شایع شده بود ۱۰۰ نفر از سپاه تهران در لیست دستگیری هستند
بیبیسی: توضیح تصویر،در نشستی در خصوص اعتراضات سال ۶۳ با حضور محمد ابوترابی و علی صنیعخانی از فرماندهان سابق سپاه، آقای ابوترابی (راست) با اشاره به اظهارات حسین نجات که معترضان ۶۳ را “فریب خورده” دانسته میگوید: “این کلام در حد او که سابقه جنگ ندارد نیست”
“آقا محسن [رضایی] نگذاشته بود کسی در این سطح در سپاه بماند که جایگزین شود. [هرچند] زمانی که آقا محسن جایگزین شد ۶-۷ نفر گزینه دیگر وجود داشت که به قول آقای رفیق دوست آقای رضایی نفر دوم، سوم بود.”
این بخشی از روایت محمد ابوترابی از به حاشیه رانده شدن فرماندهان منتقد، در نشستی است که به تازگی در تهران، با موضوع مرور اعتراضات داخلی سپاه پاسداران در سال ۱۳۶۳ برگزار شده. آقای ابوترابی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران و از تهیه کنندگان اصلی نامه ۹۰ صفحه ای گروهی از چهره های منتقد فرماندهی وقت سپاه محسوب میشود، که بعد از ناکامی عملیات خیبر تصمیم به انعکاس اعتراضات خود به مسئولان کشور گرفته بودند.
میزبان نشست فوق پایگاه اطلاع رسانی “انصاف نیوز” بوده و در آن علاوه بر محمد ابوترابی، علی صنیعخانی از دیگر فرماندهان سابق سپاه هم حضور داشته و معصومه رشیدیان گرداننده جلسه بوده است. محمد ابوترابی و علی صنیعخانی، دارای درجه سرتیپی هستند و روایتهای آنها، در ۲۲ مهرماه منتشر شده است.
در قسمتهایی از جلسه هم، موضوعات مطرح در مستند “کودتای خزنده در سپاه” بی بی سی -و فایلی صوتی که به همراه آن از جلسه ۵ آذر ۶۳ معترضان فرماندهی وقت سپاه انتشار یافته بود- به بحث گذاشته شده.
توضیح تصویر،رسانههای رسمی مدعی بوده اند حکومت قصد سانسور روایت اعتراضات ۶۳ را نداشته و نشانهاش اینکه اجازه انتشار کتاب “مردان رستگار” در مورد وقایع آن مقطع را داده است. در نشست اخیر اما مشخص شده که مسئولان از تجدیدچاپ این کتاب جلوگیری کرده اند
‘کسانی که ولایت آقا محسن را قبول نداشتند کنار میگذاشتند’
یکی از نکاتی که در نشست اخیر مورد اشاره قرار گرفته، جلوگیری نهادهای مسئول از چاپ مجدد کتاب “مردان رستگار”، روایت محمد ابوترابی از اعتراضات سال ۶۳ است.
در همین ارتباط علی صنیعخانی تاکید می کند: “آقای ابوترابی برای انعکاس وقایع سال ۶۳ در کتابشان زحمت فراوانی کشیدند، اما یکی از ظلمهایی که کردند این است که جلوی چاپ مجدد کتاب ایشان را هم گرفتند. بخشی از واقعیات تاریخ است؛ نمیشود پنهان کرد که! جایی غلط گفته است؟ اگر اینطور است بیایید بگویید اینجا را غلط گفته.”
این در حالی است که به دنبال نمایش مستند کودتای خزنده در سپاه”، رسانه های رسمی با پافشاری بر اینکه حکومت قصد خاموش کردن منتقدان ۶۳ و سانسور روایتهای آنها را نداشته، چاپ کتاب محمدابوترابی در مورد وقایع آن مقطع را یادآور شده بودند. در این کتاب، ازجمله بخشهایی از -و البته نه همه- نامه ۹۰ صفحه ای نقل شده است.
خود آقای ابوترابی در جریان نشست میگوید: “متاسفانه بعد از اینکه بیبیسی اعلام کرد مستند را منتشر خواهد کرد، یک فایل صوتی و متن آن، آن هم به شکل ناقص اما با کمال تعجب کپی آنچه در دست دشمن است از خبرگزاری تسنیم منتشر شد؛ کاش آن فایل را قبل از دشمن منتشر میکردند.” پس از انتشار آگهی مستند بیبیسی ، خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه دست به انتشار یک فایل صوتی تحت عنوان “مشروح کامل جلسه سپاه تهران” زد که بخشهایی حساس از آن دستکاری شده بود.
ابوترابی با انتقاد از خودداری رسانههای حکومتی از انتشار متن کامل نامه ۹۰ صفحه ای فرماندهان لشکر ۱۰ سیدالشهدا میپرسد: “تسنیم مگر آن صوت را منتشر نکرد؟ این نامه آسیب شناسی را هم منتشر کند.”
راوی کتاب “مردان رستگار” با “فتنه گر” توصیف کردن کسانی که در سال ۶۳ به دنبال خاموش کردن منتقدان بوده اند، از برخوردهای آنها با حسن بهمنی و کاظمی نجفی رستگار، دو نفر از فرماندهان وقت سپاه تهران یاد می کند که در اعتراضات آن مقطع نقش کلیدی داشتند. به بیان او: ” فتنهگران آن روز هنوز هم ناراحتند زیرا آن دو بزرگوار کار را مدیریت کردند که جلوی آن فتنه را بگیرند تا طراحان فتنه نتوانند به اهداف خود برسند، ولی هرگز آنها نویسندگان را رها نکردند و در مقاطع مختلف زهر خود را میریختند.”
محمد ابوترابی در پاسخ به سوالی در مورد “فتنه گران” مورد اشاره خود، آنها را کسانی می داند که با “امنیتی” کردن فضا قصد جلوگیری از تغییر فرماندهی وقت سپاه را داشته اند: “وقتی میخواهند یک مسئولی را عوض کنند، آن فرد یا مرتبطین [او] که منافع و برنامههایشان به خطر میافتد، شروع به مظلومنمایی میکنند، مخالفان را آشوبگر نشان میدهند و تغییر را باب میل دشمنان عنوان می کنند.” به تعبیر ابوترابی: “در این قضیه اینها چون نمیتوانستند حرف [منتقدان] را از تاثیر بیندازند یا پاسخ دهند، نویسندگان [نامه ۹۰ صفحه ای] را شرور و بیقانون خواندند.”
این فرمانده سابق در توضیحاتی جداگانه تاکید دارد که نویسندگان نامه به عنوان “معترض به امام و ناراضی از جنگ” معرفی شدند و “سالهای سال به زنده و شهیدشان ظلم و اجحاف شد”، در حالی که آنها میخواستند “کشور را از بنبست سست شدن مسئولین و از اولویت خارج شدن جنگ نجات دهند و جلوی بازی با جنگ را بگیرند”.
آقای ابوترابی با ذکر اینکه “آنها با این فتنه میخواستند با منتقدین برخورد شود و حتی شنیده می شد برنامه دستگیری این افراد را نیزداشتند” می گوید: “امام مانع از برخورد قضایی با این بچهها شدند.” او در بخش دیگری از نشست حکایت می کند: “بین بچهها شایع شده بود که تا ۱۰۰ نفر از بچههای تهران در لیست دستگیری هستند و میگفتند فرماندهی که قرار بود بهعنوان فرمانده منطقه ۱۰ معرفی شود مخالفت کرده… با پیام حضرت امام در نهایت با این افراد برخورد نشد.”
منظور او، پیام آیت الله خمینی در ۲۸ آذر ۶۳ است که از سوی فضل الله محلاتی نماینده وقت رهبر در سپاه خوانده میشود. رهبر وقت در آن پیام، ضمن مخالفت شدید با درخواست برکناری محسن رضایی فرمانده کل و محسن رفیقدوست وزیر سپاه و ملزم کردن سپاهیان منتقد به پایان اعتراضات خود، توصیه به مدارا با افراد منتقد میکند.
ابوترابی در عین حال با یادآوری اینکه معترضان “از مسئولیت کنار گذاشته شدند و بعضا اجازه داده نشد دومرتبه به جنگ بروند [و در نتیجه] با عنوانهای دیگر به جنگ رفتند” می گوید: “بعضی به یگان خودشان میروند و بعضیها هم مثل شهید بهمنی و شهید رستگار… به جنگ میروند و سه ماه بعد از جلسه شهید میشوند. با این حال سایه این جلسه همیشه با بچههای تهران بود و مثلا وقتی میخواستند به آنها مسئولیتی بدهند میگفتند اینها بچههای لشگر ۱۰ هستند. یا وقتی میخواستند درجه بدهند به یک شکلی دیگر.”
آقای ابوترابی سرنوشت تعدادی از فرماندهان منتقد سال ۶۳ را چنین روایت میکند: “افرادی مثل حسین اسکندرلو، کاظم رستگار، حسن بهمنی و بهمن نجفی در پاسداری از انقلاب شهید شدند و بقیه هم تقریبا مجروح یا صدمهدیده جنگ تا پایان در دفاع مقدس پایدار بودند.”
وی به سوالی در مورد اشارات فایل صوتی آذر ۶۳ به “حذف” منتقدان فرماندهی سپاه چنین پاسخ میدهد: “آنچه اینجا اشاره میشود در واقع به معنی کنار گذاشتن از مسئولیت است؛ کسانی را که ولایت و اطاعت از آقا محسن [رضایی] را قبول نداشتند کنار میگذاشتند.” ابوترابی در همین ارتباط سرانجام طیفی از فرماندهان منتقد را مثال می زند: “ما در تهران شهید محمد بروجردی را داشتیم که وقتی شهید شد در مسئولیت نبود، شهید ناصر کاظمی، شهید پیچک، شهید داوود کریمی، شهید حسن بهمنی، شهید اصغر رنجبران، شهید بهمن نجفی و شهید کاظم رستگار در مسئولیت نبودند وقتی که شهید شدند.”
محمد ابوترابی سپس، حتی از برکناری علی صیاد شیرازی یاد می کند: “این کنار گذاشتنها به این خاطر بود که نگاه آقا محسن این بود که افراد باید اطاعت محض داشته باشند و آن موقع تحمل نقد و اعتراض را نداشت، حتی از صیاد شیرازی.” مطابق روایت او: “امام حتی بهترین فرمانده خود یعنی شهید صیاد شیرازی را… به خاطر گرفتن بهانه از آقا محسن جابجا کرد. [هرچند] اصلا پای سپاه را آقای صیاد شیرازی به فرماندهی جنگ باز کرد و تمام تجهیزات را در اختیار سپاه گذاشت.”
آقای ابوترابی درخصوص علت مخالفت آیت الله خمینی در آذر ۶۳ با مطالبه برکناری محسن رضایی معتقد است: “جابه جا کردن فرمانده برای حضرت امام در آن زمان ممکن نبود. یکی از دلایلش هم این بود که آقا محسن نگذاشته بود کسی در این سطح در سپاه بماند که جایگزین شود. [هرچند] زمانی که آقا محسن جایگزین شد ۶-۷ نفر گزینه دیگر وجود داشت که به قول آقای رفیق دوست آقای رضایی نفر دوم، سوم بود.”
توضیح تصویر،”در عملیات [خیبر] ده هزار نفر در لشگر [۲۷ محمد رسول الله] زیرنظر حاج همت بودند… تا از لشکر یک گردان باقی ماند… و در تهاجم به دشمن آن هم تبدیل به یک دسته شد؛ قریب به ۴۰ نفر”
‘داوود کریمی را خیلی در زندان اذیت کردند’
علی صنیعخانی در گفتگوی خود با انصاف نیوز، از برخوردهای صورت گرفته با حسن بهمنی و کاظم نجفی رستگار انتقاد می کند، که پس از عتاب آقای خمینی به معترضان ۶۳ به صورت بسیجی ساده به جبهه می روند و هر دو در ۲۵ اسفند ۶۳ کشته می شوند. جنازه حسن بهمنی را در همان زمان در شرق رودخانه دجله پیدا می کنند، اما بقایای کاظم رستگار، تا ۱۳ سال بعد مفقود میماند.
آقای صنیعخانی اعتقاد دارد: “این بچهها بهشدت مظلوم بودند… این مظلومیت باید آشکار شود که به اینها چه ظلمی شده است. درمورد شهید رستگار حتی اجازه ندادند در پادگان خودش تشییع شود. اصلا کجا میبینید که رستگار یا بهمنی مطرح باشند، مگر کم کسانی بودند؟”
او در انتقادی مشابه از برخوردهای صورت گرفته با بهمنی و رستگار، خواستار “جبران” مسئولان میشود و ادامه میدهد: “کسانی که با اینها بودند وظیفه دارند اطلاعرسانی کنند؛ حداقل اجازه دهند کتاب آقای ابوترابی [مردان رستگار] که تقدیر از این شهداست تجدید چاپ شود.”
علی صنیعخانی با تاکید بر اینکه توقع او صرفا از مسئولان داخل کشور است میگوید: “ما به بیبیسی کاری نداریم؛ اما از طرفی در داخل حرفهایی زده میشود که شنیدن آن حرفها برای ما خیلی سخت است. برای کسی که در آن لشکر [سیدالشهدا] بوده و آن صدمات را دیده، الان قابل تحمل نیست که بیایند بگویند: دو نوع نفاق داریم، نفاق آشکار و پنهان. نفاق آشکار همین منافقینی بودند که به صدام وصل شدند و نفاق پنهان هم اینها بودند.”
انتقاد اخیر، ظاهرا متوجه اظهارات حسین نجات جانشین فعلی قرارگاه ثارالله تهران و جانشین سابق سازمان اطلاعات سپاه است که در بخش هایی از نوار جلسه آذر ۶۳، به پرونده سازی امنیتی برای سپاهیان منتقد متهم می شود.
