درسهای انتخاباتی افغانستان برای ایران؛ روحانی باید به خود میخندید!
ایرانوایر: حسن روحانی، روز دوشنبه، ۷ بهمن۱۳۹۸ در جمع استانداران و فرمانداران کشور درباره اینکه در ایران هنوز انتخابات به صورت دستی برگزار میشود، گفت: «این انتخابات را الکترونیکی کنیم بابا. افغانستان هم این کار را کرد (همراه با خنده روحانی و حاضران) بیاییم این کار را بکنیم، این چیزی نیست که». منظور او از این کنایه، عقب ماندن ایران از افغانستان بود. کسی که حتی مدت کوتاهی در ایران زندگی کرده باشد، این شکل از تحقیر ملی را بهخوبی میشناسد. در واقع، از دید روحانی و سایر حاضران در مجلس، ایران که در همه زمینهها «بهتر و پیشرفتهتر» است، چرا باید در زمینه برگزاری انتخابات الکترونیک، از «افغانستان عقبافتاده»، عقب ماندهتر باشد؟!
این خنده تحقیرآمیز و غیرقابل توجیه روحانی البته به این سادگیها تمام نشد و واکنشهای بسیاری در فضای مجازی و حتی فضای دیپلماتیک ایجاد کرد. بهنحوی که تاکنون حسام الدین آشنا، مشاور رییس جمهور و رییس مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری و علیرضا معزی، معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر ریاستجمهوری، مجبور به توضیح و توجیه این بخش از صحبتهای روحانی شدهاند. نقطه تمرکز همه این واکنشها، نژادپرستی روحانی و بیعرضگی نظام سیاسی ایران در برگزاری انتخابات آزاد و سالم و برعکس، موفقیت دولت افغانستان در ایجاد فضایی به مراتب دموکراتیکتر و امنتر برای برگزاری انتخابات و رسیدگی به شکایات پس از آن، بودهاست.
در این گزارش، با بررسی تفاوتهای بنیادین بین نهاد انتخابات در افغانستان و ایران، آزادی بیان و آزادی مطبوعات و همچنین حضور زنان در سطوح بالای سیاست، میکوشیم تفاوتهای نظام سیاسی در ایران و افغانستان را شفاف سازیم:
برگزاری انتخابات در افغانستان
وقتی در همسایگی ایران، جمهوری اسلامی افغانستان شکل میگرفت، هیچکس نمیدانست که سرنوشت این کشور، چه خواهد شد. هر چه تا آن روز بود، جنگ و ناامنی بود. امروز هم که از آن زمان، ۱۵ سال میگذرد، درگیری و جنگ هنوز هست، ولی افغانستان خوبیهای زیادی هم دارد تا به آنها ببالد. یکی از این خوبیها، نظام انتخابات در افغانستان است.
در افغانستان، صرف نظر از اینکه چه نوع انتخاباتی در حال برگزاری است، نهاد برگزارکننده و ناظر، کمیسیون مستقل انتخابات است. این کمیسیون ۱۵ نفر را به رئیس جمهور معرفی و او نیز ۹ نفر را انتخاب می کند. اعضای کمیسیون مستقل انتخابات نمیتوانند در احزاب سیاسی سمت داشته باشند، نمیتوانند نسبت فامیلی نزدیک با کاندیداها داشته باشند، نمیتوانند نامزد انتخابات باشند، نمیتوانند پست دولتی و غیردولتی داشته باشند. چنانچه فردی در انتخابات قبلی و در جریان ثبتنام و نظارت محکوم به تخلف شدهباشد، دیگر نمیتواند عضو کمیسیون مستقل انتخابات باشد.
