حق سفر؛ قانونی که دامن زنان ایرانی ساکن خارج از ایران را هم میگیرد
ایران وایر: «پریسا» دکترای شیمی دارد و در طول ۱۵ سال زندگی زناشویی، عمده درآمد خانواده و تصمیمگیریها و مسوولیتهای سنگین زندگی را به دوش کشیده است.
او یکی از زنانی است که با این که سالها خارج از ایران زندگی میکند اما در یکی از سفرهایش به ایران، گرفتار قانون تبعیضآمیز اجازه همسر برای سفر شده است.
پریسا هرگز روزهای تلخ دربهدری مابین اداره گذرنامه، اداره کنسولی، قوه قضاییه و نیروی انتظامی را فراموش نمیکند: «عرصه سیاسی و اقتصادی که تنگ شد، مهاجرت کردیم. اما این اتفاق، رابطه زناشویی و اندک پیوندمان را درهم ریخت. در همین گیر و دار، مادرم بیمار شد. پاسپورتم را تمدید کردم و برای دیدن مادرم به ایران رفتم. اما قانون اجازه همسر به داد ظالم ماجرا آمد و من گیر افتادم.»
همان جا در بدو ورود، روی یکی از صفحات داخلی پاسپورت پریسا مهر عدم خروج زدند و توصیه کردند برود اداره گذرنامه. به اداره گذرنامه رفت. در آن جا به او گفتند همسرش در فرمی که برای تمدید پاسپورتش امضا کرده، قید نکرده با سفرهای او موافق است و فقط نوشته بوده با یک سفرش موافقت دارد. در آن جا پریسا متوجه میشود از همسرش رو دست خورده و او خواسته است پریسا بدون گرفتن حق و حقوق و بیجنجال خانهاش را ترک کند: «رفتم اداره کنسولی، از آن جا اداره روادید و گذرنامه و بعد برگشتم به پلیس ناجا و با رییس پلیس مهاجرت و گذرنامه حرف زدم. نگران خورد و خوراک و مدرسه بچههایم بودم و در راهروهای ساختمان گریه میکردم. به هر کسی که به نظر میرسید کارهای است، توضیح میدادم که دختر شش سالهام تنها است، دو پسرم مدرسه میروند و نیاز به رسیدگی دارند، خانهام و همه آنچه این سالها ساخته بودم، نامههایم، دست نوشتههایم، نتایج تحقیقاتم، آلبومها و همه را گذشتهام. اما میگفتند هیچ راهی نیست و تا از شوهرت کسب اجازه نکنی، اجازه سفر نداری.»
همسر پریسا به تلفنهای مکررش جواب نمیداد: «با شماره ناشناس تماس گرفتم اما وانمود کرد که صدا واضح نیست. او که همیشه در مقابل قدرت مدیریت و توانایی من احساس ضعف میکرد، به نظر میرسید فرصت مناسبی پیدا کرده است تا انتقام سالها تلاش من در زندگی را بگیرد و میل عجیبی برای شنیدن التماسهایم از خودش نشان میداد. چهار ماه متوالی از این اداره به آن اداره دویدم و تا مغز استخوانم احساس تحقیرشدگی و بیارزشی کردم. هر آنچه او به مدد قانون خواسته بود بر سر روحم بیاورد، آورده بود و حالا مطمئن بودم که یک موجود فاقد بیارزشم که هیچ ارادهای بر زندگی خود ندارم.»
همسر پریسا در نهایت بعد از چهار ماه سخت که بر فرزندانش گذشت و به خاطر بیتابی دختر کوچکترشان، تن به فرستادن اجازهنامه داد و پریسا به خانهاش برگشت و بعدها از همسرش جدا شد. اما میگوید با وجود گذر چند سال، هرگز این بیعدالتی و تحقیر را فراموش نکرده است:«من آن روزها دانشجوی دکترا بودم. همسر سابقم به لحاظ تحصیلی، سطح پایینتری داشت. تمام منافع مادی زندگی مشترک ما از محل کار من بود و من هیچ وقت متوجه نشدم چرا از منظر قانون، نسبت به او در مرحله چندم محسوب میشدم. به هر حال، هرگز این بیعدالتی روشن و آشکار در نقض حقوق انسانی را فراموش نمیکنم. قانون را مردم برای حفظ و احقاق حق ابداع کردهاند ولی در ایران همین قوانین برای جانبداری و بیعدالتی محض از یک دسته خاصی که قدرت دارند، تدوین شده است.»
