بیمها و امیدهای سران عراق در آستانۀ جنگ با ایران
بیبیسی: بعد از انقلاب ایران رهبران عراق تحولات این کشور را با نگرانی دنبال میکردند. اسناد آرشیو محرمانۀ حکومت بعثی عراق تأملات آنها را از خلال مکالماتشان بازتاب میدهد. این اسناد که بعد از سرنگونی رژیم صدام حسین به دست آمد در دانشگاه دفاع ملی آمریکا نگهداری میشود و ترجمۀ آنها به زبان انگلیسی در اختیار پژوهشگران قرار گرفته است. متن مکالمات صدام و یارانش در جلسهای که چند روز بعد از پیروزی انقلاب ایران تشکیل شد نشان میدهد که آنها با بیم و امید به اتفاقات این کشور همسایه نگاه میکردند. در این جلسه صدام از طرفی اظهار امیدواری میکند که ایران یکپارچه و باثبات بماند و دوست اعراب باشد اما از طرف دیگر تأکید میکند که هر گروهی در ایران به قدرت برسد اگر بخواهد تهاجمی رفتار کند چارهای غیر از واکنش نظامی باقی نمیماند. او میگوید: “ما نگران وضع فعلی ایران نیستیم بلکه نگران پیامد غیر قابل پیشبینی مراحل مختلف [تحولات] در ایران هستیم. ما ایرانی میخواهیم که توسعهیافته و همسایۀ خوبی باشد و با اعراب خصومت نداشته باشد. آیا این شدنی است؟ با اطمینان نمیتوانیم بگوییم که بله یا نه.” صدام به روند تحول انقلابی کشورهای دیگر اشاره میکند و به این نکته توجه میدهد که در کوبا، مصر و خود عراق هم اوضاع مرحلهبهمرحله تغییر کرد و بنابراین از مرحلۀ اول انقلاب ایران نمیتوان دربارۀ اتفاقات آینده نظر قطعی داد. اما ۹ ماه بعد، او در یک جلسۀ دیگر با مشاورانش بر حمایت از جریانهای شورشی در خوزستان و کردستان ایران تأکید میکند: “هم عربها هم کردها الان دارند شورش میکنند و آنها باید به خودمختاری برسند.” او میگوید که اگر عربهای خوزستان اسلحه، پول، تبلیغات رسانهای و حمایت سیاسی بخواهند حکومت عراق برای آنها فراهم خواهد کرد.
ایران و عراق با وساطت الجزایر توافق کرده بودند که در امور داخلی یکدیگر دخالت نکنند طبق عهدنامۀ الجزایر که در سال ۱۹۷۵ میلادی امضا شد ایران و عراق متعهد شده بودند که در امور داخلی یکدیگر مداخله نکنند. اما بعد از انقلاب ایران دو طرف از گروههای شورشی علیه یکدیگر حمایت میکردند. صدام که در اولین روزهای بعد از انقلاب بر اهمیت عدم خصومت بین ایران و اعراب تأکید کرده بود این بار در خلوت خود با یارانش حکومتهای عرب منطقۀ خلیج فارس را فاسد و مایۀ ننگ میخواند و میگوید که کاش حکومت انقلابی ایران آنها را “سلاخی” میکرد: “اگر خمینی ذرهای شرف و حس میهنپرستی حقیقی داشت به آنها فرصت بقا نمیداد.” او این را در شرایطی میگوید که مصر چند ماهی است با اسرائیل پیمان صلح امضا کرده و عراق خود را گزینۀ مناسبی برای به دست گرفتن رهبری جهان عرب میداند. صدام به این نکته اشاره میکند که وزن “افزوده” عراق در معادلات بینالمللی بیشتر شده است و کشورهای عرب میخواهند با استفاده از آن در برابر یکدیگر موازنه برقرار کنند.