کمیسیون مستقل انتخابات، نتیجه عضویت افغانستان در اتحادیه بینالمجالس است. کار اصلی این سازمان مشاوره دادن به کشورها برای برگزاری انتخابات دموکراتیک و آزاد برای داشتن پارلمانهایی قویتر و قابل اتکاتر است. جالب این است که جمهوری اسلامی ایران نیز عضو این سازمان است. ولی انتخابات در ایران نهتنها به سبک و سیاقی که این سازمان به کشورهای عضو پیشنهاد داده، برگزار نمیشود، بلکه برعکس با دست داشتن مستقیم دولت به عنوان نهاد برگزار کننده و شورای حکومتی نگهبان بهعنوان نهاد ناظر، انتخابات علنا توسط رهبر جمهوری اسلامی برگزار و نظارت میشود.
قانون انتخابات در افغانستان برخلاف قانون انتخابات در ایران، بسیار ساده و واضح، اعمالی را برشمردهاست که مانع نامزدی یک فرد برای انتخابات، اعم از پارلمانی یا ریاستجمهوری میشوند. این وضوح کمک میکند که تفسیر قانون برای برگزارکنندگان انتخابات امکانپذیر نبوده و آنها مجبور شوند به اصل قانون عمل کنند. این اعمال بنا بر ماده ۲۰ قانون انتخابات افغانستان از این قرارند:
- تعقیب اهدافی که مخالف اساسات دین مقدس اسلام، نصوص و ارزش های مندرج قانون اساسی باشد.
- اعمال زور، تهدید یا تبلیغات با استفاده از قوه.
- تحریک حساسیتها و تبعیضات قومی، زبانی ، سمتی و مذهبی.
- ایجاد خطر واقعی به حقوق و آزادیهای فردی یا اخلال عمدی نظم و امنیت همگانی.
- داشتن نیروهای مسلح غیر رسمی یا شمولیت در آن.
- دریافت وجوه مالی از منابع خارجی .
- دریافت وجوه مالی از منابع غیر قانونی داخلی.
در قانون انتخابات افغانستان، اصل بر برائت همگان است و همه شهروندان افغانستان اعم از زن و مرد و شیعه و سنی میتوانند در انتخاباتهای مختلف از جمله ریاست جمهوری و پارلمانی شرکت کنند؛ بدون تبعیض!
قانون انتخابات افغانستان در مقابل فساد کاندیداها، بسیار واضح است. اما در ایران، با وجود اینکه بیش از ۴۰ سال از اولین انتخابات میگذرد، هنوز قانون انتخابات ایران درباره کمکهای مالی به نامزدان، قاطع نیست و همین امکان فساد را برای آنان مهیا کردهاست. البته در طی چند هفته اخیر، نمایندگان مجلس دهم به بررسی و تصویب طرحی بهنام طرح شفافیت مالی نامزدان انتخابات مجلس پرداختهاند که بعید است به انتخابات مجلس یازدهم برسد.
نظارت بر انتخابات در افغانستان
بهجز کمیسیون مستقل انتخابات، در افغانستان کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی نیز وجود دارد که کار آن بررسی شکایات واصله است. این کمیسیون در کنار کمیسیون مستقل انتخابات، شرایط کاندیداها را نه بر اساس برداشتهای شخصی و گزارشهای بدست آمده از نهادهای امنیتی، بلکه چنانچه شکایتی علیه آنان اعلام شده باشد، با مر قانون تطبیق داده و اعلام نظر میکند. بنابراین، در افغانستان صلاحیت نامزدان بررسی نمیشود، و همه بهطور بالقوه میتوانند نامزد انتخابات مجلس یا ریاستجمهوری باشند، مگر اینکه یکی از اعمال ذکر شده در ماده ۲۰ قانون انتخابات افغانستان را انجام دادهباشند و با شکایت از آنها، کمیسیون رسیدگی به شکایات، سابقه آنان را بررسی کرده و به این نتیجه برسد که فرد خلاف قانون انتخابات رفتار کرده و او را از گردونه انتخابات حذف کند.
این در حالیست که در جمهوری اسلامی ایران، شورای نگهبان بهواسطه نظارت استصوابی، از کلیه ثبتنام کنندگان می خواهد که مدارک و شواهدی ارایه کنند که حاکی از التزام عملی آنان به اسلام و ولایت مطلقه فقیه باشد. حتی، اقرار کتبی به التزام به اسلام و ولایت مطلقه فقیه نیز کافی نیست و فرد باید مدارک عملی ارایه کند. چنانچه ثبتنام کنندگان نتوانند این مدارک را ارایه کنند، شورای نگهبان، صلاحیت آنها را احراز نشده میداند و از حضور آنان در انتخابات، جلوگیری میکند. در ایران، فقط در انتخابات مجلس یازدهم که کمتر از یکماه دیگر برگزار میشود، صلاحیت نزدیک به ۱۰ هزار نفر احراز نشده یا رد شدهاست. عمده این افراد نتوانستهبودند مدارکی ارایه کنند که نشان دهد به اسلام و ولایت مطلقه فقیه التزام عملی دارند و بنابراین صلاحیت آنها احراز نشد.
زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی؛ نقطه قوت افغانستان و نقطه ضعف ایران
یکی از ارکان اصلی دموکراسی، انتخابات است. در دنیای کنونی، انتخابات تضمنهایی دارد که بدون آنها، از معنا تهی است. یکی از این تضمنها، مشارکت، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی است. در افغانستان زنان میتوانند کاندیدای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شوند. این در حالیست که در ایران، شورای نگهبان با توسل به بخشی از قانون انتخابات ریاست جمهوری که در آن از عبارت «رجال مذهبی و سیاسی» استفاده شده، بیش از ۴۰ سال است که زنان را از عرصه رقابت برای مهمترین مقام انتخابی کشور، محروم کردهاست.
همچنین در افغانستان همه شهروندان اعم از پشتون، افغان، مسلمان، غیرمسلمان، سنی و شیعه، چنانچه مخالف قانون انتخابات عمل نکرده باشند، میتوانند برای تمام مقامهای انتخابی کشور کاندیدا شده و خود را به انتخاب مردم بگذارند. این در حالیست که در ایران، سنیها و پیروان ادیانی که حاکمیت آنها را به رسمیت میشناسد، میتوانند فقط در انتخاباتهای شوراهای شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی شرکت کنند. البته اخیرا با تفسیرهای غیرقانونی جدید، حتی پیروان ادیان به رسمیتشناخته شده مانند زرتشتیان نیز در خطر حذف هستند. نمونه این امر، لغو عضویت سپنتا نیکنام، عضو زرتشتی شورای شهر یزد است که شورای نگهبان اعلام کرد به دلیل غیر مسلمان بودن، نمیتواند در این شورا عضویت داشتهباشد. البته بعدتر، این حکم توسط رای نمایندگان مجلس شورای اسلامی و تایید مجمع تشخیص مصلحت نظام شکسته شد. این روند برای پیروان ادیان به رسمیت شناخته نشده، بدتر است. برای مثال، بهاییان و یارسانیها، حتی اجازه کاندیدا شدن برای انتخاباتهای مجلس و شوراهای شهر و روستا را نیز ندارند.
در مورد ریاست جمهوری قضیه فرق میکند. در جمهوری اسلامی، اساسا فقط مردان شیعه که التزام عملی خود به ولایت مطلقه فقیه را ثابت کنند، میتوانند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند.
اما، در افغانستان ۲۷ درصد کرسیهای مجلس از آن زنان است. این در حالیست که در ایران، در زنانهترین مجلس تاریخ خود که مجلس دهم بود نیز، کمتر از ۵ درصد از کرسیها برای زنان بود. همچنین در افغانستان، زنان در دولت نیز حضور دارند. گزارش کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی افغانستان نشان میدهد که ۲۲ درصد کارکنان محلی دولت افغانستان زنان هستند. این در حالیست که در ایران با اقتصادی عمدتا دولتی، نرخ بیکاری زنان دو برابر نرخ بیکاری مردان است.
