15.05.2013

دو اظهار نظر متناقض قالیباف ظرف دو هفته: دفاع قالیباف از خود در پایگاه بسیج: مجوز حضور نظامی و تیراندازی در کوی دانشگاه را من گرفتم

کلمه: چکیده :قالیباف برای اثبات قاطعیت برخورد خود با اصلاح طلبان می گوید که در سال 82 و بعد از به آتش کشیده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، در جلسه شورای امنیت کشور حاضر می شود و با صحبت های تند خود اعضای جلسه را تهدید می کند که هرکس بخواهد بیاید توی کوی و این کارها را انجام بدهد، او به عنوان فرمانده ناجا، آنها را “له” خواهد کرد.می گوید که در سال 1378 و در پی حوادث کوی دانشگاه، سوار بر موتور 1000، مردم را با چوب می زده است. در عین حال برای اولین بار اعتراف می کند که نامه توهین آمیز و تهدید آمیز فرماندهان سپاه به آقای خاتمی را او به همراه یکی دیگر از سرداران سپاه نوشته است….

پس از آنکه محمدباقر قالیباف در دیدار روز دوشنبه هفته گذشته در دانشگاه شریف مدعی شد که «دولت اصلاحات مجوز حمله به کوی دانشگاه تهران را در سال ۱۳۸۲ به ناجا داده بود و وی از آن جلوگیری کرده است»، گزارشی در اختیار کلمه قرار گرفته است که نشان می‌دهد متاسفانه آقای قالیباف نیز همچون احمدی نژاد راه خلاف واقع گویی را در پیش گرفته و مجوز “حمله و تیراندازی” به کوی دانشگاه بر اساس پیشنهاد شخص آقای قالیباف و تاکید ایشان بوده است.

به گزارش کلمه، محمد باقر قالیباف در دیداری با گروهی از منتقدان جوان خود و اعضای منتسب به بسیج به شبهات مطرح شده در مورد حوادث سال ۸۸ و عملکرد شهرداری تهران پاسخ داده است. از این جلسه که به صورت خصوصی برگزار شد طی هفته های گذشته خبرهایی به صورت کاملا گزینشی منتشر شد، از جمله اینکه او در سال ۸۸ بر اساس نظر آیت الله خامنه ای، به احمدی نژاد رای داده است.

اما مشروح سخنان اقای قالیباف که تا کنون منتشر نشده بود حاکی از حقایقی درباره شیوه و عملکرد وی می باشد که با اظهارات وادعاهایی که اخیرا طرح می‌شود ناسازگار است.

قالیباف در این دیدار (با اعضای منتقد قالیباف و منتسب به بسیج) برای اثبات قاطعیت برخورد خود با اصلاح طلبان می گوید که در سال ۸۲ و بعد از به آتش کشیده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، در جلسه شورای امنیت کشور حاضر می شود و با صحبت های تند خود اعضای جلسه را تهدید می کند که هرکس بخواهد بیاید توی کوی و این کارها را انجام بدهد، او به عنوان فرمانده ناجا، آنها را “له” خواهد کرد.

قالیباف در سخنان خود از مخالفت آقایان معین و ظریفیان با پیشنهاد او در آن جلسه خبر می دهد و تاکید می کند که با برخورد تند وی، موفق می شود مجوز حضور نظامی و تیراندازی برای ناجا را در کوی دانشگاه از شورای امنیت کشور بگیرد.

او همچنین با افتخار می گوید که در سال ۱۳۷۸ و در پی حوادث کوی دانشگاه، سوار بر موتور ۱۰۰۰، مردم را با چوب می زده است. در عین حال برای اولین بار اعتراف می کند که نامه توهین آمیز و تهدید آمیز فرماندهان سپاه به آقای خاتمی را او به همراه یکی دیگر از سرداران سپاه نوشته است.

قالیباف در پاسخ به سئوالی، رابطه خوب خود را با اصلاح طلبان انکار کرده و می گوید که تعریف کردن اصلاح طلب ها از وی به خاطر این است که آنها، حزب اللهی ها را سر کار گذاشته اند و سیاسیون حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب با او بیشتر از هر کس دیگری عناد دارند.

شهردار تهران سخنانی نیز در مورد تلاش برای تغییر مدیران و بدنه سازمان همشهری مطرح می کند تا به قول او بدنه سازمان همشهری هم انقلابی شود. سخنانی که این سوال را در اذهان تداعی می کند که اگر وی ریاست دولت را بر عهده بگیرد، آیا قصد دارد بدنه دولت – یعنی تمام کارمندان – را هم به صورت کامل و انقلابی تغییر دهد یا خیر.