عراق خود را گزینۀ مناسبی برای رهبری جهان عرب میدید صدام میگوید انقلاب ایران، تصمیم آمریکا بوده است و آمریکاییها و ایرانیها هر دو میخواهند کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را از عراق بترسانند تا بهانۀ دخالت سیاسی و نظامی آنها در منطقه فراهم شود. او گروگانگرفتن دیپلماتهای آمریکایی در تهران را هم بهانهای برای آمریکا تعبیر میکند.
اقدام نظامی گام به گام
صدام در جلسهای دیگر با مشاورانش که حدود یک هفته قبل از شروع رسمی جنگ با ایران برگزار میشود با اشاره به تصرف دو منطقۀ زینالقوس و سیف سعد (میمک) میگوید سیاستش پسگرفتن تدریجی این مناطق از ایران بوده است که طبق عهدنامۀ الجزایر بایستی به عراق واگذار میشدند. او میگوید تصرف گامبهگام برای این است که ایران بیش از حد واکنش نشان ندهد و دو طرف در موقعیتی قرار نگیرند که هیچکدام نمیخواهند. این در حالی است که طی ماههای گذشته ایران و عراق بارها در مناطق مرزی عملیات پراکندهای علیه یکدیگر داشتهاند.
صدام سیاست خود را تصرف گامبهگام مناطق مورد نظر برای جلوگیری از واکنش شدید ایران عنوان کرد اما این پایان ماجرا نیست. صدام میخواهد شطالعرب هم کاملاً تحت حاکمیت عراق درآید و کشتیهای ایرانی فقط با پرچم عراق در این رودخانه تردد کنند. طبق عهدنامۀ الجزایر، ایران و عراق توافق کرده بودند که مرز آبی دو کشور “خطالقعر شطالعرب” باشد (خط فرضی که از عمیقترین نقاط قابل کشتیرانی رودخانه میگذرد). ولی حالا رئیس جمهوری عراق میگوید که ایران به تعهدات خود عمل نکرده است و نقض هر یک از آنها هم طبق عهدنامۀ الجزایر به معنای لغو کل عهدنامه است. او پیمان الجزایر را “مرده” تلقی میکند. اما اذعان میکند که اینها فقط بهانههای حقوقی اقدام نظامی عراق هستند: “من دنبال دلیل حقوقی نمیگردم. آنچه که حالا برای ما اهمیت دارد این است که ما میتوانیم زمینهایمان را پسبگیریم. همین. همۀ دلایل حقوقی دیگر باید برای افکار عمومی بینالمللی ارائه شود.” صدام تأکید میکند که از سر ناتوانی و ناچاری به توافق با ایران تن داده بود چون مهمات ارتش عراق در جنگ با شورشیان کرد که از حمایت ایران برخوردار بودند ته کشیده بود و ادامۀ وضع موجود ممکن نبود.
صدام میگفت که اگر توان نظامی کافی در برابر ایران داشت با شاه توافق نمیکرد او میگوید درست یک روز بعد از شروع جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ حزب بعث اعلام کرد که آماده است مناقشات با ایران را به صورت مسالمتآمیز حل کند در حالی که عراق درگیر ارسال امکانات نظامی به سوریه برای دفاع از دمشق بود: “ما منتظر جواب شاه نماندیم. بلکه تصمیم خودمان را در رادیو اعلام کردیم و نیروهایمان را از مناطق مرزی فراخواندیم و آن مناطق را کاملاً تخلیه کردیم در حالی که ارتش شاه بسیج شد تا با ارتش ما مقابله کند… اگر مهمات کافی داشتیم در برابر او انعطاف نشان نمیدادیم و خطالقعر شطالعرب را واگذار نمیکردیم.”
فرصت “تاریخی” برای عراق
ارزیابی صدام از شرایط موجود این است که افکار عمومی جهان عرب از اقدام عراق حمایت خواهد کرد. عزت ابراهیم الدوری، معاون او، هم تأکید میکند که یک فرصت تاریخی برای ارتقای جایگاه عراق در جهان عرب به دست آمده است: “اگر این کار با موفقیت انجام بگیرد عراق را در جایگاهی برجسته و بسیار مؤثر قرار خواهد داد. عراق از این طریق در آینده میتواند گامهای بزرگی در جهت تحقق اهدافش در داخل و در جهان عرب بردارد. همچنین این فایده را دارد که یک ارتش انقلابی و ایدئولوژیک بر اساس این اصل میسازیم که نیروی مسلح خلق عرب باشد و این اقدام، آن را از نظر روانی، معنوی، نظامی و فنی به طراز یک نیروی نخبه و سطح بالا ارتقا میدهد.” با این حال، او این نگرانی را مطرح میکند که شوروی ممکن است مهمات کافی در اختیار عراق نگذارد و آنها مجبور شوند به دنبال منابع تسلیحاتی دیگری در گوشه و کنار جهان بگردند. ارتش عراق آن زمان عمدتاً از تسلیحات روسی استفاده میکرد. صدام وضعیت نظامی ایران را ضعیف ارزیابی میکند. او و یارانش با توجه به آشفتگی اوضاع سیاسی و امنیتی ایران شانس موفقیت خود را زیاد میدانند. سازمان اطلاعات نظامی عراق (استخبارات) در گزارش محرمانهای درباره اوضاع ایران پیشبینی کرده بود که رابطۀ حکومت جدید با سازمانهای مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق بدتر خواهد شد. گزارش استخبارات همچنین به درگیری حکومت مرکزی با گروههای مسلح در کردستان اشاره کرده و گفته بود که کمبود تدارکات و ادامۀ تفرقه و تضاد در میان نیروهای سیاسی باعث تضعیف بیشتر توان رزمی ایران خواهد شد. با این اوصاف، استخبارات به این نتیجه رسیده بود: “واضح است که در حال حاضر ایران توان عملیات تهاجمی گسترده علیه عراق یا دفاع از خود در مقیاس وسیع را ندارد.”
صدام و مشاورانش با توجه به آشفتگی اوضاع ایران بعد از انقلاب ارزیابی خوشبینانهای از پیامدهای اقدام نظامی داشتند در چنین شرایطی عراق علاوه بر حمایت از برخی گروههای شورشی در مناطق مرزی، به مرکزی برای فعالیت بعضی از مقامهای رژیم پیشین ایران تبدیل شده بود. گروهی از هواداران آنها اقدام به کودتا کردند. ولی کودتای نوژه لو رفت و عوامل اصلی آن اعدام شدند. حکومت انقلابی ایران قبلاً هم بعضی از فرماندهان ارتش را اعدام کرده بود. از طرف دیگر، تلاش آمریکا برای آزادی دهها نفر از کارمندان سفارتش در تهران که گروگان گرفته شده بودند بینتیجه مانده بود. بعد از شکست عملیات کماندویی آمریکا برای آزاد کردن آنها عراق زمینۀ حمله به ایران را آمادهتر میدید. شعار صدور انقلاب اسلامی و احساس خطر کشورهای عرب منطقه از ایران هم انگیزۀ اقدام نظامی عراق را تقویت کرده بود. شبل عیسمی، معاون دبیرکل حزب بعث عراق، در جلسۀ صدام با مشاورانش میگوید: “شکی نیست که شرایط بینالمللی در حال حاضر به نفع ماست تا آن اراضی را پس بگیریم و این عملیات را انجام دهیم.” او حتی به امکان تصرف سه جزیرۀ تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی در خلیج فارس اشاره میکند که حق حاکمیت آنها مورد مناقشۀ ایران و امارات متحده عربی است. صدام میگوید در نامهای به شیخ زاید، حاکم ابوظبی، نوشته که عراق توان نظامی تصرف این سه جزیره را دارد و از او خواسته که برای این منظور همکاری کند و دست کم به جامعۀ بینالمللی بگوید که “به برادرانش اجازه میدهد تا آنها را برای او پس بگیرند.”