حضور زنان در دولت افغانستان فقط به سطح شاغلان محدود نمیشود. روسای هر دو کمیسیون انتخابات افغانستان که ماموریت برگزاری انتخابات حساس و سرنوشتساز ریاست جمهوری مهر۱۳۹۸ را بر عهده داشتند، زن هستند. روسای کمیسیونهای مستقل حقوق بشر و نظارت بر قانون اساسی افغانستان نیز هر دو زن هستند. کمیسیون نظارت بر قانون اساسی، نهادی کمو بیش مشابه شورای نگهبان در ایران است. در ایران، حتی تصور اینکه حاکمیت به زنان این اجازه را بدهد که به جای احمد جنتی قرار بگیرند، غیرممکن است.
علاوه بر اینها، سه وزیر اطلاعات و فرهنگ، امور زنان و معادن در کابینه دولت وحدت ملی افغانستان، زن هستند و در شماری از وزارتخانههای کلیدی نیز برای نخستین بار زنان به عنوان معاونین وزارتخانه تعیین شدهاند. این درحالیست که دولت اول حسن روحانی، که امروز به وضعیت افغانستان پوزخند میزند، حتی یک وزیر زن نیز نداشته و تنها دو پست کاملا تزیینی مشاوره زنان و امور خانواده و سازمان محیط زیست را به زنان واگذار کردهاست. در دولت دوم او نیز، با وجود اضافه شدن لعیا جنیدی، بهعنوان معاون حقوقی رییس جمهور، نقش شهیندخت مولاوردی بهشدت تزیینی بود. بهنحوی که وقتی مولاوردی بهخاطر بازنشستگی استعفا داد، مقام او، یعنی دستیار رییس جمهور در امور حقوق شهروندی، کلا از میان برداشته شد.
جو امنیتی خودساخته و جای خالی ناظران بینالمللی در انتخابات ایران
نظارت بر انتخابات در جمهوری اسلامی، تنها در دست نهاد انتصابی رهبر، یعنی شورای نگهبان است. درست است که شورای نگهبان همیشه بر حضور کاندیداها و نمایندگان آنها بر پای صندوقها رای و حتی در روند بررسی صلاحیتها تاکید داشته، اما واقعیت نشان میدهد که حتی در بهترین شرایط نیز، این ناظران کارهای نیستند. دلیل این امر این است که ناظران نیز نهایتا باید شکایات خود را به شورای نگهبان تقدیم کنند که از لحاظ حقوقی و ساختاری کاملا وابسته به علی خامنهای است. بنابراین رای نهایی آن، نهتنها قابل اعتماد نیست، بلکه تجربه نشان داده که این شورا حاضر است حتی تفسیرهای جدیدی از قانون ارایه کند که تا پیش از این وجود نداشتهاند. رد صلاحیت مینو خالقی، نماینده منتخب اصفهان در مجلس دهم پس از اتمام انتخابات و اعلام نتایج، تعلیق سپنتا نیکنام، عضو زرتشتی شورای شهر پنجم یزد، چند نمونه از این خروار هستند.
اما در افغانستان، نهاد انتخابات در تمام مراحل آن با نهادهای بینالمللی بیطرف در سازمان ملل، اتحادیه اروپا و روزنامهنگاران مستقل در ارتباط است و کمیسیون مستقل انتخابات و کمیسیون شکایات انتخابات نیز با این نهادهای مستقل بینالمللی در داد و ستد تجربیات هستند تا کیفیت انتخابات در افغانستان، هر روز بهتر از پیش شود. البته، ناگفته نماند که افغانستان در طی چند دهه اخیر، درگیر جنگ با طالبان بوده و با وجود ناامنیهای بسیار در زمان برگزاری انتخابات، توانستهاست از برگزاری جو امنیتی در انتخابات جلوگیری کند.
در ایران اما، سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، برخلاف قانون، با حضور رسمی و غیررسمی بر سر صندوقهای رای، فضای امنیتی خودساختهای ایجاد کرده و حتی در کار ناظران کاندیداها نیز اختلال ایجاد میکند، چه رسد به ناظران بینالمللی. یک نمونه از این حضور فراقانونی، انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ است. تنها چند ساعت پس از اتمام انتخابات در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، نیروهای امنیتی به ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی و مهدی کروبی حمله کرده و با بازداشت بسیاری از فعالان ستادها، از خبررسانی ناظران کاندیداها درباره تخلفات انتخاباتی جلوگیری کردند.