از دیگر صحبت های شهردار تهران می توان به این نکته اشاره کرد که به اعتقاد وی، مصلای تهران از آهن و مفتول ساخته شده است و معنویت ندارد. او برای انتقاد از سیاست های اقتصادی آقای هاشمی تلویحاً می گوید که مصلی تهران با مال حرام ساخته شده است.

قالیباف در این دیدار در شرایطی بارها از اخلاص و عمل صالح و نیت پاک می گوید که صحبت های خودش در یک جلسه خصوصی با منتقدانش و یک جلسه عمومی در دانشگاه شریف، کاملا متناقض است.

محمدباقر قالیباف در این صحبت ها سعی دارد که خودش را فردی منضبط، قدرتمند و مخالف با اصلاح طلبان معرفی کند که در حوادث مختلف کوتاه نمی آید و حتی مجوز تیراندازی در کوی دانشگاه را هم می گیرد. اما آنچه که در دانشگاه شریف توسط وی مطرح شد، سیاستمداری را نشان می دهد که در دو روز متفاوت و به مقتضای جلسه ای که در آن قرار دارد، حرف هایش را تحریف شده به اطلاع مخاطب می رساند.

محمدباقر قالیباف از سویی قصد دارد خودش را یک مدیر مدرن و تکنوکرات نشان داد و از سوی دیگر نمی خواهد برچسب “ساکتین فتنه” که توسط گروه های رادیکال متوجه وی می شود بی جواب بماند. به همین دلیل گاهی اوقات مجبور است صحبت هایی را مطرح کند که به آنها اعتقاد هم ندارد. صحبت های انتقادی وی نسبت به آقای هاشمی، در مصاحبه هفته گذشته با خبرگزاری فارس هم بر همین اساس قابل تحلیل است.

بخش هایی از سخنان آقای قالیباف در جمع بسیجیان منتقد وی که در اختیار کلمه قرار گرفته است در ادامه بخوانید:

من فردی امنیتی هستم؛ سران فتنه بی عقل، بی دین و بی سیاست بودند

در مورد فتنه، من از اول اسم فتنه را به کار بردم. چون به هر حال بنده کار امنیتی و اطلاعاتی کردم و تشخیص می دهم و کارشناس این کار هستم. من در یک جلسه با سطح طبقه بندی بالا گفته ام که شاید بیشترین حرکت را برای جلوگیری از حادثه از شنبه تا ۵ شنبه [بعد از انتخابات] من و سردار سلیمانی با هم انجام دادیم.

همان موقع هم گفتم که جریانات فتنه (سران فتنه اسم مستعار نظام برای آقایان موسوی، کروبی و خاتمی است)، هم ما در عقل آنها، هم در دین و هم در اینکه آدم هایی سیاسی باشند شک داریم. من در مرداد ماه این را گفتم که رفتار اینها نه عقلانی است، نه دینی و نه سیاسی. آقای میرحسین اعتراض داری؟ تو که نخست وزیر این کشور بودی، شما که دم از قانون می زنی. باید از طریق قانون اعتراض کنی. البته ما هم باید به آنها مجوز تجمع می دادیم و فرصت را از فرصت طلبان می گرفتیم. در حالی که اینها می خواهند اوضاع را بهم بزنند.

در مورد شهرداری هم باید بدانید که شهرداری یک نهاد عمومی غیر دولتی است. ولی بر اساس ارزیابی عملکرد دستگاه های متعدد بعد از فتنه، شهرداری تهران در میان ۵ دستگاه امنیتی که کار در این مور کار می کردند، رتبه سوم را دارد. این نشان می دهد که شهرداری کارش را در طراز نهادهای امنیتی انجام می داده است.

من در سال ۷۸ پشت موتور ۱۰۰۰ جزو چوب‌زن ها بودم/ نامه فرماندهان به سپاه را من نوشتم

حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامه ای را که نوشته شد من نوشتم (منظور نامه توهین آمیز فرماندهان سپاه به رئیس جمهوری محمد خاتمی بود). بنده و آقای سلیمانی. وقتی در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، بنده فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با “چوب” هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زن ها هستیم. افتخار هم می کنیم. نگاه نکردم که من، سردار و فرمانده نیروی هوایی هستم و تو را چه به کف خیابان؟

مجوز حمله به کوی دانشگاه و تیراندازی را با برخورد قاطعانه از شورای امنیت کشور گرفتم

سال ۸۲، بیست و پنج روز در کف خیابان درگیری بود. اینهایی که می گویند همه شان با فتنه مبارزه کرده اند و قالیباف مبارزه نکرده است، آن ۲۵ روز یک نفرشاان موضع گیری نکرد. ۱۰ تا وزیر استعفا دادند و نامه استعفای نفر یازدهم هم آماده بود که جلوی او را گرفتند. ۱۸ تا استاندار و ۱۲۰ تا فرماندار استعفا کردند. مجلس هم در اعتصاب بود که انتخابات دور هفتم را برگزار نکنند.