عراق میخواست به نمایندگی از امارات متحده عربی سه جزیره مورد مناقشه با ایران در خلیج فارس را تصرف کند شبل عیسمی لزوم پذیرفتن میانجیهای بینالمللی را مطرح میکند. صدام تأیید میکند و میگوید در دیدارش با یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین، از او خواسته تا به ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهوری ایران، پیغام دهد که حاضر است از نظام سیاسی جدید در ایران حمایت کند ولی در مورد حاکمیت مناطق مورد مناقشه کوتاه نخواهد آمد. او میگوید حتی حاضر است که میانجیگری اعراب با اسرائیل را بپذیرد. اما از کلامش پیداست که مذاکره را ترفندی برای رسیدن به هدف خود و تسلیم طرف مقابل میداند: “اگر اعراب به صدام حسین اختیار بدهند که با بگین (نخستوزیر اسرائیل) بنشیند و مذاکره کند به او خواهم گفت اعلام عمومی کن که همۀ سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ را پس میدهی، آن وقت باهم مذاکره میکنیم. وقتی که این را اعلام کرد و برگشت به او خواهم گفت کشور شما قانونی نیست و باید از سرزمینهای ما بیرون بروید!” صدام و یارانش حکومتهای کشورهای عرب منطقه را برای حمله به ایران همراه خود نمیبینند اما روی مردمان این کشورها حساب میکنند. علی ابوحسن، از مشاوران صدام، واکنش این حکومتها را عمدتاً منفی پیشبینی میکند: “آنها یا کنار ایستادهاند و تماشا میکنند یا خائن و توطئهگر هستند. همانطور که آقای رئیس جمهور گفتند من هم فکر نمیکنم تعداد زیادی از رژیمهای عرب از ما حمایت کنند. اما در مورد مردم کشورهای عرب وضع فرق میکند و همهچیز به نتیجۀ نهایی عملیات بستگی دارد. اگر موفقیتآمیز باشد خلق عرب حکومتهایشان را وادار به تجدید نظر میکنند.” او همچنین هشدار میدهد که تحت کنترل گرفتن شطالعرب به سادگی تصرف زینالقوس و سیف سعد نیست و میتواند به جنگ تمامعیار بینجامد. او با اشاره به نیروی دریایی برتر ایران و پایگاههای هوایی این کشور در امتداد خلیج فارس و دریای عمان میگوید که ایرانیها میتوانند حملو نقل بینالمللی نفت در تنگۀ هرمز را مختل کنند. صدام میگوید اولویتش درگیری محدود در شطالعرب است اما در حالی که مشت خود را روی میز میکوبد تأکید میکند که اگر ایرانیها بخواهند بیش از حد واکنش نشان بدهند “سر آنها را در گل فرو خواهیم کرد تا به ارادۀ سیاسی ما عمل کنند.” او حالت مطلوب خود را پرهیز از جنگ تمامعیار و خودداری از حمله به اهداف شهری و نفتی اعلام میکند، با این حال اذعان میکند که وقتی جنگ شد ممکن است هر اتفاقی بیفتد و سیر حوادث از کنترل خارج شود. صدام میگوید: “ما میخواهیم اهداف نظامی را بمباران کنیم و دست آنها را بپیچانیم تا واقعیتهای قانونی را بپذیرند.” او سپس از عدنان خیرالله، وزیر دفاع، میپرسد: “چه چیزی مانع این میشود که ما هر وقت خواستیم قصر شیرین را بگیریم؟” جواب میشنود که “هیچ چیز”. صدام و مشاورانش همچنین با اشاره به سیاست آیتالله خمینی در ضدیت با حکومت عراق استدلال میکنند که امکان ندارد او سازش کند چون مردی “یکدنده” است و حتی از لزوم “آزاد کردن” عراق حرف زده چه رسد به این که راضی شود عراق بخشی از اراضی تحت کنترل ایران را بگیرد.
آیتالله خمینی ارتش و مردم عراق را به قیام علیه صدام فراخوانده بود اما صدام ادعا میکند که آیتالله خمینی دیگر در ایران بر اوضاع مسلط نیست و کسی به حرف او گوش نمیکند. او میگوید که ارتش عراق بعثی است اما ارتش ایران پیرو خمینی نبوده و شعار “ارتش ۲۰ میلیونی” و پیشروی بدون مانع به طرف بغداد را جدی نمیگیرد. صدام میگوید به رسانههای عراق دستور داده که خطاب به سربازان ارتش ایران بگویند آیتالله خمینی آنها را به جبهۀ جنگ و زیر آتش میفرستد تا سپاه پاسداران در داخل کشور بازی قدرت را آن طور که میخواهد پیش ببرد. پیام تبلیغاتی صدام که رادیوی فارسی عراق باید به ارتش ایران بدهد این است: “ما ضد ایران نیستیم.” او حکومت ایران را “نژادپرست”، “عقبمانده”، “بدگمان” و “نفرتانگیز” توصیف میکند و دستور میدهد که منازعات نژادی از رادیوی فارسی عراق حذف شود. همچنین تأکید میکند که آنچه برای ایرانیها پخش میشود باید متفاوت از حرفهایی باشد که در عراق مطرح میشود.
تیر آخر به پیمان الجزایر و آغاز رسمی جنگ
فردای آن روز، صدام در پارلمان عراق جلوی دوربینهای تلویزیون اعلام میکند که عهدنامۀ الجزایر ملغی شده چون ایران به تعهداتش عمل نکرده است. او میگوید عراق حالا به زور متوسل خواهد شد. عراق اعلام میکند که شطالعرب کاملاً تحت حاکمیت این کشور درمیآید و کشتیهای ایرانی فقط با پرچم عراق میتوانند از آن عبور کنند. ایران نمیپذیرد. اطراف رودخانه درگیریهای شدیدی رخ میدهد. سپس عراق حملۀ هوایی و زمینی گستردهای را علیه ایران آغاز میکند.
جنگ ایران و عراق از طولانیترین جنگهای قرن بیستم بود در یک جلسۀ رهبران عراق که چند روز بعد از آغاز رسمی جنگ تشکیل میشود طارق عزیز، معاون صدام، میگوید: “نقل است که رژیم [جمهوری اسلامی] در ایران تأسیس نشد. آنها ایران را نساختند و بنابراین برای ایران هیچ تلاشی نکردند.” صدام میگوید: “این تحلیل هوشمندانه و درست است… شما [عراقیها] یک کشور ویران را تحویل گرفتید و آن را ساختید. وقتی هر سنگ آن خراش برمیدارد انگار قلب شما خراش برداشته است… در طرف دیگر، آنها (رژیم جدید ایران) کشوری توسعهیافته را تحویل گرفتند… عمارتی که قبلاً ساخته شده بود و آنها نیاز نداشتند که برایش بکوشند و با آن نسبتی نداشتند.” جنگی که صدام و یارانش با این اوصاف و تعابیر آغاز میکنند هشت سال طول میکشد و در دو کشور صدها هزار کشته و صدها میلیارد دلار خسارت به جا میگذارد تا اینکه در نهایت دو طرف با میانجیگری سازمان ملل متحد به مرزهای بینالمللی برمیگردند. یک دهه بعد از آغاز این جنگ، صدام و یارانش جنگ دیگری را آغاز میکنند، این بار علیه کشور نفتخیز کویت که در جنگ با ایران کمکشان کرد اما حاضر نبود دهها میلیارد دلار طلبش از عراق را ببخشد. آنها باز دچار اشتباه محاسبه میشوند و با طرح کردن مناقشات ارضی و نفتی، کل کویت را اشغال میکنند. اما با واکنش ویرانگر ائتلافی نظامی به رهبری آمریکا از کویت عقب مینشینند. عراق زیر بار تحریمهای بینالمللی خردکنندهای میرود که سالها بعد با یک حملۀ نظامی دیگر از طرف آمریکا و متحدانش به فروپاشی حکومت بعثی میانجامد و از قضا نفوذ ایران در این کشور عمدتاً شیعهنشین گسترش مییابد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.