او تنها زن ساکن خارج از ایران نیست که گرفتار این قانون شده است؛ «سارا محمودی»، وکیل دادگستری میگوید: «موکلان زیادی دارم که خارج از ایران ساکن هستند و مردهایشان کاملا دلبسته سبک و فرهنگ اروپا و امریکا. اما موقع طلاق، همه قوانین ایران را برای انتقام اجرا میکنند.»
او به پرونده یکی از موکلانش اشاره میکند که برای سفر و دیدن خانواده، همراه دو فرزندش به ایران آمده اما از سوی همسرش ممنوعالخروج شده بود: «طلاق ایرانی نگرفته بودند، فقط جدا از هم زندگی میکردند. مرد هم زن را ممنوعالخروج کرد و موکلم در فرودگاه متوجه شد.»
او برای گرفتن طلاق موکل خود ماهها تلاش کرده است: «در حال حاضر تنها راه درمان این مشکل زنان، گرفتن شروط ضمن عقد است. حتما قبل از خروج، شروط ضمن عقد مثل حق سفر، حق طلاق و.. را در عقدنامه درج کنید که این مشکلات پیش نیایند.»
«سحر» اما یکی از زنانی است که حق سفر را از همسرش گرفته، با این حال وقتی همسرش ایران نبوده، او برای تعویض پاسپورتش با مشکل رو به رو و دست آخر همسرش مجبور شده است فرم رضایت همسر را پر کند و با فاکس بفرستد: «میگفتند در این وکالتنامه، شما حق خروج مکرر از کشور را گرفتهای اما حق تمدید گذرنامه را که نگرفتهای!»
کارمندی که در دفتر پلیس+۱۰، کارهای سحر را انجام میداده، گفته است: «من مدارکت را با این نامه میفرستم اما این نامه فقط دردسر است. اداره گذرنامه پاسپورت را صادر نمیکند و شما هم مجبور میشوی خودت برگردی و پیگیری کنی.»
سحر میگوید:«من مسافر بودم و وقت نداشتم معطل چنین چیزی شوم. این بود که فرم را فرستادم، شوهرم امضا و فاکس کرد.»
«زهرا روان آرام»، وکیل دادگستری ساکن ایران به «ایرانوایر» میگوید بعد از جریان بیآبرویی بازماندن زنان ورزشکار و تحصیل کرده از عرصههای ورزشی و علمی، نمایندگان عضو «فراکسیون زنان» مجلس شورای اسلامی به فکر راه حل افتادند.
اشاره او به حذف نام «نیلوفر اردلان»، ملی پوش با سابقه تیم فوتبال ایران در جریان جام ملتهای آسیا در سال ۱۳۹۴ به دلیل نداشتن اجازه همسر برای سفر و همچنین ممنوعالخروجی «زهرا نعمتی»، قهرمان پارالمپیک ۲۰۱۶ ریو در رشته تیر و کمان توسط همسرش است:«پس از هیاهوی پرونده خانم زهرا نعمتی بود که طرحی به نام “تسهیل خروج زنان در شرایط اضطرار” از طرف فراکسیون زنان به مجلس ارایه شد. این طرح را با یک دنیا خبر و تبلیغات منتشر کردند و گفتند تقدیم هیات رییسه شده است. تعدادی از خانمهای نماینده خواستار اصلاح ماده ۱۸ “قانون گذرنامه” شده بودند. طبق بند سه این ماده، هیچ زن متاهلی بدون اجازه کتبی همسرش، حق خروج از کشور را ندارد. اما سرنوشت اصلاح این طرح با وجود آن همه سر و صدا، هنوز هم در هالهای از ابهام است. یک بار خبر دادند که این طرح توسط اعضای “کمیسیون امنیت ملی” رای آورده و در نوبت رسیدگی است. اما به نظر میرسد توسط مجلس مسکوت مانده است. این طرح یک راه حل برای خروج موردی برخی زنان مشهور کشور که توسط همسرانشان اجازه حضور در عرصههای علمی و ورزشی را پیدا نمیکردند بود تا در شرایط اضطرار و بدون اذن همسر بتوانند به مسابقات برسند.»
اگر این طرح هم به نتیجه برسد، احتمالا فقط به داد زنان مشهور خواهد رسید.