در سال ۸۲ بعد از به آتش کشیده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، من در جلسه شورای امنیت کشور محکم دعوا کردم و حرف های بسیار تندی زدم و شان جلسه را رعایت نکردم و گفتم که امشب هرکس بخواهد بیاید تو کوی و بخواهد این کارها را انجام بدهد، من به عنوان فرمانده ناجا، له شون می کنم و جمعشان می کنم. این عزیز جعفری شاهد است. حرف بقیه این بود که اگر نیروی انتظامی می خواهد وارد کوی دانشگاه شود باید مجوز شورای امنیت کشور را داشته باشد و مدیران دانشگاه این اجازه را بدهند. آقای معین و ظریفیان در آن جلسه بودند و با من مخالف بودند. من در آن جلسه با برخوردی که انجام دادم مجوز حضور نظامی و تیراندازی برای ناجا را در کوی دانشگاه از شورای امنیت کشور گرفتم.

بعد رفتم به همکارانم گفتند که بروند استراحت کنند، چون قرار نیست اتفاقی بیفتد و توضیح دادم همین هایی که تو جلسه شورای امنیت کشور هستند باعث فتنه و شلوغی دانشگاه ها می شوند.

وقتی به مجلس ششم رفتم تا [درباره این اتفاقات توضیح بدهم]، بهزاد نبوی گفت که چه کسی تو را دعوت کرده است؟ گفتم اقلیت مجلس و آقای حداد، دعوت کرده اند. گفت اشتباه کردند تو را دعوت کردند. این چهار نفر، آقایان معین، لاری، یونسی و روحانی یک جوری حرف زدند که نفهمیدیم چه گفتند. بنده هم خیلی شفاف و روشن حرف هایم را مطرح کردم. وقتی من داشتم صحبت می کردم، خانم حقیقت جو بلند شد و گفت که آقای قالیباف، شما منظورت من هستم؟ گفتم که من چنین جسارتی نکردم. ولی همان ضرب المثل معروف هست که می گوید وقتی چوب رو برداری، گربه دزد فکر خودش را می کند، شاید از این باب بود. به خاطر این که من می دانستم اینها ۵ نفر هستند تو کوی می نشینند و بچه ها را [تحریک می کنند] و یکی ش هم این خانم بود.

قالیباف در صحبت هایی متناقض در حالی که پیش از این مدعی شده بود دوم خردادی ها دنبال شلوغ بازی بودند از تلاش خود برای اجازه مجوز تجمع به گروه های دانشجویی خبر می دهد و می گوید: در جلسه شورای امنیت کشور آقایان معین، ظریفیان، موسوی لاری، حسن روحانی و یونسی گفتند که اجازه تجمع و مجوز برای سالگرد کوی دانشگاه به دفتر تحکیم ندهید. فرمانده سپاه هم مخالف بود. تنها کسی که می گفت به آنها اجازه بدهیم من بودم. آنها که خودشان هم موافق دفنر تحکیم بودند می گفتند که آقای قالیباف، اینها می آیند شلوغ بازی در می آورند. اما من گفتم که امنیت را تامین می کنم. از آقا هم مجوز گرفتم و رئیس اینها را خواستم که بیاید و گفتم که شما مظلومیت ۱۸ تیر را دارید و نظام می خواهد به شما مجوز بدهد. اما در نهایت خودشان با بزرگ ترهایشان صحبت کردند و منصرف شدند.

به آنها می گویی کارنامه ات چیست؟ می گویند دو تا فحش دادیم

اینهایی که می گویند ما ساکت فتنه هستیم، سال ۸۲ که ۲۵ روز کف خیابان درگیری داشتیم کجا بودند؟ ۱۸ تیر کجا بودند؟ کسی نمی تواند بگوید ۸۸ مهم است و ما بودیم اما ۸۲ مهم نیست و ما نبودیم. چون رفته بودیم کاسبی کنیم. یا می گویند حادثه سال ۷۸ لازم نبوده یا حادثه سال ۷۶ [انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری] لازم نبوده یا جنگ و حادثه بنی صدر لازم نبوده است. برخی افراد که در [حوادث سال ۸۸] ظاهراً ادعای انقلابی گری داشتند، دوست داشتند بر بام این درگیری در کف خیابون به اسم انقلاب بدمند.

