «حزب جمهوری اسلامی» و نیز مسوول امور مالی آن بود که در بمبگذاری هفت تیر ۱۳۶۰ به دست «مجاهدین خلق» جان باخت.
درخشان مثل بسیاری از روزنامهنگاران همنسل خود، کارش را از نشریات اصلاحطلبان آغاز کرد. این آغاز همزمان بود با دوم خرداد ۷۶ و انتخاب تاریخی «محمد خاتمی». او در سال ۱۳۷۹ به کانادا مهاجرت کرد. در سالهای اولیه هم از منتقدان جدی اصول گرایان بود. اولین نوشتههای او پس از رفتن به کانادا، پر از تعریف و تمجید از اصلاحطلبان هستند.
درخشان از اولین وبلاگنویسهای مطرحی بود که مستقیما دست به انتقاد از آیتآلله علی خامنهای زد. در سالهای ۸۶ و ۸۷، او که گذرنامه کانادایی گرفته بود، دو بار به اسراییل سفر کرد. خودش میگفت «شهروندروزنامهنگاری» است که آمده است تا واقعیت اسراییل را به ایرانیان نشان دهد. او در آن روزها نوشت: «جمهوری اسلامی تصویر شرورانهای از اسراییل نشان داده و میگوید شهروندان آن قاتل زنان و مردان مسلمانند. من میخواهم به اسرایيل بروم و این تصویر از اسراییل را به چالش بکشم.»
اما مدت کوتاهی بعد شاهد تحول سیاسی عمیقی در درخشان بودیم که باعث شدند او از بیش تر همراهان و همکارانش متمایز شود. حدود سال ۲۰۰۷ درخشان شروع کرد به حمایت از «محمود احمدینژاد» که دو سال بود رییسجمهوری شده بود و در اوج جنجالها بر سر اظهارات ضداسراییلی احمدینژاد، از او خواست راه «خمینی بزرگ» را در اسراییلستیزی ادامه دهد.
«مازیار بهاری»، سردبیر «ایرانوایر» و مستندساز میگوید علت این تغییر بزرگ در درخشان، ناکامی او در جامه عمل پوشاندن به رویای موفقیتش در غرب بود: «من در سال ۱۳۷۷ با حسین که تازه وبلاگش را در ایران شروع کرده بود، آشنا شدم. تنها فکر و ذکرش رفتن به غرب بود و مدام میگفت میخواهد به قول خودش، “بترکونه”.»
به گفته بهاری، درخشان می خواست در مدت کوتاهی در غرب به موفقیت مورد نظر خود دست یابد و به کسی مثل «مایکل ایگناتیف» در کانادا یا «برنارد هنری لوی» در فرانسه بدل شود.
بهاری اضافه می کند: «سال ۱۳۸۳ او را دوباره در تورنتو دیدم. چند سالی بود آمده بود کانادا و معلوم بود که هنوز به موفقیت نرسیده است. ایده های مختلفی داشت و میخواست به سرعت به شهرت برسد. به دفعات از من خواست او را به افراد مختلف در رسانه ها و دانشگاه های مختلف معرفی کنم. آن قدر اصرار کرد که مجبور شدم از او بخواهم کمی آرام باشد. چند سال بعد که دیدم سفری علنی به اسراییل انجام داد و آنجا تیشرت “من عاشق تهرانم” را پوشید، تعجبی نکردم. میخواست بین ایرانیها، تابوها را شکسته باشد و توجهها را در اسراییل و غرب به خودش جلب کند.»
در همان سالها، درخشان نوشت که با هر طیفی حاضر به همکاری است: «میخواهد این وبسایت مال احمدینژاد باشد یا خاتمی یا رفسنجانی. یا رضا پهلوی یا مسعود رجوی. اگر شرایط مالی و قراردادی کار خوب باشد، من هستم. چه موقعی که در ایران بودم و اصولا شرکت نشر الکترونیک (مشاوره و طراحی وبسایت) «فرابر» را با دوستم داشتم و در آن برای از اجلاس سران کشورهای اسلامی و موسسه وابسته به بنیاد مستضعفان و وزارت خارجه بگیرید تا برای شرکتهای ماورا و آپادانا و ندارایانه [کار کردم]. و چه پس از آمدن به کانادا که برای مشتریهای گوناگون از اتحاد جمهوریخواهان گرفته تا شرکت بهینهسازی فرآوردههای نفتی ایران تا وبسایت روز و وبلاگ تاجزاده و بهنود و مرتضی نگاهی [کار کردم[.»
