مادر علیرضا شیرمحمدعلی: من خواهان محاکمه و مجازات مسببین اصلی قتل پسرم هستم
ایران وایر: مهناز سرابی هم میگوید: «خواهان محاکمه مسئولان و ماموران زندان هستم که کوتاهی آنها باعث قتل بچه من شده است و تا این اتفاق رُخ ندهد آرامش نخواهم یافت»
دادگاه «علیرضا شیرمحمدعلی»، زندانی سیاسی که ۲۲ خرداد سال جاری به دست دو زندانی شرور در زندان فشافویه به قتل رسید شنبه ۲۹ تیرماه برگزار شد و سهشنبه یک مرداد حکم دو متهم به قتل او اعلام شد. خانم «مهناز سرابی»، مادر علیرضا شیرمحمدعلی، به ایران وایر میگوید خواهان قصاص هر دو قاتل فرزندش است و علاوه بر آن میخواهد مسببین و عاملان اصلی قتل فرزندش محاکمه و مجازات شوند. او پیشتر در گفتوگوی دیگری به «ایران وایر » گفته بود: « قاتلان اصلی همان کسانی که عمدا در سلول این دو زندانی خطرناک را بازگذاشتهاند. من میخواهم بدانم چه کسی چنین کاری کرده؟»
مهناز سرابی حالا هم میگوید: «خواهان محاکمه مسئولان و ماموران زندان هستم که کوتاهی آنها باعث قتل بچه من شده است و تا این اتفاق رُخ ندهد من به عنوان یک مادر داغدیده که تنها فرزندش را از دست داده است آرامش نخواهم یافت.»
او خواسته دیگری هم دارد و در فیلمی که مسوولان قوه قضائیه از او گرفتهاند تا حرفهایش را به گوش ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه برسانند، تمام خواستههایش را عنوان کرده است . فردا مراسم چهلم علیرضا برگزار میشود و او خطاب به آقای رئیسی گفته اگر ماموران امنیتی مثل مراسم خاکسپاری، مزاحم برگزاری مراسم چهلم شوند، همانجا اعتراض میکند: «گفتم اگر در مراسم چهلم بچه من، ماموران امنیتی باز هم به میهمانان مراسم من بیاحترامی بکنند، همانجا سر برهنه میکنم و از همانجا اعتراضم را شروع میکنم. من فقط میخواهم مزاحم ما نشوند. دیگر آب از سر من گذشته است، من دیگر چیزی را برای از دست دادن ندارم. تنها رسالت زندگیم دادخواهی خون فرزندم است.»
سهشنبه، یک مرداد، سه روز پس از اعلام ختم رسیدگی به اتهامات دو متهم قتل فرزندتان، علیرضا شیرمحمدعلی، حکم آنها صادر شد. شما حکم را روئیت کردهاید؟
من هنوز حکم را به صورت کتبی دریافت نکردهام اما آن را در سیستم ثنا دیدم. بنا بر حکم صادره، محمدرضا خلیلزاده معروف به محمد رشتی، متهم ردیف اول به قصاص و پرداخت دیه و حمیدرضا شجاعیزواره معروف به حمید خروس، متهم ردیف دوم به ۲۵ سال زندان و پرداخت دیه محکوم شده است. من انتظار داشتم حکم اعدام برای هر دو نفر صادر شود. با این کار دو نفر از اراذل و اوباش جامعه کم میشود و جان یک یا چند زندانی بی گناه دیگر حفظ میشود. اینها به زندان برگردند دوباره بیگناه دیگر را میکشند و مادری دیگر مثل من داغدار میشود.
در دادگاه، قاتلان گفتند که چرا مرتکب قتل شدند و چرا علیرضا را کشتند؟
میگفتند میخواستند از زندان فشافویه نجات پیدا کنند و به زندان رجاییشهر بازگردانده شوند تا به کلاهبرداریشان ادامه دهند. گویا آنجا، قبل از انتقال به فشافویه از طریق زنگ زدن به مردم، در کار کلاهبرداری بودهاند.
علیرضا را انتخاب کردند چون از همه کم سنتر بوده و به خاطر اعتصاب هم بسیار لاغر شده بود و به نظرشان ضعیفتر از بقیه آمده و فکر کردهاند کشتنش راحتتر است. علیرضا وقتی زندان رفت ۷۲ کیلو بود و ۲۱ فروردین که من برای آخرین بار در دادگاه دیدمش و بغلش کردم ۴۵ کیلو شده بود. مظلومتر از بچه من گیر نیاورده بودند.