در جلسه شورای عالی امنیت ملی، آقای جلیلی در مورد مترو از من سئوال داشت که اینها به ضرر حزب الله و به نفع سبزها عمل می کنند. گفتم چه کسی این کار را می کند؟ جواب داد محسن هاشمی. گفتم محسن هاشمی مسئول ساخت متروست. یعنی تونل را می کند و مترو می سازد و تحویل می دهد. این قسمتی که کار برنامه ریزی قطارها در آن انجام می شود توسط یک شرکتی به نام بهره برداری مترو مدیریت می شود و فلانی مدیرعامل آن است. اصلاً بستن و بازکردن مترو ربطی به محسن هاشمی ندارد. دروغ به این بزرگی که تو حتی تشکیلات را هم نمی شناسی. بابا من کف خیابان خودم ایستادم و کار انجام می دهم. شما می آی این حرف را می زنی؟ بعد به من می گویند ساکت فتنه. اما به او می گویی کارنامه خودت را بده. می گوید من دو تا فحش دادم. خب دو تا فحش که موضوع نشد.

من در سال ۸۸ بنا بر نظر آیت الله خامنه ای به احمدی نژاد رای دادم

من در مورد رای خودم در سال ۸۸ می توانم اسم ببرم. آقای کاشانی و آقای بیادی شاهد هستند. آقای بیادی دنبال سردار رضایی بود. آمد پیش من. گفتم به نظر من خلاف نظر آقا داری عمل می کنی. گفت برای چه؟ گفتم چون آقا می گوید باید به احمدی نژاد رای داد. گفت تو این حرف را می زنی؟ گفتم آره. انتقاد من به احمدی نژاد، دلیل اینکه به احمدی نژاد رای ندهیم نیست.

نقش واعظ مهدوی در ستاد میرحسین

در مورد واعظ مهدوی توصیه ای به من شد و معلوم است که از کجا به من توصیه می شود (احتمالن منظور دفتر رهبری است). وقتی آمدن میرحسین موسوی قطعی شد و شورای نگهبان تایید کرد، افرادی بنا شد برای موسوی کار کنند. توصیه شد به من که افرادی دارند می روند در ستاد مهندس موسوی؛ خوب است که بچه هایی بروند در ستاد آقای موسوی که غیر از اینکه آقای موسوی آنها را قبول دارد، آنها هم بچه های متدین و انقلابی و سالمی باشند. یکی از آنها واعظ مهدوی بود که آقای میرحسین ایشان را قبول داشت. آقای واعظ هم متدین، حزب اللهی و متخصص است، اما گرایشش چپ است. کافر که نیست. وقتی که این توصیه به من شد، من آقای مهدوی را صدا زدم و توصیه کردم برو به میرحسین کمک کن. دلیلش هم این بود که بچه های متدین و حزب اللهی بروند و آدم های اصلاح طلب تند عقبه مجاهدین انقلاب و مشارکت نریزند دور میرحسین موسوی. واعظ مهدوی گفت که من خودم نمی خواهم بروم و حتی اگر بخواهم کمی کمک کنم، معنی اش این است که از وقت شهرداری بزنم و آنجا بروم. یعنی حقوق شهرداری را بگیرم اما جای دیگری کار کنم و راضی نیستم. یک هفته ای گذشت. ما دیدیم آدم هایی دارند جمع می شوند که نباید جمع شوند. دومرتبه از آقای واعظ خواستم برود به ستاد میرحسین کمک کند. او هم گفت که اگر نظر شما این است که من بروم اجازه بدهید ۲ ماه مرخصی بدون حقوق بگیرم. من هم موافقت کردم.

می خواهم حتی بدنه سازمان همشهری را هم تغییر دهم تا انقلابی شوند

اساس و بنیاد موسسه همشهری ۲۰ سال قبل پایه گذاری شده است. حتمن آن پایه گذاری بر مدار انقلاب نبوده است. حداقل با باورهایی که ما داریم نبوده است. ۱۷ سال شهرداری بر این مدار چرخیده است. تا روزی که من آمدم شهرداری. در دوره آقای دکتر احمدی نژاد هم هیچ تغییری در سازمان همشهری داده نشده است. حداکثر این بوده که فقط یک رئیس تغییر کرده است. اما بدنه همان هستند. خیلی ها اصلن کارمند رسمی هستند و شما نمی توانید آنها را بیرون کنید. باید بروید دادگاه و اداره کار و دیوان عدالت اداری و … تا ۳ سال از مدیریت من هم همینطور بوده است. ولی الان بیشتر از ۲ سال است به این موضوع محکم پرداختیم تا بتوانیم تا بدنه پایین را تغییر دهیم. و تا حدی بچه های آنجا و مدیریت آنجا را به سمت بچه های ارزشی و انقلابی برده ایم.

اصلاح طلب ها ما حزب اللهی ها را گذاشته اند سر کار

شما می گویید اصلاح طلب ها از قالیباف تعریف می کنند یا قالیباف هر روز در دوران اصلاح طلب ها با آقای خاتمی فالوده می خورد. هیچ وقت آن جایی که احساس کردم اساس نظام و فرهنگ انقلاب در خطر است، پیش هیچ مسئولی کوتاه نیامدم. اینها، ما حزب اللهی ها را گذاشته اند سر کار. به خدا ما سر کار رفتیم. من با اطمینان می گویم دوستان، این قدر که سیاسیون مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی با بنده عناد دارند عملاً و حتماً با دیگران در این زمینه ندارند. ای کاش من می توانستم بعضی از موضوعات را اینجا به شما بگویم. چند روز قبل فیس بوک آقای ابطحی را دیدید سر تونل چی نوشته بود؟ (یک نفر می گوید شما که گفتید وقت ندارید فیس بوک را ببینید. قالیباف جواب داد که من در خبر دیدم). از تونل رد شده بود. اما گفته بود که این تونل خوب است اما من گله مندی دارم از قالیباف و نمی خواهم بنویسم. من ابحطی را از قبل از انقلاب می شناسم. بچه مشهد است. بعد از انقلاب هم او رای می شناسم. اما وقتی احساس کردم که به عنوان بچه انقلاب باید بایستم که رئیس دفتر رئیس جمهور نشود ایستادم و نگذاشتم بشود. تا حالا هم نگفتم. حالا شما اینجا دیدید که یک رئیس دفتر قرار شد معاون شود، چه اتفاقی افتاد؟ (احتمالاً منظورش مشائی است)

پیمانکاران آقای هاشمی اقتصاد اسلامی بلد نبودند

در سال ۷۳ که برخی از همین آقایان که الان به آقای هاشمی فحش می دهند، آن روز دست آقای هاشمی را می بوسیدند، من با هاشمی در همین محل ریاست جمهوری صحبتی کردم که همان روز گریه کرد. گفتم ما به شما معترضیم. به این سبکی که در فرهنگ ساخت و ساز دارد انجام می شود معترضیم. ما این را قبول نداریم.

من به ایشان گفتم حاج آقا ما با شما در جنگ بودیم. حداقل ۶ سال از ۸ سال جنگ را شما فرمانده مستقیم جنگ بودید. من از شما سئوالم این است که وقتی در خراسان لشکر ۷۷ وجود داشت، چرا لشکر ۵ نصر امام رضا را درست کردید؟ گفت نمی شد. گفتم به همین دلیل و با این پیمانکارهایی که شما دارید، از آن اقتصاد اسلامی در نمی آید.

مصلی تهران از آهن و مفتول و مال حرام ساخته شده است

وقتی توی مصلای تهران می روید، چرا حس معنوی ندارد؟ اساسش مال این است که آنها را با آهن و مفتول و جراثقیل و افرادی ساخته اند که به هیچ عنوان باطن آنها، با اینجا انس برقرار نکرده است. وقتی خدا روح خودش را بر انسان دمید به او انسانیت و آزادگی داد، این انسانیت و آزادگی فقط در یک شرایط حفظ می شود که بر بستر اسلامیت و یک هدایت قدسی اتفاق بیفتد. اگر ما در مسجد “لرزاده” می رویم و حس معنوی پیدا می کنیم به خاطر این است که آن معماری که آنجا را ساخته است یا مسجد گوهرشاد را ساخته است، ۴۰ روز روزه می گرفته و بی وضو سر کارش نمی رفته است. مال حرام هم نخورده است. بعد می رود این ساختمان را می سازد. آدم از کنارش که رد می شود، معنویت او را می گیرد. اما ما مصلی درست می کنیم از آن فرار می کنیم. دو بار نماز جمعه برگزار کردیم و دیگر برگزار نکردیم. شما ۱۰۰۰ تا آیه قرآن هم بگذارید نمی توانید توی آن معنویت پیدا کنید.

من را نباید بر اساس پل و اتوبان ارزیابی کنید

ارزیابی مدیران در جمهوری اسلامی غلط است. باید اینطوری ارزیابی شود که چقدر قالیباف در شهرداری تهران کار کرده که مردم عبادت کنند. نه اینکه چه قدر پل و اتوبان ساخته است.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates