مردم طلا میفروشند نان بخرند؛ روایت طلافروشان از کسادی بازار
ایران وایر: از شنبه همین هفته مغازهشان را باز کردهاند، میگوید: «اصلا تا شنبه کل پاساژ تعطیل بود. الان هم هیات مدیره پاساژ تصمیم گرفته تا آخر ماه رمضان فقط تا ساعت ۶ باز باشیم.» دستبند کارتیهای را که به یک مشتری نشان داده، توی ویترین میگذارد و میگوید: «والا من که با این اوضاع میگویم کاش باز نکرده بودیم. تو همین سه روز فقط جنسهایی را که در بهمن و اسفند فروخته بودیم، دوباره خریدیم.» «علی»، صاحب یک مغازه طلافروشی در یکی از پاساژهای اطراف میدان هروی تهران است. او میگوید: «مردم آنقدر که این روزها دنبال فروش طلا هستند دنبال خرید نیستند، راستش ما هم وقتی نفروشیم پول برای خرید نداریم.»
قیمت طلا روزانه تغییر میکند و روز دوشنبه قیمت هر گرم طلا ۶۴۲ هزار تومان است. علی میگوید: «مردم کار ندارند، پول ندارند، طلا میفروشند که نان بخرند، برنج و گوشت بخرند.» او تاکید میکند که برای این حرفش دلیل دارد: «ما مغازهای نیستیم که جنسهای سنگین داشته باشیم. کارهای ما اغلب از زیر یک گرم تا ۵ گرم است. وقتی یک نفر میآید و یک آویز دو گرمی را میفروشد که یک میلیون دویست سیصد دستش را بگیرد یعنی لنگ نان است؛ یعنی اوضاع انقدر خراب شده که کار به این یک تکه طلای کوچک رسیده است.» او توضیح میدهد که در روزهای عادی کمتر مشتریای دیده که طلای زیر ۵ گرم را بفروشد: «مشتریها معمولا طلاهای ریز را زمانی میفروشند که بخواهند طلای بزرگتر بخرند در حقیقت تعویض میکنند. یعنی چند تکه طلای کوچک میدهند و یک طلای بزرگتر میگیرند اما وقتی طلای یک گرمی را میدهند و پول میخواهند یعنی اوضاع اقتصادی خیلی خراب است و مردم لنگ مایحتاجاند.»
«محمد کشتیآرای»، رییس اتحادیه طلافروشان هم روز گذشته از مشاجره مردم در طلافروشیها برای فروش طلا خبر داده بود. او گفته بود دهکهای پایین تا بالای جامعه در روزهای اخیر برای فروش طلا و جواهر به مغازههای طلا و جواهرفروشی مراجعه کردهاند. این در حالی است که به دلیل تعطیلی ۵۰ روزه مغازهها نقدینگی در طلافروشیها وجود ندارد و نمیتوانند طلا را بخرند.
«نرگس» یکی از افرادی است که برای فروش طلایی که بهمنماه خریده به مغازه طلافروشی مراجعه کرده است. او میگوید: «یک دستبند ده گرمی خریده بودم و الان پولش را نیاز داشتم. سه روز رفتم و آمدم تا توانستم پولم را بگیرم. هر وقت رفتم فروشنده میگفت حاجخانم دست نکردیم برو فردا بیا. آخرسر گفتم از خودتان خریدم باید پس بگیرید.»
طبق عرف مرسوم طلافروشیها موظف به پس گرفتن جنسی که از خودشان خریده شده باشد، هستند. علی توضیح میدهد که خرید طلا از مشتری برای مغازهدار سود است به شرطی که پول داشته باشد: «ما وقتی طلا را میفروشیم اجرت کار میگیریم اما وقتی آن را پس بیاورند دیگر به مشتری اجرت نمیدهیم چون طلا دستدوم است و طلای مشتری را به قیمت طلای خام میخریم بعد از خرید در مغازه بسته به نوع طرح طلا و قدیمی و جدید بودنش با اجرت به مشتری بعدی میفروشیم. پس ما از خریدن طلا بدمان نمیآید اما موضوع الان این است که پول خرید نداریم و خودمان منتظر فروش هستیم که پول اجازه مغازه و آب و برق و خرج زن و بچه را کنار بگذاریم.»
«امین»، یک مغازه کوچک را در حوالی میدان امام حسین تهران اداره میکند. او میگوید: «من تعطیلی نداشتم اما اگر فکر کنید فروختم دروغ است، فقط پس گرفتم.» میخندد و میگوید: «مغازه که تا همین چند روز پیش بسته بود اما من یک کانال تلگرامی هم دارم که اعضای فامیل و خیلی از مشتریهایم کانال را فالو میکنند و از این طریق هم خرید میکنند.»
او در مدت تعطیلی چند بار از مشتریها و آشناهایش پیام گرفته: «پیامها برای خرید نبود، همه میخواستند بفروشند.» امین میگوید «چند نفر اول را پول داشتم و خریدم اما بعدیها را مجبور شدم بسپرم به بعد تعطیلات یا به همکاران دیگر معرفی کنم.»
امین توضیح میدهد که دولت نهتنها برای این تعطیلی پنجاهوچند روزه کمکی به آنها نکرده بلکه نمک هم روی زخمشان پاشیده است: «روز هفتم یا هشتم فروردین بود که از شرکتی که کارهای مالیاتی مغازه را به آن سپردهام تماس گرفتند که اظهارنامه مالیات بر ارزشافزوده زمستان را تکمیل کنند، گفتم والا ما که اسفند و شب عید کار نکردیم مگر مالیات بر ارزشافزودهمان چقدر میشود. گفتند: دست دولت خالی است و گفته تمام اظهارنامهها باید تا آخر فروردین تسلیم شوند و تا آخر اردیبهشتماه هم مالیات بر ارزشافزوده زمستان پرداخت شود.»
شرکتهای خصوصی مالیاتی واسطه بین کسبه یا مودیان مالیاتی و اداره مالیات هستند. آنها هرسال از مودیان دستمزد میگیرند تا اظهارنامههای مالیاتی آنان را پر کنند.
«حمیرا»، مدیر امور مالی یکی از شرکتهای خصوصی مالیاتی است او میگوید: «ما در شرق تهران کار میکنیم و مودیان مالیاتی ما کسبه چند پاساژ و مجتمع تجاری بزرگ در این منطقه هستند. قراردادی که ما با آنها داریم بسته به سابقه و قدمت و شغل آنها فرق میکند اما اکثر آنها نصف مبلغ قرارداد را اینور سال میپردازند و نصف دیگر را بعد از تعطیلات عید. امسال با توجه به کسادی کسبوکارها بیشتر مودیان قادر به پرداخت هیچ پولی نبودند و ما هم با دو ماه طلب حقوق و عیدی شب عید به خانههایمان رفتیم. اما نکته جالب اینکه بهموجب دستورالعمل اتاق اصناف مجبور شدیم در اوج روزهای شیوع کرونا برای تسلیم بهموقع اظهارنامه مودیان که مهلتش تا پایان فروردین ذکر شده بود از ۷ فروردین بیاییم سرکار با هرکدام از مودیان که تماس میگرفتم با تعجب میگفتند واقعا در این شرایط با توجه به تعطیلی مجتمعهای تجاری شما دنبال تسلیم اظهارنامه و گرفتن پول قرارداد از ما هستید؟! ما هم فقط میگفتیم این دستورالعمل اتاق اصناف است و ما تقصیری نداریم.»
مالیات بر ارزشافزوده زمستان مغازه امین نزدیک چهار میلیون تومان است. او میگوید: «امیدوارم تا آخر ماه خدا برساند.» بعد مکثی میکند و میگوید: «کار کردن در ایران مثل دویدن روی تردمیل است. هر چه میدویم نهتنها جلو نمیرویم بلکه به عقب برمیگردیم.»
پیام برای این مطلب مسدود شده.