ردپای یک پرونده ناگشوده؛ فیلمسوزی در جمهوری اسلامی
رادیوفردا: فخرالدین انوار و محمد خاتمی (وزیر وقت ارشاد) در حال اهدای سیمرغ جشنواره فجر به خسرو شکیبایی، ۱۳۶۸
نیمه اول دهه ۶۰ اتفاق خاصی در زمینه نگهداری از محصولات فرهنگی و هنری در ایران رخ داد که طی آن تعداد زیادی از کپی فیلمهای مختلف به دستور مسئولان حکومتی از بین رفت؛ اتفاقی که در محافل فرهنگی از آن به نام فیلمسوزی یاد میشود و همچنان جزئیات آن بهطور کامل روشن نیست.
جز اظهارنظرهای مقطعی و برخی اشارهها به این اتفاق در صحبتهای تعدادی از مسئولان و سینماگران، ردپای دقیقی از اتفاق رخداده در اواخر سال ۱۳۶۳ و اوایل سال ۱۳۶۴ دیده نمیشود.
یکی از تازهترین اشارههای ضمنی به این اتفاق، در گفتوگوی منتشرشده با فیضالله عربسرخی، فعال سیاسی جریان معروف به اصلاحطلب، در روزنامه شرق مطرح شده است.
آقای عربسرخی در این گفتوگو که روز دوشنبه ۱۰ شهریور منتشر شد، در پاسخ به سؤالی درباره عملکردش هنگامی که مدیرکل حراست وزارت ارشاد بود، میگوید ارتباط زیادی با هنرمندان نداشته و هنرمندان هم درباره او حرف نزدهاند. اما حسین فرحبخش گفته که او (عربسرخی) عبدالله علیخانی را شلاق زده است.
آقای عربسرخی در ادامه صرفاً به تکذیب این موضوع پرداخته و جزئیات بیشتری از آن را بیان نکرده است، اما اشارهاش مربوط به همان ماجرای معروف به «فیلمسوزی» است.
کلیت آن اتفاق به نگاه تمامیتخواه و امنیتمحور مدیران سینمایی در دهه ۶۰ مربوط میشود. تیم مدیریتی فخرالدین انوار، محمد بهشتی و محمدمهدی حیدریان پس از آنکه اوایل دهه ۶۰ با حکم محمد خاتمی، وزیر ارشاد وقت، مدیریت سینما را برعهده گرفتند، برای آنکه اقتدار مدیریتی خود را بر تمام امور سینمایی کشور حاکم کنند، تصمیم گرفتند با دفاتر ورود و نمایش فیلم خارجی مقابله کنند.
این دفاتر با آگاهی و تسلط بر جریان نمایش فیلم خارجی در کشور به نوعی مانع از در اختیار گرفتن کل جریان نمایش فیلم از سوی دولت شده بودند.
تصمیم به برخورد با آنها پس از تجمع تعدادی از صاحبان این دفاتر مقابل وزارت ارشاد در بهمن ۶۳ گرفته شد. آنها در این تجمع به دستورالعمل معاونت سینمایی درباره ارائه ضربالاجل ارائه اسناد دارا بودن حق پخش فیلمها معترض بودند.
یک روز بعد از این تجمع (چهارشنبه ۲۴ بهمن ۶۳) نیروهای حراست وزارت ارشاد با اسلحه به دفاتر سینمایی یورش بردند و ضمن بازداشت تعدادی، اقدام به ضبط نسخههای اصلی فیلمها کردند.
آنها تقریباً به تمام دفاتر فعال سینمایی حمله کردند و بدون توجه به ماهیت و سابقه عملکرد هر دفتر، کپی فیلمهای موجود در آنها را حتی شامل فیلمهای ایرانی ضبط کردند.
نکته مهم و بسیار عجیب این اقدام، انجام آن بدون گرفتن حکم قضایی بود. در واقع معاونت سینمایی وقت صرفاً در هماهنگی با حراست وزارت ارشاد تبدیل به نهاد امنیتی و قضایی شد و افراد را بازداشت و بازجویی کردند. نتیجه آنکه افراد بازداشتشده در زیرزمین وزارت ارشاد محبوس و بازجویی شدند.
یکی از افراد بازداشتشده عبدالله علیحانی بود که در سالهای اخیر، جزئیات و اتفاقات رخداده و نقش فیضالله عربسرخی در این ماجرا را توضیح داده است. آقای علیخانی که در آن زمان از افراد فعال در یکی از دفاتر سینمایی بود، گفته است فیضالله عربسرخی از بازجویان اصلیاش بوده و او را شلاق زده است.
آقای عربسرخی پیشتر چند بار به اظهارات عبدالله علیخانی پاسخ داده است. از جمله یک بار در اینستاگرامش نوشت: «چند بار فرد مورد اشاره را دیدهام و در موضوع فیلمهای خارجی با ایشان گفتوگو کردهام، اما اینکه ایشان را شلاق زدهام خلاف واقع و کذب محض است». او همچنین در مجموعه گفتوگوهایی با نام «خشت خام»، شلاق زدن عبدالله علیخانی را تکذیب کرده است.
فیضالله عربسرخی در برنامه خشت خام
جمال امید که از افراد مطلع اقدامات مدیران سینمایی وزارت ارشاد در آن مقطع بود، در کتاب «تاریخ سینمای ایران» خود نوشته که متهمان، تازه پس از پنج روز، با گرفتن یادداشت عجیبی از آنها مبنی بر رضایتشان از بازجویی در وزارت ارشاد، تحویل دادستانی شدند. (صفحه ۲۸۸، چاپ اول)
هر اندازه واقعیت اتفاق رخداده در جریان بازداشت فعالان دفاتر سینمایی و نقش فیضالله عربسرخی در آنچه شکنجه متهمان نامیده میشود مبهم است، درباره سرنوشت فیلمهای ضبطشده از این دفاتر هم تا سالها ابهام وجود داشت.
در سالهای اخیر تقریباً قطعی شده که تعداد قابلتوجهی از این فیلمها بهدستور مسئولان وقت معاونت سینمایی وزارت ارشاد از بین رفتهاند. گفته شده که فیلمهای ضبطشده، به قصد انهدام، در بدترین شرایط ممکن در حیاط کاخ نیاوران تلنبار شده بودند.
این اتفاق باعث ضربه شدید به تعداد زیادی از تهیهکنندگان شد. از شاخصترین آنها علی عباسی، تهیهکننده فیلمهای مهم سینمای ایران از جمله «رضا موتوری»، «تنگنا»، «حسن کچل» و «سوته دلان» است که بر اثر این اتفاق و ضبط کپی فیلمهایش، از جمله همین فیلمهای شاخص تاریخ سینمای ایران، ضربه شدید روحی خورد و تا سالها درگیر تبعات آن بود. او در گفتوگوهایش یکی از دلایل مهاجرت از ایران را همین اتفاق اعلام کرده است.
جمال امید نوشته است که در نوروز سال ۶۴ همراه چند نفر دیگر مأمور بررسی فیلمهای ضبطشده میشود و مجموعاً ۵۳۴ فیلم را ثبت میکند. او نوشته که فیلمهای مهم و ارزشمند را جدا کرده و تحویل فیلمخانه ملی داده است. آقای امید تعداد فیلمهای جداشده را مشخص نکرده است.
فخرالدین انوار در سالهای اخیر فاش کرده است که تصمیم گرفته شده بود فیلمها روزی در جاده قم در حضور آقای خاتمی و دادستان وقت و عدهای دیگر سوزانده و خبرش در روزنامه کیهان منتشر شود تا صاحبان فیلمها دنبالشان نگردند. (کتاب علی عباسی تقدیم میکند، صفحه ۱۰۸)
مسئولان معاونت سینمایی وزارت ارشاد در آن مقطع در گفتوگوهایی برخورد با فعالان دفاتر پخش و تهیه فیلمها را برخورد با «مراکز تهیه و تکثیر فیلمهای مبتذل» اعلام کردند. (روزنامه کیهان، شماره ۱۲۳۹۰، ۶ اسفند ۱۳۶۳)
محمدمهدی حیدریان، معاون وقت نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی که در سالهای اخیر به عنوان معاون سینمایی و رئیس سازمان سینمایی هم منصوب شده، آمار فیلمهای کشفشده از دفاتر را ۶۰۰ عنوان فیلمفارسی ساخته قبل از انقلاب و دو هزار عنوان فیلم خارجی که قبل از انقلاب در انبارها مانده بود، اعلام کرد. (همان شماره روزنامه کیهان)
به بیش از ۸۰ انبار دفتر پخش در آن روزها مراجعه و فیلمهایشان ضبط شد. فخرالدین انوار، معاون سینمایی وقت وزارت ارشاد آذرماه سال ۶۴ در جریان افتتاح سومین جشنواره فیلم وحدت در تبریز به صورت رسمی خبر انهدام فیلمها را اعلام کرد و گفت: «حدود ۱۶۰ کامیون فیلم خارجی پس از شناسایی و تفکیک معدوم شد». (روزنامه اطلاعات، ۶ آذر ۱۳۶۴)
چند سال بعد دادگاه برای برخی از افراد بازداشتشده از سوی معاونت سینمایی که بعداً تحویل دادستانی شدند، احکام زندان و شلاق صادر کرد اما با اعلام معاونت سینمایی مبنی بر اینکه شکایت از افراد را پس میگیرد برای آنها قرار منع تعقیب صادر شد.
مجموع این اتفاقات، معاونت سینمایی آن زمان وزارت ارشاد را در تحکیم و گسترش حوزه تسلط بر تمام امور سینمایی موفق کرد و با واگذاری اختیار ورود فیلم خارجی به نهاد زیرمجموعهاش (بنیاد سینمایی فارابی)، عملاً نمایش فیلم خارجی در سینماهای ایران را به انحصار دولت درآورد؛ انحصاری که تا امروز نیز برقرار مانده است.
با اینهمه، از بین بردن فیلم به عنوان یک محصول فرهنگی از اتفاقات کمسابقه در تاریخ یک نظام سیاسی است که نظام جمهوری اسلامی ایران نیز به افتخار کسب عنوان آن نیز نائل آمده است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.