مروری بر یک فیلم پروپاگاندای آبکی!
بعد از انتشار فیلم رفتار وحشیانه نیروی انتظامی با یک دختر نوجوان که برای آب بازی به پارک رفته بود، ماجرا به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و کار به موضع گیری نمایندگان مجلس کشید. فشار افکار عمومی در انتقاد به این رفتار نیروی انتظامی به اندازه ای بود که رئیس پلیس تهران خبر از عزل و تعلیق مامورین متخلف داد. اما ماجرا به همین جا ختم نشد چرا که بلافاصله برادران و خواهران ارزشی شروع به اعتراض کردند که این کار تضعیف جایگاه پلیس است و نیروی انتظامی باید حامی مامور خود باشد و نه یک دختر به قول ایشان معلوم الحال که اقدام به هنجار شکنی در پارک نموده. فردای آن روز در صدا و سیما و در بخش خبری بیست و سی گزارش مفصلی پخش شد که عده ای شهادت میدادند که دخترها و پسرهای نوجوانی که در پارک حضور داشتند در شرایط عادی و طبیعی نبودند و در برخورد صورت گرفته نیز مقصر همان دختر نوجوان بوده که به ماموران حمله کرده است. بین الغزل تمام مصاحبه شونده ها هم این بود که پلیس نباید تضعیف شود و اگر پلیس اقتدار نداشته باشد سنگ روی سنگ بند نمیشود و قس علی هذا.
این گزارش پخش شد و ظاهرا فشار افکار ارزشیها بر فشار افکار عمومی چربید و رئیس پلیس تهران اعلام کرد که ماجرا ابعاد دیگری نیز داشته و آن دو مامور به سر کار خود بازگشته اند. البته خب بعدها هم مشخص شد که شاهدان عینی و دلسوزانی که در برنامه بیست و سی به عنوان شهروندان عادی جامعه نگران اقتدار پلیس و شیوع رفتارهای هنجارشکنانه در جامعه بودند همگی وابسته به ارگانها و نهادهایی مثل بسیج و سپاه بودند و خلاصه سازنده بیست و سی ظاهرا زیاد زحمت به خودش نداده بود که لااقل از طیف های مختلف آدم برای گزارش خود پیدا کند.
تا اینجای داستان را داشته باشید تا برسیم سر اصل مطلب. به تازگی فیلم دیگری در فضای مجازی منتشر شد که ظاهرا دو نفر از طبقه دوم یا سوم یک ساختمان دارند از یک صحنه درگیری با پلیس فیلم میگیرند. در تصویر میبینیم که یک خودروی نیروی انتظامی کنار خیابان ایستاده و راننده آن پیاده شده و زنی بدحجاب در حال بحث با پلیسی ست که داخل خودرو نشسته است. این فیلم در نوع خود شاهکاری ست که از نظر وجود باگ و سوتی و بازیهای تصنعی احتمالا کارگردانی در حد ایرج ملکی داشته است. بیاییم فیلم بررسی کنیم:
پیش از آنکه به بررسی خود فیلم بپردازیم باید بگوییم اتفاقاتی که در فیلم میافتد به شکل معجزه آسایی مو به مو مؤید و تصدیق کننده همان چیزهایی ست که دو شب قبل از آن عزیزان ارزشی در گزارش بیست و سی نسبت به آن ابراز نگرانی کرده بودند. یعنی اگر اقتدار نیروی انتظامی به چالش کشیده شود و با این زنان بدحجاب وحشی! برخورد قاطع نشود، دیگر کسی از پلیس حساب نخواهد برد و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
شخصیت اول فیلم زنی ست به شدت بدحجاب که از دور مشخص است مشغول جر و بحث با نیروی انتظامی ست. فاصله آنقدری هست که ما متوجه نشویم طرفین چه میگویند اما دو نفری که از طبقه بالای ساختمان مجاور در حال فیلمبرداری هستند با صحبتهایشان نکات مبهم ماجرا را برای بیننده آشکار میکنند. فیلم با این جمله شروع میشود.
نفر اول: [میخوایم] واقعیت رو نشون بدیم! … این خانمی که میبینین اومده حمله کرده به ماشین پلیس. دلیلش حالا مشخص نبود ما هم یهو رسیدیم.
خب همینجا فیلم را نگه دارید.