در دادگاه به قاتلان گفته نشد که چگونه از طریق آدم کشتن میخواستند به زندان رجاییشهر برگردانده شوند؟
پرونده علیرضا سروصدا کرد و زود به رسیدگی و صدور حکم رسید وگرنه این گویا سابقه دارد که زندانیانی که به خاطر قتل یا مواد زیر حکم اعدام هستند با قتلهای دیگر و با این امید که رسیدگی به قتل تازه طول میکشد برای ادامه زندگی خودشان وقت میخرند و همین طور ادامه میدهند.
چه کسانی در این پرونده وکالت شما را بر عهده دارند؟
آقای محمدهادی عرفانیانکاسب، آقای دکتر محمود بهزادیراد و خانم اورنگ بدون هیچ چشمداشت مالی در این پرونده وکالت ما را برعهده دارند.
شما به این حکم راضی هستید و یا از طریق وکلایتان قصد دارید درخواست تجدید نظر بدهید؟
من اعتراض میدهم. اعتراض به عدم صدور حکم اعدام برای حمید شجاعی. من قصاص هر دو نفر را میخواهم. از کجا معلوم که ضربه کدام یک از این دو نفر، باعث مرگ پسرم شده است. هر دو جان بچه من را گرفتهاند. علاوه بر این ما میخواهیم، از رئیس وقت زندان فشافویه تا افسر نگهبانی که آنجا در آن بند خدمت میکرد محاکمه و مجازات شوند. من خواهان دادگاهی و مجازات همه مسببین اصلی قتل بچهام هستم نه تنها قاتلان. خلع لباس و برکناری از کار دردی از من دوا نمیکند.
تنها یک هفته هدایت فرزادی، رئیس وقت زندان و افسران نگهبان، محب ایمانی، رضا حقوردی، مهدی رشیدی و رضا حدادی را همچون یک مجرم عادی در همان زندان و در سلول زندانیهای قاتل نگهدارند. ببینند با بچههای مردم چه کردهاند. امیدوارم خانوادههایشان داغدار اینها شوند. خدا اگر عدالتی در کار است، همانطور که من داغدار یک دانه زندگیم شدم، عزیزان اینها هم داغشان را ببینند.
مسئولان زندان را با در نظر گرفتن چه شواهد و یا قرائنی در مورد قتل فرزندتان مسئول میدانید؟
موقعی که فرزند من سلاخی میشد دوربینها روشن بودند و آنها داخل مانیتورها میدیدند چه در حال رُخ دادن است، چرا کاری نکردند؟ چرا آقای محب ایمانی، افسر کشیک، کلید سوئیتها را به یک زندانی داده است و پیش از بستن در سوئیت قاتلها، در سوئیت نگهداری علیرضا را باز کرده است؟ چرا آقای محبی وقتی متوجه حمله به علیرضا شده به جای کمک کردن به علیرضا، از داخل سوئیت فرار کرده و در را هم پشت سرش قفل کرده است؟ ماموران از پشت مانیتورها شاهد سلاخی کردن بچه من بودهاند و همچون یک تئاتر تا آخر و بیآنکه کاری بکنند نشستهاند تماشا کردهاند. چرا در آن ۷ دقیقهای که از بچه من خون میرفته است، ماموران نیامدهاند کاری بکنند؟ تازه بعد از ۷ دقیقه محب ایمانی با گارد ویژه برمیگردد داخل بند. چرا این همه تاخیر؟ چرا زنگ خطر زندان یک هفته تمام قطع بوده؟ چرا تلفنهای زندان دو روز قطع بودند؟ قاتلان نشستهاند و روزهای زیادی وقت گذاشتهاند و با سرامیک چاقو ساختهاند. چرا وقتی خبر داده شده اینها در حال ساختن چاقو برای قتل هستند، سلول این قاتلان تفتیش نشده است؟ این چراهای بیپایان را چه کسی جواب میدهد؟
وکلای شما در دادگاه درخواست کردند که این افراد هم به عنوان متهم به دادگاه احضار شوند؟
آقای دکتر بهزادیراد در جایگاه دفاع گفت که ما به کیفرخواست ارائه شده از سوی نماینده دادستان اعتراض داریم، ایشان گفتند تحقیقات کامل نیست و معلوم نیست چرا مامورانی که در آن بند حضور داشتهاند و در این مورد مسئولیت داشتهاند به دادگاه احضار نشدهاند. از هدایت فرزادی، رئیس زندان تا افسر کشیک محب ایمانی. قاضی بابایی که در کل برخورد بسیار خوبی داشت و من از ایشان ممنوم در پاسخ گفت بر اساس کیفرخواست، دادگاه صرفا برای محاکمه متهمان به قتل است و بحثهای خارج از آن اینجا موضوعیت ندارد.
