11.11.2019

عبدالرحیم جعفری؛ ۳۰ سال در جست‌و‌جوی عدالت

ایندیپندنت : ۱۲آبان صدمین سالروز تولد عبدالرحیم جعفری، بنیان‌گذار انتشارات امیرکبیر

داستان عبدالرحیم جعفری، مدیر و بنیان‌گذار انتشارات امیرکبیر، چه در دورانی که با رنج و سختی سرمایه‌ای به کف آورد و در ۷۰ سال قبل، در خیابان ناصرخسرو، اتاقی محقر را به نام انتشارات امبیرکبیر به ثبت رساند، و چه در ۳۵ سال بعد از انقلاب که هر دری را زد تا حقش را به کف آورد، رمانی پرکشش را می‌ماند.

آقای جعفری این توفیق را یافت که با قلم روان و نثر جذابش، پاره اول زندگی‌اش را بنویسد و انتشار دهد. کتاب «در جست‌و‌جوی صبح» که در سال‌های اولیه دهه هشتاد، در دو جلد و بیش از ۱۲۰۰ صفحه از سوی نشر روزبهان منتشر شد، شرح فراز و فرود‌های زندگی او تا قبل از تصرف انتشارات امیرکبیر از سوی کسانی است که آقای جعفری‌ آنها را «آسان‌خوار» لقب داد.

خواندن حوادثی که در دوران کودکی، با مادری سخت‌کوش و پرهمت، پدری که آنها را رها کرد، شروع به کار و تلاش از همان دوران کودکی و رها کردن مدرسه برای کسب روزی بخور و نمیر و از دست دادن آن مادر پرتلاش و بی‌نظیر در عنفوان جوانی (۳۸ سالگی)، توسری‌ خوردن‌ها و دربه‌دری ‌کشیدن‌ها و حقارت ‌دیدن‌ها و…، کتاب را در منظر خواننده همانند داستان‌های چارلز دیکنز جلوه داده است.

بخش‌های دیگر کتاب، به‌خصوص از زمانی که او انتشارات امیرکبیر را بنا می‌گذارد، به نوعی تاریخ فرهنگ و نشر در دهه‌های ۳۰ تا ۶۰ است. جعفری به شکلی دقیق، روابط کاری خود را با بسیاری از نویسندگان، مترجمان و ناشران دیگر، توضیح می‌دهد. شمّ او در شکار استعدادها، شناخت تقاضای بازار، نگاه رو به جلو و مدرنش به صنعت نشر، و تعقیب جدی تحولات دنیای نشر، او را سرآمد ناشران دوره خود کرد. در این بخش‌ها از کتاب، خواننده با داستان‌های پشت صحنه و تلاش‌های شبانه‌روزی جعفری برای انتشار آثاری گرانسنگ چون «فرهنگفارسی معین»، «شاهنامه» و بسیاری دیگر از چنان آثاری آشنا می‌شود.

نابغه نشر

دکتر عباس میلانی در مقاله‌ای با عنوان«نابغه نشر» که در کتاب ایرانیان نامدار، درباره عبدالرحیم جعفری نوشت (۲۰۰۹)، با اشاره به آن که انتشارات امیرکبیر در سال‌های اولیه انقلاب ایران، بزرگترین ناشر خاورمیانه بود، به مقایسه جالبی از میزان نشر کتاب‌های انتشارات امیرکبیر با نشر کتاب در کشورهای عرب پرداخت تا سطح و کیفیت کار این ناشر برجسته را نشان دهد.

به نوشته آقای میلانی، «در سطح منطقه، انتشار نزدیک به ۴ هزار عنوان کتاب در اختیار امیرکبیر قرار گرفت و حال آن که در طول هزاره گذشته در کل جهان عرب ده هزار عنون کتاب هم ترجمه نشده بود و در ۱۹۹۶، دویست و هشتاد میلیون عرب جهان، فقط ۱۹۴۵ عنوان کتاب منتشر کرده بودند.»

در کشاکش زندان و مصادره اموال

جعفری در جریان گفت‌وگویی در خرداد ۸۷ با روزنامه دنیای اقتصاد، توضیح می‌دهد که چگونه در آخرین لحظات و به‌رغم آن که تمامی ادله و شواهد به نفع او بود، ورق برمی‌گردد: «روزی كه برای رسیدگی به پرونده‌ام به دفتر آیت‌الله گیلانی، ریاست كل دادگاه‌های انقلاب اسلامی، ‌در زندان اوین رفته بودم و بنا بود شاكیانم نیز طبق دعوت ایشان حضور داشته باشند، چون هیچ یك از شاكیان نیامدند، آیت‌الله گیلانی دستور مرخصی مرا داد و بنا شد كه دیگر كسی مزاحمم نشود. حتی برگشتم منزل و خانواده‌ام بابت رفع گرفتاری از این مشكل، پایم گوسفندی قربانی كردند، اما نه من و نه آنها نمی‌دانستیم كه توفان دیگری در راه است.»