دو نفر آدم دوربین را روشن کرده اند که از طبقه سوم ساختمان مجاور به محل درگیری “واقعیت” را نشان بدهند. کدام واقعیت؟ اینکه یک زنی حمله کرده به پلیس! نفر اول مدعی ست که نمیداند دلیل این درگیری چیست چون خودشون هم “یهو” رسیدن. دومی میان حرفش میپرد. انگار او از چیزهایی خبر دارد و در جریان اتفاقات بوده است.
دومی: زنه توی هتله داد و بیداد کرده. اینا زنگ زدن به پلیس. حالا پلیس اومده!
اولی: آهان… آره آره.
خب حالا سوال است این دو دوست که “یهو” رسیدن و طبق گفته نفر اول دلیل حضور پلیس را نمیدانند چطور شد که یک دفعه داستانشان عوض شد. اصلا چطور یهو از طبقه سوم ساختمان مجاور به محل دعوا سر در آورده اند؟ احتمالا یا خانه یا محل کارشان است. ولی سوال این است که اینها در چه شرایطی متوجه ماجرا شدند و آمدند دوربین به دست پشت پنجره؟ اگر از بیرون تازه رسیده اند که قاعدتا سر و صدا از همان توی خیابان باید توجهشان را جلب کرده باشد و خب همانجا هم از فاصله نزدیکتر میتوانستند ماجرا را ثبت و ضبط کنند. اگر در داخل ساختمان بوده اند چطور است که انقدر اطلاعات دارند در مورد ماجرا و از درگیری مسافر در هتل تا زنگ زدن به پلیس، همه چیز را (برخلاف ادعای ابتدایی نفر اول) میدانند؟ ادامه ماجرا بامزه تر هم میشود.
اولی: الان داره… میخواد بزنه به شیشه ماشین… تو صورت پلیسم فکر کنم زده…
اینهمه تردید برای گزارش چیزی که داری میبینی برای چیست؟ چطور میشود کسی شاهد عینی اتفاقی باشد و بعد بگوید توی صورت پلیس هم فکر کنم زده! این جمله تنها وقتی قابل قبول است که یا کبودی و ورم روی صورت پلیس را ببینی یا اینکه آقای پلیس صورتش را گرفته باشد و ناله کند. به هر حال چیزی که ما داریم میبینیم با گزارش همخوانی ندارد. اوج شاهکار فیلمسازی این عزیزان اینجاست که وقتی ایشان بیان میکند الان میخواد بزنه به ماشین این اتفاق دو ثانیه بعد میافتد، ظاهرا نریشن فیلم دو ثانیه از فیلم جلوتر است! زنی که در حال جر و بحث است ناگهان به سمت جلوی خودرو حرکت میکند و با یک ضربه دست آینه بغل سمت شاگرد خودرو را میشکند. نفر اول هم با آب و تاب گزارش میکند.
اولی: آها. آره. آینه ماشین پلیس رو داره میشکنه…
زن وحشی بدحجاب (همان مشخصاتی که شاهدین عینی شب قبل در برنامه بیست و سی گفته بودند) به این مقدار بسنده نکرده و انگار که روح شعبان بی مخ در او حلول کرده باشه عربده کشان میرود و از جلوی هتل یک صندلی برمیدارد و آن را با شدت پرتاب میکند به سمت خودروی پلیس. اینجا نفر اول صدایش اوج میگیرد و فریاد یا ابوالفضل یا ابوالفضل بلند میشود. دقت کنید در تمام این صحنه ها رفتار پلیس به طرز غیر قابل باوری خویشتندارانه است و مطلقا هیچ برخوردی صورت نمیگیرد. فیلم با یک دیالوگ طلایی تمام میشود.
دومی: فقط میخواد تحریکشون کنه پاشن بگیرنش!
اولی: آفرین!
ما هم همینجا خدمت تمامی دست اندرکاران ساخت این فیلم خسته نباشید عرض میکنیم. شاید چنین فیلمهایی عزیزان ارزشی را بتواند برای ضرورت برخورد خشن با زنان بدحجاب و توجیه رفتار قبلی اقناع کند، اما برای ساخت فیلمی باورپذیر که عموم مردم را تحت تاثیر قرار دهد کمی بیشتر باید به جزئیات دقت کرد و البته فسفر بیشتری هم سوزاند. و من الله توفیق!
پیام برای این مطلب مسدود شده.