عکسهائی که ‘یک اشکال واقعی’ را در نظام ایران هویدا کرد
بیبیسی: استعفای ناگهانی محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، از سمت خود یک شوک سیاسی در ایران ایجاد کرد. به همان اندازه که نفس استعفا عجیب بود، نحوه اعلام آن نیز که از طریق اینستاگرام خود ظریف صورت گرفت غیرمتعارف و کمسابقه بود. اینکه انگیزه و علت این حرکت چه بوده حدس و گمانهای مختلفی زده شده اما خود آقای ظریف در پاسخ به خبرنگاری که صحت و سقم قضیه را بعد از انتشار متن وی در اینستاگرام جویا شده میگوید: “بعد از عکسهای ملاقاتهای امروز دیگر جواد ظریف به عنوان وزیر خارجه در جهان اعتباری ندارد”.
در جریان مسافرت ناگهانی و اعلام نشده بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، به ایران دو دسته عکس از دو ملاقات وی منتشر شد. دسته اول، عکسهای مربوط به ملاقات آقای اسد با حسن روحانی بود که در آنها قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، نیز دیده میشد و دسته دوم مربوط به ملاقات آقای اسد با آیتالله خامنهای بود که در آن عکسها نیز سرلشکر سلیمانی به همراه علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر در امور خارجی، و مردان پر نفوذ بیت رهبری، آقایان محمد محمدی گلپایگانی، وحید حقانیان و اصغر میرحجازی دیده میشدند. هنوز چیزی از اعلام استعفای ظریف نگذشته بود که عکسها هم از وبسایت رهبر ایران و هم ریاست جمهوری حذف شدند. لذا میشد اینگونه تعبیر کرد که این حرکت با هماهنگی دو نهاد مزبور صورت گرفته و به نوعی تلاشها برای منصرف کردن آقای ظریف آغاز شده است.
آقای روحانی با تمجید از ظریف استعفای او را رد کرد اما چیزی که نظر ناظران را بیشتر جلب کرد ورود سردار سلیمانی به قضیه بود حرکتی که احتمالا با اشاره رهبری شکل گرفت. به منظور مهار خسارت سلیمانی میگوید: ” در جریان سفر اخیر آقای بشار اسد به تهران و ملاقات وی با آقای دکتر روحانی رئیس جمهور محترم، برخی ناهماهنگیها در نهاد ریاست جمهوری که مطرح هم شده ، منجر به عدم حضور وزیر امورخارجه کشورمان در این ملاقات و متعاقبا گلایهمندی ایشان شده است”. فرمانده نیروی قدس سپاه تاکید کرد: “قرائن نشان میدهد هیچگونه تعمدی برای عدم حضور آقای دکتر ظریف در این ملاقات نبوده است و باید تاکید کنم ایشان به عنوان وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی ایران مسئول اصلی در حوزه سیاست خارجی کشور هستند”.
آقای سلیمانی در سخنان خود هیچ بحثی در مورد ملاقات آقای خامنهای با آقای اسد که در آنجا هم ظریف غایب بود نمیکند. به این ترتیب، هر چند که حتی قبول این امر که عدم حضور وزیر امور خارجه ایران در ملاقات روحانی-اسد نتیجه عدم هماهنگی بوده سخت است، اما، هنوز این سئوال باقی میماند که عدم حضور آقای ظریف در ملاقات آقای خامنهای با اسد چه توجیهی دارد؟ آن هم در شرایطی که ایشان مشاور خود در امور خارجی و مسئولین بیت رهبری را به جلسه دعوت نموده در حالی که وزیر امور خارجه این کشور از این دایره بیرون مانده است.
از سوی دیگر میتوان می توان گفت در بروز این وضعیت خود آقای ظریف هم نقش عمدهای داشته است.
آقای ظریف در مصاحبهای که یک هفته پیشتر انجام شده بود و در روز سه شنبه ۷ اسفند در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد به اطاعت تام و تمام خود از دستورات رهبری در جریان مذاکرات هسته ای اشاره کرده و در واکنش به برخی ادعاها درباره نادیده گرفته شدن دستورات رهبری در جلسات مذاکره میگوید: “برای شخص بنده مهمترین ملاک این بوده که تلاش کنم که دستورات رهبری را اجرا کنم .”
او گفته: “من در ریزهکاریهای تحریمها به شخصه وارد مذاکره نمیشدم و بیشتر مذاکرات من متمرکز بود روی خطوط قرمزی که مقام معظم رهبری … مطرح کرده بودند. (یعنی) بیشترین وقت من و شخص دکتر صالحی که دو عضو دولت بودیم و در این مذاکرات شرکت داشتیم.”
به این ترتیب وقتی “مهمترین ملاک” برای آقای ظریف جلب نظر رهبری است کنار گذاشته شدن از جلسه ملاقات با آقای اسد، حداقل در جلسه ملاقات وی با آقای خامنهای، نباید خاطر آقای ظریف را بیازارد چرا که نظر رهبری این بوده که ایشان در آن جلسه شرکت نداشته باشد.
اما در مورد جلسه آقای روحانی با اسد ممکن است هنوز این سئوال پیش بیاید که چرا آقای ظریف در آن جلسه حضور نداشته است؟
واقعیت این است که علیرغم اظهار نظر آقای سلیمانی در مورد اینکه آقای ظریف مسئول اصلی سیاست خارجی ایران است بخش مهمی از سیاست خارجی ایران توسط سپاه قدس تعیین می شود.
دیوید پترائوس مدیر سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا می گوید در سال ۲۰۰۸ زمانی که وی به عنوان یک ژنرال چهار ستاره در عراق خدمت میکرده پیامی دریافت می کند از این قرار: “ژنرال پترائوس، شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاستهای ایران را در عراق، لبنان، غزه و افغانستان کنترل میکند. در واقع سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او میشود نیز عضو سپاه قدس است” این اظهارات مربوط به زمانی است که سوریه هنوز به این حالت در نیامده بود و لذا در این فهرست دیده نمیشود.
البته امروز که ۱۱ سال از آن روزها میگذرد سپاه قدس با قدرتی که در سوریه و مآلا منطقه پیدا کرده به مراتب بر نفوذش افزوده شده و طبیعی است که نقش وزارت امور خارجه در سیاست های منطقه کمرنگتر شده باشد. علت عدم دعوت آقای ظریف را باید در این مسئله جستجو کرد.
به این ترتیب اظهارات آقای سلیمانی در باب نقش آقای ظریف در سیاست خارجی بیشتر جنبه تعارف پیدا می کند.
جعفر شیرعلینیا، نویسنده کتاب “روایتی از زندگی و زمانه هاشمیرفسنجانی”، در گفتگوئی که با آقای رفسنجانی داشته به وی می گوید که اگر طبق نظر او ارتش و سپاه در هم ادغام شده بودند اکنون نیروی با نفوذی مانند سپاه قدس در منطقه نداشتیم. آقای رفسنجانی در پاسخ میگوید: “الان آن [سپاه قدس]، یک “اشکال واقعی” دارد و اشکالش این است که وزارت خارجه را از اعمال مسئولیت خودش در حساسترین نقاطی که به ما مربوط میشود، محروم کرده است. در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و هرجایی که اینگونه میشود، ما حقیقتا، مشکل داریم. در این کشورها، کسی نمیتواند سفیری را بدون موافقت سپاه قدس بگذارد .”
آقای ظریف که از نزدیک دست بر آتش دارد بهتر از هر کس این را می داند. در واقع استعفای آقای ظریف در ارتباط با ساختار غیرمتعارف سیاست خارجی ایران نیست چون این مطلب چیز جدیدی نیست. همانطور که خود ظریف مطرح می کند منتشر شدن عکس ها این ساختار را هویدا و به اعتبار او را در سطح بینالمللی لطمه زد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.