پس از مدتی، وبلاگ درخشان تبدیل به زرادخانهای برای پاپوشدوزی و پروندهسازی علیه شهروندان ایرانی شد. در حقیقت، وبلاگ او شبیه بولتن های امنیتی سپاه پاسداران شده بود و انگار میخواست وفاداری خود را به جمهوری اسلامی پیش از بازگشت به ایران نشان دهد. او سپاه را «نماد عدالت و فداکاری» و «همگام با آرمانهای میهنپرستی خالصانه و شیعه» نامیده بود.
از اواسط سال ۱۳۸۶ به بعد، تقریبا هر پستی که در وبلاگش منتشر میکرد، حمله به یکی از دگراندیشان ایرانی یا منتقدان حکومت بود. همین باعث شد «پیام اخوان»، استاد حقوق دانشگاه «مکگیل» در مقالهای که در سال ۱۳۸۶ منتشر کرد، او را به «هتک حرمت نظاممند دگراندیشان حقوق بشر» متهم کند.
«نیما راشدان»، کارشناس فنآوری با ۲۰ سال سابقه در پژوهشهای امنیت سایبری، به «ایرانوایر» می گوید:«شواهد نشان میدهند درخشان همدست شکنجهگران و بازجویان جمهوری اسلامی است.»
راشدان معتقد است درخشان دانش برنامهنویسی یا هک کردن ندارد:«اما با دانش و ظرفیتهای ساده خودش، کمک کامپیوتری به بازجوها ارایه میکرده است.»
او میگوید:«پژوهشهایش نشان داده اند که نام دامنه وبلاگها و وبسایتهای درخشان از جمله “hoder.ir” در نشانی فرماندههای سپاه پاسداران در شهرک “شهید محلاتی” ثبت شده اند.»
درخشان در نوشتههای عمومی خود نیز بارها علیه زندانیان سیاسی در ایران نوشته و از اقدامات جمهوری اسلامی علیه آن ها دفاع کرده است. یکی از عجیبترین نوشته های او در سال ۲۰۰۶ بود که در آن مدعی شد اعترافات تلویزیونی «رامین جهانبگلو»، فیلسوف ایرانی که به «ارتباط با بیگانه» و تلاش برای ایجاد «انقلاب مخملی»، چهار ماه را در سال 1385 در زندان «اوین» گذرانده بود، واقعی و غیراجباری بوده اند.
او حتی مدعی شد: «اصلا امکانی که این اعترافات را بازجوها به او تحمیل کرده باشند، وجود ندارد.»
درخشان گفت جهانبگلو مقصر است:«]او[به طور غیر مستقیم به دولت بوش در برنامههایش برای تغییر نظام در ایران از طریق دامن زدن به ناآرامیهای داخلی و بیثباتی کمک رسانده.»
او نوشت:«شاهد آنکه دست به تحلیل تطبیقی تغییر سیاسی-اجتماعی در اروپای شرقی-مرکزی معاصر و جمهوری اسلامی ایران زده.»
جهانبگلو پس از سفر به کانادا، در یکی از برنامههای پربیننده تلویزیون این کشور ظاهر شد و از شکنجه روانی خودش در زندان اوین گفت. درخشان این بار دست به حمله به او زد که چرا بودجهای که از «بنیاد دموکراسی ملی امریکا»( NED) گرفته است را در این برنامه پنهان کرده است. او با تمسخر این فیلسوف، نوشت جهانبگلو «عجب آدم صادق و بیگناهی» است و افزود ایران به عنوان کشور مستقل، حق داشته است جهانبگلو را زندانی کند.
درخشان سپس پرسید: «اگر خدمت در برنامهای که پولش را دولت فدرال امریکا میدهد فعالیت سیاسی نیست، پس فعالیت سیاسی چیست؟»
او اردیبهشت ۱۳۸۷ پرده از هویت واقعی وبلاگنویس محبوب، «آرش کمانگیر» که در «وینیپگ» کانادا زندگی میکرد، برداشت و در وبلاگش نوشت که این کار را با ردگیری آی پی «آرش آبادپور» و تنها با پنج دقیقه جست وجو در «گوگل» انجام داده است. سپس به او حمله و ادعا کرد:«]آرش میخواهد[ ضعف و ریاکاری عمیق خود را بپوشاند.»
این کار درخشان نه تنها باعث شد آبادپور هرگز نتواند به ایران برگردد که جان خانوادهاش را هم به خطر انداخت.
تابستان ۸۷، درخشان مقالهای در مورد «هاله اسفندیاری» نوشت که در سن ۶۷ سالگی در تهران دستگیرش کرده و به او اتهام جاسوسی زده بودند. سازمانهای مدنی هم چون «کنگره اسلامی امریکا» خواهان آزادی خانم اسفندیاری شده بودند اما درخشان با اشاره به دریافت بودجه او از «بنیاد ملی دموکراسی» امریکا نوشت: «با توجه به آنچیزی که امروز در مورد این بنیاد میدانیم، به نظرم هر کسی در هر کشوری که با آن و سازمانهای مربوط به آن رابطه دارد، باید مورد اتهام رسمی و دادرسی منصفانه قرار بگیرد.»
درخشان نظر داد که گذرنامه خانم اسفندیاری نباید گرفته میشد:«]بقیه پروندهاش منصفانه و قانونی پیش رفته چون در ایران هم مثل بسیاری کشورها بعد از ۱۱ سپتامبر قانون به قاضی اجازه میدهد بدون تفهیم اتهام، مدت زندانی را تمدید کند.»
خانم اسفندیاری در کتاب خاطراتی که پس از بیرون آمدن از زندان نوشت، از شکنجه روانی خود در زندان گفت.
موارد دیگر پروندهسازی درخشان برای مخالفان جمهوری اسلامی متعد هستند. او به «هادی قائمی»، فعال حقوق بشر مقیم امریکا و فیزیکدان برجسته با عنوان «شارلاتانهای بیزینس حقوق بشر» حمله کرد. به «شیرین عبادی»، برنده جایزه نوبل، حمله برد که چرا دخترش، «نرگس توسلیان» در مراکز حقوق بشری کار میکند در حالی که خود خانم عبادی منتقد سیاستهای «بوش»، رییس جمهوری وقت امریکا نسبت به ایران است. او کلماتی آن قدر سخیف در مورد خانم عبادی به کار برد که تکرارشان را در اینجا جایز نمیدانیم. به «عباس میلانی»، استاد دانشگاه و تاریخ دان برجسته نیز در مطلبی با عنوان «پدیده خطرناک عباس میلانی» حمله کرد و نوشت: «او احتمالا… حرامزادهای مثل رضا پهلوی است که میخواهد… هرجور شده ایران ]را[دوباره به نوکر امریکا تبدیل کند.»
وقتی جمهوری اسلامی دست به سرکوب «دفتر تحکیم وحدت» (طیف علامه) و دستگیری چهرهای هم چون «علی اکبرموسوی خوئینیها» زد، درخشان در مطلبی با عنوان «برخورد با تحکیم وحدت مشروع است»، از این اقدامات حکومت دفاع کرد. هنگامی که «حسین بشیریه»، یکی از سرشناسترین اساتید علوم سیاسی دانشگاه تهران را در زمان احمدینژاد اخراج کردند نیز درخشان نظر داد که بشیریه نباید اخراج میشد:«باید به خاطر اقدام علیه امنیت ملی محاکمهاش میکردند.»
او سپس فهرستی طولانی ارایه داد و مدعی شد آن ها به سازمانهای امریکایی خدمت میکنند و خواهان برخورد با آنها شد: «مهرانگیز کار، مهدی خلجی، رامین جهانبگلو، هاله اسفندیاری، سیامک نمازی (که سالها بعد هنگام بازگشت به ایران دستگیر شد و هماکنون زندانی است)، اکبر عطری، فاطمه حقیقتجو و دیگران.»
وقتی اعتراضهای بینالمللی نسبت به سرکوب بهاییان در ایران بالا گرفت، درخشان با دفاع از سرکوب آنها نوشت: «به خیلی از کشورهای مسلمان حق میدهم که به خاطر رابطه تنگاتنگ فرقه بهایی با اسراییل به آن بدبین باشند.»
و نظر داد چون قانون اساسی ایران آنها را به عنوان اقلیت قانونی دینی نشناخته، برخورد کنونی با آنها موجه است.
زمانی که بیانیه درخواست رفراندوم با امضای افرادی هم چون «محمد ملکی» و «ناصر زرافشان» هم منتشر شد، درخشان نوشت: «چه طور میشود این آقای محمد ملکی با هر کس دیگر که پای بیانیهای رفراندوم را امضا کرده، راست راست در خیابانهای تهران راه برود و حکومت هم کاریاش نداشته باشد.»
او یادآوری کرد که ناصر زرافشان و محمد ملکی مقیم ایران هستند! ناصر زرافشان، وکیل برجسته و محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب ۵۷ و فعال سیاسی همواره تحت تعقیب و آزار و اذیت جمهوری اسلامی بوده و سال های زیادی را در زندان گذارنده اند.
میتوان گفت کم تر فعال جامعه مدنی ایران هست که طعمه حملات حسین درخشان نشده باشد.
بهاری میگوید: «آخرین باری که او را دیدم، در محله “کمدن” لندن بود؛ چند روز پیش از بازگشت به ایران. به نظر خیلی بیروحیه و کمی مست میآمد. به او گفتم مواظب خودش باشد. گفتم جمهوری اسلامی دو جرم توهین عمومی به خامنهای و رفتن به اسراییل را هرگز نمیبخشد. حسین جواب داد به او “تضمین” دادهاند که “هوایش را داشته باشند” و بعد از دسیسه “رفسنجانیست”ها علیه خودش گفت.»
«رفسنجانیست» واژه ای است که درخشان ابداع کرده و فقط خودش آن را به کار می برد.
حسین درخشان آبان ۱۳۸۷ به ایران بازگشت و دو هفته پس از ورود توسط سپاه دستگیر شد. «حمزه غالبی»، فعال سیاسی اصلاح طلب که مشاور امورجوانان «میرحسین موسوی»، نامزد انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 بود و پس از انتخابات پر تنش این سال بازداشت شد، در وبلاگش نقل کرده است: «درخشان گفته است به دعوت مشایی به کشور برگشته است و قرار بوده که به ستاد آقای احمدی نژاد کمک کند. کیهان هم برای این که با آن ها کار کند، با او وارد مذاکره شده اما به توافق نرسیده اند. دلیلش این بوده که کیهان می خواسته است درخشان با اسم مستعار کار کند و او اصرار داشته است که با اسم خودش کار کند. کارش در شبکه پرس تی وی هم قطعی شده و حتی سمتش در پرس تی وی هم قبل از رسیدن به کشور مشخص بوده است. چند بار هم در خلال همان 2-3 هفته قبل از بازداشت به شبکه پرس تی وی رفته و در حال مشغول شدن بوده است که بازداشت می شود. مشایی بعد از بازداشت هم ظاهرا پی گیر کارش بوده است اما به نتیجه نمی رسد.»
با این حال، درخشان پس از بازداشت، در اختیار اطلاعات سپاه بود؛ نهادی که در پی انتخابات ۸۸ و «جنبش سبز»، مسوول دستگیری و بازجویی و شکنجه اصلاحطلبان و معترضان شده بود. مازیار بهاری هم جزو دستگیرشدگان همان دوره بود. او میگوید: «چند روز پس از دستگیری من، شروع کردند به بازجویی درباره ارتباطم با “رفسنجانیستها”. فهمیدم که وبلاگ درخشان را خیلی دقیق خواندهاند.»
