از «کلبیمسلکان بددماغ» تا «زنانگی ترشیده»: نگاهی به ترجمههای نادر فتورهچی
آلترناتیو مطالعات ترجمه:
مقالات بررسیشده در کتابهای زیر بهچاپ رسیدهاند:
۱. «نامهای سیاست» گزینش و ویرایش : مراد فرهادپور، بارانه عمادیان، آرش ویسی؛ نشر بیدگل.
۲. «ترور و تفکر» تری ایگلتون، نوآم چامسکی، ژاک دریدا، هانا آرنت، یورگن هابرماس. مترجمان: نادر فتورهچی، امیرهوشنگ افتخاریراد؛ نشر چشمه.
از مقدمه:
نگاهی به ترجمههای نادر فتورهچی از چند جهت میتواند سرنخی را از وضعیت تألیف، ترجمه و نحوهی پژوهش پیرامون متون نظری و فلسفی در ایران به دست بدهد. چنین بررسیای، نخست از لحاظ اینکه میکوشد عیار واقعی فهم و دانش تئوریک شخص فتورهچی را بهعنوان فردی که ادعای تسلط بر پارهای از مباحث و حوزههای فلسفه و ادبیات را دارد، روشن کند، دارای اهمیت است. فرض من این است که فتورهچی بهعنوان شخصی که با تعیین خطمشی مطالعاتی برای جمع کثیری از مخاطبان خود، از لزوم خوانش همزمان «مارکس و فروید»، «خوانش لاکان»، «خوانش دیالکتیک روشنگری»، «خوانش والتر بنیامین»، «خوانش گرامشی» و بسیاری دیگر خوانشهای دیگر سخن میگوید، بهطریقاولی، خود در فهم و درک ایدههای این نویسندگان و آثار و متعاقباً ترجمهی صحیح آنها، عملکرد قابلقبولی داشته است. این انتظار از فردی که داعیهی شرح، تبیین، توضیح، نقد، معرفی و تفسیر بخش مهمی از متفکران غرب را برای جامعهی ایران دارد، نمیتواند گزاف تلقی شود.
بررسی جامعهشناختی این پدیده که چرا و چگونه فردی که مطلقاً هیچ درک و سوادی در زبان انگلیسی ندارد موفق میشود آثاری از مهمترین متفکران غرب را آنهم در مجموعه مقالاتی با دیگر همتایانش در حلقهی رخداد و تز ۱۱م چاپ بکند؛ خارج از حیطهی این نوشته است. بااینحال، میتوان به گفتن این نکته اکتفا کرد که «تز ترجمه-تفکر» که روزگاری بنا بود روشنگر شکافها و رخنههای موجود در وضعیت جامعهی ایرانی شده و به قول خود فرهادپور «به وسیعترین معنای کلمه، یگانه شکل حقیقی تفکر برای ما باشد»، در مسخی عجیب بدل به سودای خام کسب مونوپولی در عرصهی ترجمهی متون نظری بهواسطهی مطرح کردن چند نام خاص محدود شد که یکی از عجیبترین تحفههای آن نیز همین نادر فتورهچی است. انکار نمیتوان کرد که در نبود کمک و یاری اصحاب مراد فرهادپور، افرادی چون نادر فتورهچی حتی در بازار ترجمهی متون عمومی نیز نمیتوانستند خودی نشان دهند، چه برسد به اینکه سر از وادی ترجمهی متون فلسفی و سیاسی دربیاورند.
در وهلهی سوم، پدیدهای را خواهیم دید که کلیت آن حاکی از بیارزش بودن و بضاعت اندک برخی از مقالات بهاصطلاح «علمی-پژوهشی» نوشتهشده توسط اساتید و دانشجویان دانشگاههای ایران است. در این بخش نگاهی انداختهام به مقالهای با عنوان « ﺗﺮور و ﺗﻔﮑﺮ؛ از ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس و ﭼﺎﻣﺴﮑﯽ ﺗﺎ درﯾﺪا (نقدی شکلی و محتوایی بر کتاب ترور و تفکر)» که توسط فردی به نام مجید حسینی، استاد هیئتعلمی دانشگاه تهران و یک دانشجوی دکتری نوشتهشده است. نویسندگان در این مقاله سعی داشتهاند کتاب «ترور و تفکر» فتورهچی و درواقع دیدگاههای چامسکی، آرنت و سانتاگ را در باب مشروعیت بهکارگیری خشونت در مبارزهی سیاسی نقد کنند؛ غافل از اینکه تکتک جملات و پاراگرافهایی که با استناد به آنها متفکران مذکور را زیر سؤال بردهاند، نه گفتههای خود آنها، که درواقع ترجمههای صد درصد اشتباه و کاملاً برعکس فتورهچی بوده است. در این مقاله، استاد و دانشجوی ما دستبهدست هم چامسکی را به حمایت از خشونت و ترور متهم میکنند و با استناد به یاوههای فتورهچی عمق اشتباهات چامسکی را به رخ خوانندگان میکشند. این نمونه میتواند بهمنزلهی یک هشدار برای تمامی کسانی که در پژوهشهای خود به ترجمههای دیگران استناد میکنند، عمل کند تا درروند نگارش یک تحقیق علمی، هرگز تطبیق متون مورد ارجاع ترجمهشده را با متن اصلی فراموش نکنند.
مهرداد رحیمی مقدم
پیام برای این مطلب مسدود شده.