علیرضا زاکانی، مدیر تراز دوران ‘سریع، فوری، انقلابی’
بیبیسی: حضور علیرضا زاکانی نوجوان (راست) در جنگ به تحصیل او لطمه زد
علیرضا زاکانی در سال ۱۳۴۴ و در محلهای در جنوب تهران متولد شد و پدرش داور کشتی بود.
او سه دختر دارد و همسرش معصومه پاکتچی از مدیران حوزههای علمیه زنان در تهران بوده است.
شهردار تهران، نامزد ریاست جمهوری ایران، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، نماینده مجلس در چهار دوره، از فرماندهان بسیج و مقامی که در عین اصرارش بر ارائه تصویر یک مبارز سرسخت علیه فساد، خود متهم به فامیلبازی و سوءاستفاده از نفوذش است.
علیرضا زاکانی با چنین سوابقی چهره تراز دوران روی کار آمدن نسل جدیدی از مدیران بلندپایه و پوستاندازی “سریع، فوری و انقلابی” حکومت ایران است.
علیرضا زاکانی یکی از هزاران کودکسربازی بود که ایران در جریان جنگ با عراق به جبهه فرستاد. گفته میشود که او در واحدهای “تخریب” و “اطلاعات-عملیات” حضور داشته است.
او در کتاب خاطراتی از حضورش در گردان تخریب میگوید: “مواد منفجره و فتیله برداشتم، رفتم مین را منفجر کردم. وقتی برگشتم، دیدم مشغول تماشای گلّه گوسفندی است که از آنجا میگذشت. نزدیک اردوگاهمان سیاه چادرهایی بود؛ گلههای گوسفند داشتند، یک بز سر گلّه میرفت. حاج عبدالله با دیدن این صحنه درباره ضرورت وحدت اجتماعی و تبعیت از رهبری نظراتی بیان کرد. میگفت: ‘خدا با نشان دادن این صحنههای طبیعی به ما منظوری دارد. نباید بیتفاوت از کنارشان رد شویم. ‘ بعد نتیجهگیریاش به بحث ولایت فقیه انجامید.”
از آن پس او هر جا که بوده این درس وفاداری به “ولایت فقیه” را فراموش نکرده، درسی که به نظر میرسد در پیشرفت تحصیلی او هم بیتاثیر نبوده است.
به گفته خود آقای زاکانی حضور او در جنگ از ۱۵ سالگی باعث شد که در مقطع دیپلم دو بار تجدید شود.
او پس از جنگ به دانشگاه تهران رفت و از فرماندهان بسیج دانشجویی شد که گروهی شبهنظامی وابسته به سپاه پاسداران و فعال در دانشگاههای ایران است و در وقایعی مانند سرکوب دانشجویان منتقد یا حملات به سفارتخانهها در تهران نقش محوری داشته است.
علیرضا زاکانی در زمان حمله نیروهای انتظامی و شبهنظامیان حزباللهی به خوابگاه دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ مسئول بسیج دانشگاههای استان تهران بود و در رویدادهای مرتبط با آن حضور داشت.
او از جمله در راهپیمایی حکومتی ۲۳ تیر در کنار حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، جزو سخنرانان بود.
بعدها اسماعیل کوثری، از فرماندهان سپاه پاسداران، درباره آقای زاکانی گفت: “در زمان اصلاحات نیز به عنوان مسئول بسیج دانشجویی وظیفهاش را به خوبی انجام داد و ما نیز چون از ایشان از همان دوران دفاع مقدس شناخت کافی را داشتیم حمایتش میکردیم.”
ویدئوهای منتشرشده از واکسن زدن علیرضا زاکانی نشان میداد که او نمیتواند سرنگ را پر کند
آقای زاکانی به عنوان پزشک و متخصص پزشکی هستهای معرفی میشود.
او پس از رسیدن به مقام شهرداری تهران در برنامهای تبلیغاتی با نام “پویش جهادی تزریق ۳۰۰ هزار دوز واکسن” حاضر شد و مقابل خبرنگاران به یک نفر واکسن زد.