وکلای شما تا حالا از ماموران خاطی یا به قول شما از مسببین اصلی شکایتی تسلیم دادگاه کردهاند؟
بله از آنها شکایت کردهایم. فکر میکنم دکتر بهزادیراد دادخواست را تنظیم و به دادگاه داده است. ما یک فایل صوتی هم از علیرضا داریم که ضمیمه پرونده شده است. فایلی که در آن علیرضا به من اسم افسر نگهبانهای زندان را میگوید. علیرضا در دفتر خاطراتش هم به این نکته اشاره کرده که دو افسر نگهبان خوب داشتهاند که از آنجا منتقل شدهاند و دو نفر دیگر جایشان را گرفتهاند.
تاکنون توانستهاید در مورد درخواستتان برای محاکمه مسئولان و ماموران زندان با مقامات قضایی صحبت کنید؟
بله، روزهای اول پس از قتل علیرضا، هیاتی از قوه قضائیه و انجمن حمایت از زندانیان برای تسلیت به خانه ما آمدند. من به اینها گفتم شما این ۱۱ ماه کجا بودید که درد من را بشنوید؟ چرا الان آمدهاید؟ آنها از من فیلم گرفتند و گفتند فیلم را به آقای رئیسی، رئیس قوه قضائیه میرسانند و شما حرفهای خود را به ایشان بزن و درخواستهایت را بگو. همانجا گفتم آقای رئیسی فشافویه ته جهنم است، فکر کنید فرزندان خود شما آنجا هستند، ببینید ما مادران چه میکشیم. شما را قسم میدهم که زندانیان سیاسی را یا به اوین منتقل کنید یا از زندانیان عادی تفکیک کنید. الان هم این را بگویم که همین الان سهیل عربی ۳۸ روز است اعتصاب غذا کرده است و جانش در خطر است، نمیخواهند به وضعیت او رسیدگی کنند؟
من گفتم تنها خواهان محاکمه مسئولان و ماموران زندان هستم که کوتاهی آنها باعث قتل بچه من شده است و اینها عامل اصل این اتفاق بودند. مسئول هیات که اسمش آقای احمدی بود قول داد پیگیری کند.
بعد از اینکه در دادگاه نتوانستید مسببین قتل فرزندتان را ببینید، جدای از پیگیری از سوی وکلا خودتان هم تلاشی کردید؟
من بعد از دادگاه به آقای احمدی که پیشتر به عنوان نماینده قوه قضائیه برای تسلیت به خانه ما آمده بود زنگ زدم و گفتم شما یک قولی به من دادید، این دو قاتل دو مهره سوخته هستند و خواه ناخواه اعدام میشوند، محاکمه مسببین اصلی چه شد؟ چرا ماموران به دادگاه احضار نمیشوند؟ آقای احمدی به من گفت که دارد پرونده روال عادی خود را طی میکند و آنها هم محاکمه خواهند شد و شما هم حتما در جلسه دادگاهی آنها حضور خواهید داشت. من امیدوارم همینطور باشد، من مادر داغدار عدالت را ببینم و آرامش پیدا کنم. من امیدوارم در هفته آینه جوابی در مورد محاکمه اینها بگیرم.
پیشتر که با هم صحبت کردیم گفتید به عدم رسیدگی به خواستههای علیرضا پیش از جانباختنش هم معترض بودید، این موارد را تا حال پیگیری کردهاید؟
بچه من در اعتراض به وضعیت نگهداریش در آن زندان ۳۴ روز در اعتصاب غذا بود و علاوه بر این سه نامه سرگشاده به هدایت فرزادی، رئیس وقت زندان نوشت. چرا رئیس زندان این نامهها را پشت گوش انداخت؟ چرا وعده معاون دادستان به بچهام و اینکه گفته بود او را به زندان اوین منتقل میکنند عملی نشد؟ بچه من گفته بود تهدید جانی شده است، حتی زندانیان دیگر به مسئولان خبر داده بودند که این دو قاتل مشغول صاف کردن و تیز کردن سرامیک هستند تا کسی را بکشند و به این بهانه به رجایی شهر بازگردانده شوند اما به جای کنترل این دو قاتل، خبر شکایت به این دو قاتل رسیده بود و اینها زندانی شاکی را گرفته بودند و کتکش زده بودند.
چرا رضا حقوردی، افسر کشیک به برزان محمدی و بچه من که در اعتصاب بودند گفته بود پایان این اعتصاب مرگ است و با فحاشی جنسی به بچههای ما توهین کرده بود. به چه حقی افسر نگهبان اینطور بچههای ما را تهدید و تحقیر میکند؟ اینها زندانی هستند، برده که نیستند. اینها به چه حقی آنچه را لایق خودشان است به بچه من گفتهاند؟
چرا وقتی بچه من دل درد شدید مشکوک به آپاندیس داشته و خواسته به بهداری منتقل شود، دو افسر کشیک وقت، مهدی رشیدی و رضا حدادی، به بچه من گفتهاند برو سرت را بگذار بمیر و صدات در نیاد وگرنه میاندازیمت تو سلول فلان، قاتلها شب فلان کار را باهات بکنند. اینها چرا محاکمه نمیشوند؟ این چه عدالتی است؟
با خودتان هم از این برخوردهای نامناسب شده بود؟
برای درخواست پیگیری دل درد بچهام، به حفاظت زندان زنگ زدم، با بدترین وجه ممکن با من صحبت کردند، هر آنچه را که لایق خودشان بود به من گفتند، تهدیدم کردند که اگر دوباره زنگ بزنم نیمه شب میآیند سراغم و من را دست بسته میبرند. چرا باید با خانواده یک زندانی با تحقیر و تهدید و توهین صحبت کنند؟ اینها چه جوری بار آمدهاند که به این راحتی فحاشی جنسی میکنند؟
جدای از خواسته محاکمه مسببین و عاملان قتل علیرضا، خواسته دیگری هم از مسئولان قضایی داشتید؟
سر مراسم خاکسپاری علیرضا، پلیس امنیت از زیر پای میهمانان مراسم خاکسپاری و تعزیه پسرم، صندلی کشید، بلندگوها را گرفتند و به فلوتزن گفته بودند اگر فلوت بزنی دستهایت را میشکنیم. من در همان فیلمی که در خانهام از من گرفتند و گفتند به آقای رئیسی نشان میدهند گفتم اگر در مراسم چهلم بچه من، ماموران امنیتی باز هم به میهمانان مراسم من بیاحترامی بکنند، همانجا سر برهنه میکنم و از همانجا اعتراضم را شروع میکنم. من فقط میخواهم مزاحم ما نشوند. دیگر آب از سر من گذشته است، من دیگر چیزی را برای از دست دادن ندارم. تنها رسالت زندگیم دادخواهی خون فرزندم است.
مراسم چهلم علیرضا را چه روزی برگزار میکنید؟
چهلم علیرضا، دیروز، چهارشنبه ۲ مرداد، بود اما من به خاطر اینکه دوستان علیرضا بتوانند در مراسم او حاضر شوند چهلم را گذاشتهام جمعه ساعت ۶ تا ۷:۳۰ عصر سر مزار و بعد هم میرویم تالار برای پسرم علیرضا شام دامادی میدهم.
و این ۴۰ روزی که بر شما گذشته است؟
من ۱۹ ساله بودم که علیرضا را به دنیا آوردم. علیرضا تنها پسرم نبود، رفیقم بود و رابطه ما بیش از مادر و فرزندی، رابطه رفاقت بود. در این ۴۰ روز از غم رفتن بچهام، همه موهای سرم سفید شد. من در جوانی پیر شدم. زندگیم در این ۴۰ روز در بهشت زهرا و دادگاه گذشته است. هنوز گوشی موبایلی که علیرضا از زندان به شماره آن به من زنگ میزد را روشن نگه میدارم. بچه ام را خاک کردم اما هنوز منتظرم از زندان زنگ بزند. شمارهاش را عشق مامانش ذخیره کرده بودم و عکسش روی صفحه میافتاد وقتی زنگ میزد، هنوز منتظرم زنگ بزند و تصویرش بیفتد روی صفحه موبایل. هنوز در شوکم و باور نمیکنم علیرضا رفته باشد، منتظرم زنگ بزند. قرار بود ۱۸ تیرماه دادگاهی شود و میگفت مادر مطمئن باش آزاد میشوم …
پیام برای این مطلب مسدود شده.