آزادی بیان و مطبوعات در افغانستان؛ ایران بزرگترین زندان روزنامهنگاران
قانون اساسی افغانستان در ماده ۳۴، صراحتا به حق آزادی بیان شهروندان پرداخته و میگوید: «آزادی بیان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیلهی گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج این قانون اساسی اظهار نماید. هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع و نشر مطالب، بدون ارایهی قبلی آن به مقامات دولتی، بپردازد. احکام مربوط به مطابع، رادیو و تلویزیون، نشر مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی توسط قانون تنظیم میگردد».
در ماه دسامبر ۲۰۱۹، کمیته حمایت از روزنامهنگاران در گزارش سالانه خود از زندانیبودن ۲۵۰ روزنامه نگار در دنیا خبر داد. در این گزارش شمار خبرنگاران و روزنامه نگاران ایرانی که در بند هستند، ۱۱ نفر اعلام شد. خوشبختانه با وجود شرایط ناامن و اضطراری ناشی از جنگ با طالبان، از سال ۲۰۰۸، هیچ خبرنگاری در افغانستان در بند نبودهاست. در واقع، خبرنگاری که در سال ۲۰۰۸ نیز در بازداشت بود، نه توسط دولت افغانستان، بلکه توسط پایگاه نظامی آمریکا بازداشت شدهبود.
این در حالیست که بسیاری از فعالان حقوق بشری، ایران را به بزرگترین زندان روزنامهنگاران تشبیه میکنند. تنها در یک مورد، مرضیه امیری، خبرنگار روزنامه شرق، به دلیل حضور در مراسم روز جهانی کارگر، به ۱۰ سال حبس که پنج سال آن قابل اجراست، محکوم شدهاست. حکم امیری برای اجرا، به ستاد اجرای احکام ارسال شدهاست. نمونه اخیر دیگر نیز، علیرضا تومار، عکاس جوانی است که از روز ۲۵ آبان و در جریان اعتراضات پس از گرانی یکشبه بنزین، توسط نیروهای امنیتی در میدان ونک تهران، بازداشت شده و در این مدت هیچ تماسی با خانواده خود نداشتهاست. بسیاری از فعالان حقوقبشری نگرانند که احتمالا نیروهای امنیتی، تومار را به قتل رساندهاند و حاضر به پذیرفتن مسوولیت آن نیز نیستند.
در همین راستا، گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز نشان میدهد که آزادی بیان در ایران، در سال ۲۰۱۹، شش پله سقوط کرده و به رده ۱۷۰ رسیدهاست. تعداد کل کشورهایی که در این ردهبندی مورد توجه قرار گرفتهاند، ۱۸۰ کشور بودهاست. این درحالیست که رتبه افغانستان در همین رده بندی، ۱۲۲ است.
در حالیکه در ایران تهدید اصلی علیه دموکراسی، آزادی بیان و مطبوعات از سوی دولت اعمال میشود، در افغانستان این تهدیدها از سوی شبه نظامیانی چون طالبان و داعش هستند که در واقع دولت افغانستان در حال جنگ با آنان است. این واقعیتی است که نشان میدهد، حکومت ایران در کدام سوی میدان ایستاده و برهمزننده اصلی امنیت اجتماعی در ایران، کیست.
بنابراین، به نظر میرسد که آنچه که حسن روحانی باید به آن پوزخند میزد، قدرت فراقانونی ولی فقیه و موقعیت غیرقانونی شورای نگهبان است، نه وضعیت توسعه در کشوری که با وجود سالهای متمادی جنگ، ارزشهایی چون آزادی بیان، مشارکت سیاسی زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی، آزادی مطبوعات و آزادی بیان که همگی از ارکان اصلی دموکراسی هستند، قابل احترامند و حق تعیین سرنوشت جدیتر از همیشه در آن سرزمین دنبال میشود.
پیام برای این مطلب مسدود شده.