اما بهاری میگوید در ادامه بازجویی ها که همراه با ضرب و شتم بوده، متوجه شده است که درخشان دارد احتمالا فعالانه با سپاه همکاری میکند: «یک روز ناگهان شروع کردند سوال کردن در مورد صاحبان مجله “نیواستیتسمن” که در سال ۱۳۸۷ در شماره ای ویژه، مسوول بخش ایران آن بودم. حسین خیلی به این مجله انتقاد کرده و در وبلاگش مدعی جنگافروزی این مجله علیه ایران شده بود. اما نیواستیتسمن در ایران شناخته شده نیست و دولت ایران قبلا توجه چندانی به آن نکرده بود. بازجوی من هم انگلیسی بلد نبود و تقریبا هیچ چیز راجع به رسانههای غربی نمیدانست. در نتیجه، پرسیدن سوالهای مشخص و مفصل در مورد مقالات من در نیواستیتسمن نشانه این بود که کسی مثل حسین، و احتمالا خود حسین داشت با آن ها همکاری میکرد.»
ظن قوی بهاری این است که سوالهایی که در اتاق های شکنجه زندان اوین از او پرسیده اند، مستقیما از وبلاگ حسین درخشان آمده بوده اند.
در چند روز گذشته که تصمیم هاروارد علنی شده، این ظن مازیار بهاری توسط افراد مختلفی تکرار شده است. «اشکان یزدچی» در توییتر خود نوشته است: «یه بار بازجوم تو ۲۰۹ میگفت زحمت هک ایمیلتم افتاد گردن حسین درخشان تواب!»
یکی از زندانیان سابق که بدون افشای نامش با «ایرانوایر» گفت وگو کرد، میگوید: «بین زندانیان سیاسی در اوین، درخشان جزو منفورترین نامها بود. بعضیها میگفتند که چه طور با نزدیک شدن به آنها کاری میکرده است تا به خامنهای توهین کنند و بعد همین جرم به پرونده آن ها اضافه میشده است. او از نزدیک با بازجوهای سپاه در بند “دو الف” همکاری میکرد.»
احتمال همکاری درخشان با مسوولان زندان از همان موقع بارها مطرح شده بود. مجله معتبر «مکلینز» کانادا در گزارشی نوشت: «به نظر میرسد درخشان با ماموران زندان همکاری کرده یا مجبور به همکاری شده است.»
اشاره این گزارش به شواهد موجود در دست داشتن درخشان در دادخواست دادگاه انقلاب است که علیه بسیاری از چهرهها شاخص اطلاحطلب تنظیم و منجر به محاکمههای نمایشی سال ۸۸ شده بود که بهاری هم یکی از آنها بود.
حمزه غالبی، مشاور امورجوانان موسوی پس از انتخابات ۸۸ بازداشت شد. او که در همان دوران، حسین درخشان را در زندان دیده بود، در وبلاگش نوشته است که درخشان در زندان کماکان از احمدی نژاد دفاع می کرد: «بازداشت معترضان، مخصوصا جوان ها را کار درستی می دانست. می گفت توی انقلاب مخملی، یکی از مهم ترین نقش ها را جوان ها دارند.»
یکی از جالب ترین نکات درباره دوران زندان درخشان، مربوط به یک دوره آموزشی است. موسسه «ترجمان» پنجم بهمن ۹۲ اعلام کرد که دو ترم کلاس آموزشی درباره «سینمای رژیم صهیونیستی» برگزار می کند و مدرس این دوره، حسین درخشان است. او ۲۸ آبان ۹۴ از زندان آزاد شده است. برگزاری این دو ترم نشان می دهد که درخشان در دورانی که ادعا می شد در زندان است، به مدت دو ترم که مشخص نیست چند ماه طول کشیده، در حال همکاری با یک موسسه بوده است. این موسسه که یک وب سایت فعال دارد، به طور عمده به ترجمه متون ضدغربی می پردازد و دقیقا مشخص نیست بودجه آن از سوی چه نهادی تامین می شود.
این نوع همکاری با درخشان البته پیش از این هم مطرح شده است؛ وب سایت «سحام نیوز» نوشته بود: «حسین درخشان از آذرماه تا بهمنماه ۱۳۸۸ درسپاه ناحیه شرق تهران دوره آموزش وبلاگ نویسی برای بسیجیان نواحی شرق تهران برپا کرده بود و به آنان شیوه های برخورد با جنگ نرم را آموزش میداد که همان زمان وبلاگ “مستضعفین” و “پاسداران” هم اخبار مربوط به کلاسهای وی را منتشر کردند… درست زمانیکه خانواده حسین درخشان عنوان کردند که وی درحال اعتصاب غذا به سر میبرد، وی در نمایشگاه “رسانههای دیجیتال انقلاب اسلامی”، درغرفه “حزب الله سایبری” حضور یافت و به تبادل نظر با دست اندرکاران این نمایشگاه پرداخت.»
حسین درخشان اتهام همکاری امنیتی با جمهوری اسلامی را به شدت رد میکند. در مطلبی که سال گذشته در وبلاگش نوشت، گفت: «نزدیک ۱۵ سال است که عدهای با بیرحمی و بیهیچ مدرک یا حتا استدلال منطقی همه جا میگویند من عامل امنیتی جمهوری اسلامیام.»
او پس از بازداشت، ابتدا در دادگاه به ۱۹ سال و نیم زندان در ایران و پرداخت ۳۰ هزار یورو، دو هزار و۹۰۰ دلار امریکا و ۲۰۰ پوند محکوم شد. این ارقام ظاهرا پولهایی بودند که به خاطر مقالات و سخن رانیهایش دریافت کرده بود. حکم او سپس به ۱۷ سال کاهش یافت و در نهایت در آبان ۱۳۹۴ با عفو رهبری آزاد شد.
اما مواضع درخشان پس از آزادی از زندان و سفر به غرب نه تنها عوض نشده که رنگ جدیدی هم به خود گرفته اند؛ مثل رنگ یهودیستیزی. پس از به بازار آمدن فیلم جدید «جنگ ستارگان» در سال ۱۳۹۴، درخشان در توییتی، تئوری جدیدی مطرح کرد که طبق آن، کارگردان یهودی فیلم، «جی جی آبرامز»، طرفدار اسراییل است. این در حالی است که هیچ نشانهای از چنین طرفداری موجود نیست. او اسم یکی از چهرههای منفی فیلم را گذاشته است: «رهبر معظم، اسنوک.»
درخشان معتقد بود این دسیسه صهیونیستهای هالیوود برای حمله به جمهوری اسلامی بوده است. او در ضمن به حملات خود به فعالان جامعه مدنی و روزنامهنگارانی هم چون «رضا حقیقتنژاد» و «مسیح علینژاد» هم ادامه داده است.
سه منبع که از داخل ایران با «ایرانوایر» گفت وگو کرده اند، گفته اند درخشان هم چنان با سپاه پاسداران همکاری میکند و این همکاری در زمینه بهبود عملکرد رسانهای سپاه و حمله به منتقدین حکومت در خارج از مرزها است.
دو نفر از اعضای سابق دولت جمهوری اسلامی که از جناح اصلاحطلب هستند نیز در گفت وگو با «ایرانوایر»، از تصمیم هاروارد ابراز ناخرسندی کرده اند. هر دو آنها در ایران زندگی میکنند و به همین علت خواهان عدم انتشار علنی نام خود شدند. یکی از آنها درخشان را «همکار فعال سپاه» می داند . دیگری که سالها در زندان، همبند درخشان بوده است، می گوید: «سپاه به کسی مثل درخشان که سابقه سفر به اسراییل را داشته، به این راحتیها اجازه آزادی نمیدهد. باید سناریوی خاصی در کار باشد.»
درخشان البته در ماههای گذشته لحن خود را ملایمتر کرده است. بهاری میگوید این احتمالا با مشورت از دوستانش بوده که گفتهاند برای قبول شدن در جاهایی مثل هاروارد، باید تغییر رویه دهد: «وقتی میخواست به ایران برگردد، شروع کرد به شدیدترین حملهها به منتقدان جمهوری اسلامی. حالا ظاهرا میخواهد کار را برعکس کند تا در غرب مورد پذیرش واقع شود.»
پیام برای این مطلب مسدود شده.