آقای نجات در واکنشی به مستند “کودتای خزنده”، در ۴ مهر ۹۹ گفته بود: “ما در زمان جنگ دو جریان نفاق داشتیم؛ یک جریان نفاق آشکار بود که همان منافقین بودند که به صدام پناهنده شدند… یک جریان نفاق پنهان هم داشتیم که در دفتر آقای منتظری جمع شده بودند.” حسین نجات با متهم کردن اکبر گنجی از سپاهیان منتقد سال ۶۳ و همفکرانش به اینکه “به صورت سنجیده کار نفاق را انجام میدادند” اضافه کرده بود: “ولی جریانی که دچار اشتباه و سوء برداشت شده بودند، رفتار خود را اصلاح کردند و برخی از آنها، حتی شهید شدند.”
آقای صنیعخانی اظهارات اخیر را به معنی متهم کردن “حسن بهمنی و دیگر بچههای لشگر ۱۰ سیدالشهدا” میداند و از بیان چنین سخنانی ابراز شگفتی میکند: “گفته شد که اینها بریدهها و فریبخوردهها بودند! حسن بهمنی فریبخورده بوده؟”
در واکنشی جداگانه، محمد ابوترابی بهتندی طرح این قبیل اتهامات را از سوی کسانی که “سابقه جنگ” ندارند مورد انتقاد قرار میدهد: “اخیرا متاسفانه یکی از افراد سپاه و از دوستان آقا محسن {حسین نجات} از آقای بهمنی و رستگار بهعنوان کسانی نام میبرند که فریبخورده بودند و بعدا پشیمان شدند و رفتند و شهید شدند؛ اصلا این کلام در حد او که سابقه جنگ ندارد نبوده است و بزرگتر از اندازه دهان ایشان است که بخواهد در مورد بچههای جنگ و شهید رستگار و شهید بهمنی صحبت کند.”
در قسمت دیگری از جلسه، علی صنیعخانی به طور مشخص به سرگذشت داوود کریمی فرمانده سپاه تهران در اوایل دهه ۶۰ می پردازد که در نوار آذر ۶۳، حذف او مورد انتقاد برخی حاضران قرار می گیرد. او با ذکر آنکه “بچههای تهران او را درحد فرمانده کل سپاه میدیدند” می گوید: “وقتی داوود به فرماندهی سپاه تهران آمد احساس خطر کردند و او را به منطقه ۷ [غرب] فرستادند.”
آقای صنیعخانی می افزاید: “بعد از اینکه او را گرفتند خیلی در زندان اذیتش کردند. آقای خامنهای بعد از اینکه متوجه شد بهشدت ناراحت بود؛ بعد از اینکه آزاد شد آقای خامنهای او را خواست و حدود سه ساعت با هم نشستند تا او را آرام کند و از دل او در بیاورد چون در زندان خیلی به داوود جفا کردند.” اشاره این فرمانده سابق، به زندانی شدن آقای کریمی به خاطر حمایت از آیت الله منتظری از دی ۷۱ تا خرداد ۷۲ است.
علی صنیعخانی نقل میکند که بعدا “آقای خامنهای به سپاه گفته بود داوود را به کار بگیرند”، و درنتیجه حسین دهقان -فرمانده سپاه مرکز در جریان اعتراضات ۶۳- به داوود کریمی پیشنهاد میکند وارد کار ساخت و ساز برای سپاه شود که مخالفت تند او را به دنبال دارد. آقای کریمی پس از زندان، در کارگاه قالبسازی خود در جنوب تهران کار میکند و نهایتا در ۱۵ شهریورماه ۸۳، بر اثر عوارض به جای مانده از مصدومیت شیمیایی جان می بازد.
صنیعخانی تصریح دارد: “ظلم شد به داوود اما روزهای آخر [زندگیش] همه آمدند؛ داوود میگفت من حتی با بعضی از اینها سلام و علیک هم ندارم؛ از شمخانی و محسن رضایی و…، همه آمدند. اما رحیم [صفوی فرمانده وقت سپاه] خیلی متفاوت بود با محسن؛ چندبار وقتی داوود مریض بود به رحیم کاغذی نوشتم که او مریض است و بیا عیادت، نیامد؛ دوباره نوشتم و گفتم بد است که داوود در خانه است و [صفوی] عیادت نمیآید.”
آقای صنیعخانی با این یادآوری که داوود کریمی در ابتدای جنگ یحیی (رحیم) صفوی را وارد جرگه فرماندهان کرد حکایت میکند: “در مشهد رحیم را دیدم و گفتم چرا نیامدی سری بزنی، محسن هم آمده خانه و هم بیمارستان رفته عیادت، گفت: محسن سیاسی است! این حرف است؟… داوود از سپاه جدا شدنی نیست و تو فرمانده سپاه هستی… در نهایت آمد.”
پیام برای این مطلب مسدود شده.