ویدئوهای منتشرشده حاکی از آن بود که آقای زاکانی نمیتوانست سرنگ را پر کند و افراد حاضر از خبرنگاران خواستند که چند لحظه فیلم و عکس نگیرند.
محمدرضا تقویفرد در سال ۱۳۹۰ علیرضا زاکانی را متهم کرد که با تکیه بر “مکاتبات و ملاحظات” رئیس وقت دانشگاه تهران، توانسته از رشته پزشکی فارغ التحصیل شود.
آقای تقویفرد نوشت که کارنامه تحصیلی آقای زاکانی “دورزدنهای فراوان قانون، از نمرات صفر ناشی از غیبت و مشروطیهای پیدرپی میگریزد و علیرغم مخالفتهای قانونی از دستیاری کودکان به پزشکی هستهای تغییررشته پرابهامی دارد.”
روحالله حسینیان، رئیس پیشین مرکز اسناد انقلاب اسلامی و نماینده سابق مجلس نیز در سال ۱۳۹۱ ابهامهای مشابهی را مطرح کرد.
آقای حسینیان گفت: “آقای زاکانی همواره در جلسات مجلس تاخیر داشته و یا غایب بوده است. میگویند دنبال دکترایش است. هیات رئیسه روزهای حضور او در مجلس را اعلام کند که معلوم شود که چند روز در خدمت مردم بوده است. البته من میدانم که اداره چند سایت و مجله فاخر نیازمند وقت و پول است.”
بعدتر و همجهت با اشاره آقای حسینیان به “پول برای چند سایت و مجله” فاش شد که مجله پنجره، به مدیرمسئولی علیرضا زاکانی، در سال ۱۳۹۰ از سازمان تبلیغات اسلامی برای “بصیرتزایی” ۵۰۰ میلیون تومان گرفته بود.
با وجود چنین ابهامهایی آقای زاکانی بعدتر به ریاست مرکز پژوهشهای مجلس رسید، جایی که متهم به سوءاستفاده از موقعیت خود شد.
اردشیر مطهری، نماینده مجلس، معترض شد که “در مرکز پژوهشها که کلا ۵ معاونت در ساختار سازمانی دارد، ١۴ معاون با حکم رییس مرکز پژوهشها منصوب شده. همچنین اخباری مبنی بر پرداخت های نامتعارف و خارج از روابط استخدامی و سازمانی در مرکز پژوهش ها به گوش میرسد. تأسیس شعبه مرکز پژوهشها در قم اعتراضها را برانگیخته.”
محمد مهاجری، از وبسایت میانهرو-محافظهکار خبرآنلاین هم انتقاد کرد که با وجود “حداکثر ۲۴۸ پست سازمانی” در این نهاد، در دوره ریاست آقای زاکانی “به ۶۰۰ نفرحقوق ثابت و به افراد متعددی بابت پروژههای مثلا تحقیقاتی پول داده” شده است.
یکی از افرادی که در دوران ریاست او به مرکز پژوهشها پیوست مسعود فیاضی، برادر داماد آقای زاکانی بود که به عنوان معاون او منصوب شد.
آقای فیاضی در تدوین طرح جنجالی “صیانت از فضای مجازی” نقش محوری داشت.
علیرضا زاکانی در نهمین دوره مجلس رئیس “کمیسیون ویژه برجام” شد که قرار بود توافق هستهای ایران و قدرتهای جهانی را بررسی کند.
با وجود تبلیغات وسیع محافظهکاران علیه برجام، نمایندگان محافظهکار در جلسهای کوتاه به آن رای مثبت دادند. حال با قدرت گرفتن ابراهیم رئیسی نیز آنان در پی بازگشت به مذاکرات برای احیای توافقی هستند که عدهای از خودشان در صحن مجلس آتش زده بودند.
آقای زاکانی در انتخابات دهمین دوره مجلس شکست خورد و به عنوان “دبیر مجمع عالی بسیج” منصوب شد.
هرچند او درجه سرلشکری ندارد، در مقام مجمع عالی بسیج و پیش از آن در ریاست بسیج دانشجویی جایگاه سرلشکری داشته است.
علیرضا زاکانی و مهرداد بذرپاش از فعالیت در بسیج دانشجویی به بالاترین مقامها رسیدهاند
او در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد، اما صلاحیتش در شورای نگهبان قانون اساسی رد شد.
اما در سال ۱۴۰۰، مقطعی که علی لاریجانی و محمود احمدینژاد رد صلاحیت شدند، صلاحیت علیرضا زاکانی تایید شد.
او همان طور که ناصر همتی، دیگر نامزد انتخابات، متهم میکرد “نامزدی پوششی” برای ابراهیم رئیسی است، به نفع آقای رئیسی کنار رفت.
در برابر این کنارهگیری به نفع آقای رئیسی، به آقای زاکانی پیشنهاد شد میان وزارت رفاه، وزارت بهداشت و ریاست دفتر رئیس جمهور یک مقام را انتخاب کند و او سرانجام به شهرداری تهران رسید.
آقای زاکانی گفت: “بین حضور در شهرداری تهران و حضور در کابینه نتیجه گرفتم که در شرایط کنونی و افزایش نارضایتیهای مردم از شهرداری تهران و نیاز تهران به تحول فرهنگی و اجتماعی در شهرداری تهران حاضر شوم.”
آقای زاکانی در دوران نمایندگی خود تلاش کرده به عنوان چهرهای فسادستیز مطرح شود.
علیرضا زاکانی بی آنکه گرفتار تبعات معمول برای افشاگران و منتقدان حکومت ایران شود درگیر جنجالها و افشاگریهای رسانهای شده است.
او از جمله بارها درباره پرونده کرسنت ادعاهایی را مطرح کرده است.
شکایت وزارت نفت از آقای زاکانی محکومیتش به جرم نشر اکاذیب را به دنبال داشت.
در سال ۹۸ که علیرضا زاکانی مدعی شد باندی از ماموران وزارت اطلاعات و قوه قضاییه در فساد مالی درگیر بودهاند، وزارت اطلاعات او را متقابلا متهم کرد که “به بهانه ارائه اطلاعات در مورد تخلفات اقتصادی در حوزه پتروشیمی، دنبال دفاع و حمایت از یک متخلف در حال تعقیب در یکی از پروندههای مفاسد اقتصادی دارای اقدامات مجرمانه(اخاذی و ارتشاء) بوده است.”
اما هیچ یک از اتهامها و جنجالها تاکنون سد راه علیرضا زاکانی نشده است. او در پرونده شکایت وزارت نفت در سکوت خبری تبرئه شد و اتهامهایش علیه وزارت اطلاعات هم تنها در حد مصاحبه یک “مقام مسئول” پاسخ گرفت.
وقتی هم که سازمان بازرسی کل کشور به شورای شهر تهران گفت که آقای زاکانی مدرک تحصیلی مرتبط و سابقه مدیریتی لازم برای شهرداری تهران را ندارد، اعتراضش به جایی نرسید.
علیرضا زاکانی در مسیر زندگی سیاسی خود تنها در یک جهت حرکت کرده: پشتیبانی ولایت فقیه؛ بالا، بالا، بالاتر.
بخشی از خاطرات علیرضا زاکانی وضع ملت ایران را مشخص می کند و آن اینکه مقام عظما بز گله هستند و دیگران هم گوسفند هستند
خاک بر سرت بهنود
اگه بپرسید چرا بهنود خاک بر سره برا اینه که از سبک نگارش خاطرات زاکانی چنین برداشت میشه که یا بهنود براش نوشته یا زاکانی از رو دست بهنود نوشته pic.twitter.com/gDOmtR3C8z— Hasanagha (@Hasanagha) October 29, 2021
پیام برای این مطلب مسدود شده.