«ناهید» ساکن کالیفرنیا است. او توسط دادگاهی در امریکا حکم طلاق گرفته و بیش از شش سال است جدا از همسر سابقش زندگی میکند. با این همه، به خاطر قانون گذرنامه، از سفر به ایران میترسد و سالها است در حسرت دیدار خانوادهاش میسوزد: «بعد از این که در مراجع قضایی امریکا طلاق ما به ثبت رسید، چندین بار به دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن رفتم و درخواست کردم تا طلاقم را مطابق موازین و قوانین ایران تایید و به ثبت برسانند. به آنها گفتم من شش سال است یک زن مطلقه هستم و حتی خبر ندارم همسر سابقم کجا و چه طور زندگی میکند. اما آنها گفتند باید یک وکیل در ایران استخدام و درخواست طلاق توافقی کنم و بعد از ثبت طلاق در ایران، مراتب را به دفتر حافظ منافع اطلاع دهم تا آنها اقدام به ثبت طلاق کنند.»
ناهید به واسطه دوستان مشترک، برای همسر سابقش پیام فرستاده و خواهش و تمنا کرده بود که برگه موافقتش را با درخواست طلاق توافقی در ایران امضا کند: «او در جریان طلاق از من خواسته بود از حق و حقوق و مخارج یومیه فرزندانم بگذرم و من نپذیرفتم. حالا حاضر به همکاری نیست. من با وجود این که نزدیک به شش سال است طلاق گرفتهام، هنوز هم سایه سنگین اراده و تصمیمات آن مرد را احساس میکنم؛ به شکلی که با وجود بیماری مادرم، نمیتوانم به ایران سفر کنم.»
برای بررسی ادعای ناهید و به عنوان یک متقاضی، به دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن تلفن میزنم. میگویم همسرم حاضر به ثبت طلاق توافقی ما نیست و من شش سال است در وضعیت برزخ به سر میبرم. مرا به بخش حقوقی وصل کردند و آن جا فردی که خودش را «نیک خواه» معرفی کرد، گفت: «میتوانید از طریق وکیل با استناد به یکی از موارد ۱۲ گانه شروط ضمن عقد یا شرایط “عسر و حرج”، از دادگاه ایران تقاضای طلاق یک طرفه کنید و وقتی طلاقتان در ایران به ثبت رسید، به ما اعلام کنید تا اینجا هم ثبت کنیم.»
او توضیح نداد که اگر مشمول یکی از این شرایط ۱۲ گانه نباشم، اگر پول کافی برای استخدام وکیل نداشته باشم و کسی حاضر به پیگیری جریان پروندهام نباشد، چه سرنوشتی خواهم داشت؟
به او گفتم جریان رسیدگی به پرونده طلاق زوجه در ایران با حضور فیزیکی او و پیگیریهای مکررش، به طور معمول چند سال متوالی زمان خواهد برد و در بسیاری موارد به نتیجه نمیرسد. او پاسخ داد: «متاسفانه راه دیگری وجود ندارد.»
«افسانه» یکی دیگر از کسانی است که در امریکا از همسرش جدا شده و گرفتار قانون عجیب دفتر حفاظت از منافع شده است: «وقتی تماس گرفتم، کارمند دفتر حفاظت از منافع پرسید ازدواج شما فقط ایرانی بوده است؟ گفتم نه، هر دو؛ هم ازدواج ایرانی و هم امریکایی داشتیم. گفت اول باید ازدواج امریکایی را ثبت کنید، بعد برای جاری شدن صیغه طلاق و ثبت میتوانید اقدام کنید.»
شوهر افسانه از این موقعیت نهایت استفاده را میکند: «وضع مالی همسر سابق من خوب بود و طبق قانون امریکا، اموال او در زمان طلاق نصف میشد. همسرم گفت رضایت بده که چیزی از زندگی نمیخواهی تا طلاق امریکایی ثبت شود، بعد من هم به راحتی طلاق ایرانی را با توافق انجام میدهم.»
افسانه موافقت میکند اما طلاق امریکایی که ثبت میشود، همسرش زیر حرفش میزند: «میگفت طلاق نمیدهم. تلفنهایم را جواب نمیداد و فرمهایی را که باید برای طلاق ایرانی امضا میکرد، امضا نمیکرد.»
شش ماه طول میکشد تا همسر افسانه به واسطه دوستان و آشنایان راضی به ثبت طلاق ایرانی میشود.
پیام برای این مطلب مسدود شده.