و آن توفان، چنان که توضیح می‌دهد، در روزی دیگر رخ داد؛ زمانی که او برای پی‌گیری کاری دیگر به اوین می‌رود: «همان جا مرا بازداشت كردند و مدت‌ها در اوین بودم تا این كه دوباره دادگاهی تشكیل شد و در نهایت به این جمع‌بندیرسیدند كه ‌یک سوم انتشارات امیرکبیر به جامعه‌الصادق و یا جامعه مدرسین حوزه علمیه قم واگذار شود. شش ماه دیگر كه در زندان نگهم داشتند، (قرار شد تا) نمایندگانی از جامعه مدرسین، آقایان شرعی و فاکر، پرونده را مطالعه و نظر خود را اعلام دارند و آنگاه با موافقت آیت‌الله منتظری چنان انتقالی صورت پذیرد.»
بیشتر بخوانید

درخواست برای تشویق سانسورچی‌ها
کشف بزرگترین انبار قاچاق کتاب در ایران
عطش به دانستن سرگذشت شاه ایران بسیار زیاد است

ماجرا وقتی پیچیده‌تر می‌شود که به گفته آقای جعفری، آیت‌الله منتظری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چنان انتقالی را قبول نمی‌کنند؛ چرا که به آن انتقال مشکوک بودند و می‌گفتند، «در شأن جامعه (مدرسین حوزه علمیه قم) نبود. حیثیت جامعه از بین می‌رفت كه اموال مصادره‌ای را قبول كند.»

مخالفان اما زور بیشتری داشتند و در نهایت، انتشارات امیرکبیر را روز ۲۹ خرداد ۱۳۶۲ تصرف کردند. سهم آیت‌الله جنتی که آن زمان ریاست سازمان تبلیغات اسلامی را بر عهده داشت، بیش از همه افرادی بود که در آن کار مشارکت داشتند.

آقای جعفری در گفت‌وگویی با بی‌بی سی فارسی، و نیز در جلد سوم خاطرات منتشر نشده‌اش، توضیح داده است و از روزی گفته است که همراه با پسرش، او را به زندان اوین بردند و آیت‌الله جنتی هم در جلسه بود. آقای جنتی به او و رئیس دادگاه گفت:«چرا این پدر و پسر هنوز زنده‌اند؟»آنجا بود کهجعفری تسلیم شد، و به گفته خودش: «وقتی دیدم هر آن امکان دارد هر بلایی سرم بیاورند و فرزندم هم در خطر است، هر چه را که جلویم گذاشتند امضاء کردم.»

حکم تجدیدنظری که اجرا نشد

جعفری پس از آزادی از زندان و از دست‌دادن اموالش، اما از پای نمی‌نشیند و به پی‌گیری شکایت خود از متصرفان می‌پردازد. در سال‌های قبل از ۶۸ که قانون اساسی هنوز بازنگری نشده بود و شورای عالی قضایی،بالاترین رکنقضایی حکومت به شمار می‌رفت،او توانست از طریق آیت‌الله موسوی بجنوردی (یکی از ۵ عضو آن شورا)حكمی مبتنی بر تجدید نظر در حکم قبلی و بازپس‌گیریاموالش، بگیرد. آیت‌الله بجنوردی نظر می‌دهد که که حکم صادرشده خلاف شرع و قوانین جمهوری اسلامی است و باید در آن تجدید نظر شود. امابا بازنگری قانون اساسی و نشستن ریاست قوه قضاییه به جای شورای عالی قضایی، ورق بار دیگر به ضرر آقای جعفری برمی‌گردد.

در تمامی آن سال‌ها، او به سه رئیس قوه قضاییه پیشین، آیت‌الله یزدی،‌ آیت‌الله شاهرودی و آیت‌الله لاریجانی، نامه می‌نویسد و شرح ظلم رفته بر خود را بازگو می‌کند و خواستار برگزاری مجدد دادگاه تجدید نظر می‌شود، اما آن تلاش‌ها ثمری نمی‌بخشد.

حسرت بازگشت امیرکبیر و انتشار جلد سوم کتاب خاطرات

جالب‌ترین اتفاقاما در سال ۸۳ رخ می‌دهد؛ زمانی که مرکز دائره‌العمارف بزرگ اسلامی برای جعفری مراسمی برگزار می‌کند، و در‌ آنجاست که از یک تریبون رسمی، از سوی بهاء‌الدین خرمشاهی مقاله‌ای خوانده می‌شود و از ستم رفته بر جعفری یاد می‌شود. حتی مدیر وقت انتشارات امیرکبیر، فرشی نفیس را به عنوان هدیه برای او در این مراسم می‌آورد که جعفری به طعنه می‌گوید: «از اموال خود من به من هدیه می‌دهند.»

آقای جعفری شرح تمامی این رخدادها و اتفاقات را همراه با اسناد و نامه‌‌هایی که در آن ایام به سران قوا و رهبر ایران نوشته بوده است، در جلد سوم کتابش آورده است.

این کتاب که نام آن «در جست و جوی عدالت»است، هیچگاه فرصت انتشار عمومی‌ نیافت و به رغم آن که بارها اشکالات و ایرادات آن از سوی جعفری برطرف شد، باز هم وزارت ارشاد مجوز انتشار کتاب را صادر نکرد. عبدالرحیم جعفری در ۱۱ مهرماه ۱۳۹۴ و در سن ۹۶ سالگی در حالی به دیار دیگر شتافت که نتوانست حاصل تلاش‌های خود را در این جهان به دست آورد. اگر چه، خود می‌گفت که آثار «امیرکبیر» را در منزل هر ایرانی در هر گوشه این جهان می‌توان دید؛ کتاب‌هایی که بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ ایران معاصر به‌شمار می‌روند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates