تهدید یک پزشک به لغو پروانه طبابت بابت پذیرش رایگان بیماران
ایران وایر: سالها میگذرد از زمانیکه ساواک به سراغ پزشکی در «خرمآباد» لرستان رفت و او را به خاطر فعالیتهای سیاسی از طبابت رایگان بیمارهایش منع کرد. صحبت از دکتر «هوشنگ اعظمیلرستانی» است که فعال سیاسی شناختهشدهای در این خطه بود، فعالیتهای مدنیاش را هم ممنوع کرده بودند تا نتواند با طبابت رایگان، خدمتی به مردمانی کند که درمان و سلامتشان هم به طبقه اجتماعیشان برمیگشت.
حالا دیگر ساواکی وجود ندارد، اما درست در همان خطه، پزشک دیگری را از طبابت رایگان منع کردهاند؛ پزشکی که به خاطر فعالیتهای دانشجوییاش ناچار به اعتراف اجباری شد تا بلکه بتواند ادامه تحصیل دهد. «یاسر رحمانیراد» با محرومیتهای بسیار بالاخره توانست تحصیلاتش را به پایان ببرد، حالا هم که در مطبش تابلوی طبابت رایگان یا در حد وسع مراجعهکنندگان نصب کرده است، او را تهدید کردهاند. او پزشک اخراجی هفتتپه است که پیشتر اخبارش اطلاعرسانی شده بود.
***
«یاسر رحمانیراد» خبر تهدیدش را به لغو پروانه طبابت توسط نماینده سازمان تامین اجتماعی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام منتشر کرده است: «واقعا در دورهای به سر میبریم که حکومت اسلامی از اینکه بیماران را هم رایگان ویزیت کنی و به کسانی بگویی، در حد توانتان ویزیت پرداخت کنید، احساس میکند که اقتدار پوشالیاش به خطر میافتد.» =
تابلوی معرفی او را برای پذیرش رایگان بیماران در صفحه اینستاگرام خبرهای پزشکی لرستان هم میتوان مشاهده کرد. اما حالا بنا به آنچه خودش منتشر کرده است، او را تهدید کردهاند که اگر به این اقدام ادامه دهد، پروانه طبابتش را باطل خواهند کرد: «گفتم هر غلطی دوست دارید بکنید، من در حاشیه شهر چادر میزنم و بینوایان را ویزیت میکنم. همین. به تهدیدشان برای لغو پروانه مطلب توجه نکردم. چون اصولا در حیطه کار آنها نیست.»
او از دانشجویان نخبه دهه هشتاد است که با رتبه دو رقمی در دانشگاه پزشکی شیراز پذیرفته شد و به تحصیل پرداخت. اما از فروردین سال ۱۳۸۸ زندگیاش رنگ دیگری به خود گرفت؛ از اعترافات اجباری با حضور خبرنگار خبرگزاری «فارس» وابسته به سپاه پاسداران تا بازداشت و حکم تعلیقی محرومیت از تحصیل که بالای سرش نگه داشتند.
سال ۱۳۸۷ یک روز مانده به پایان امتحانات ترم پنج پزشکی بود که توسط «محمدهادی ایمانیه»، رییس سابق دانشگاه که استاندار شیراز است، برای دو ماه ممنوع از ورود به دانشگاه شد. ایمانیه در هشت سال دوران «محمود احمدینژاد» و شش سال دوران «حسن روحانی» روسای سابق دولت، رییس دانشگاه علوم پزشکی شیراز بود.
یاسر رحمانیراد در دانشگاه دبیر سیاسی انجمن اسلامی بود و در نشریههای مختلف قلم میزد. گفته میشود که نشریههایی مثل «بانو» در حمایت از حقوق زنان و «صدا» که به مسایل حاشیهنشینی میپرداخت، از جمله نشریاتی است که او منتشر میکرد. برگزاری جلسات کتابخوانی و مشارکت در گردهماییهای دانشجویان نیز بخشی از فعالیتهایش بود که به مذاق ایمانیه و کادر دانشگاه خوش نمیآمد.
اما ممنوع از ورود کردن او به دانشگاه تازه آغاز اعمال محدودیتها علیهاش بود. کمیتهای ۱۲ نفری با حضور «عصمت باروتی» که معاون فرهنگی وزیر بهداشت دولت نهم و پزشک متخصص زنان و زایمان و البته همسر «حسین شریعتمداری» روزنامه کیهان است، برای او تصمیم گرفتند که در صورتی اجازه ادامه تحصیل دارد که توبه کند. به او حکم اخراج تعلیقی تا پایان تحصیلاتش دادند و چهار ترم او را از تحصیل محروم کردند و حکم دیگر نیز تبعید هر شش ماه به یک استان بود تا مبادا در یک دانشگاه بماند.
مرحله بعدی اعمال محدودیتها علیه او، اعترافات اجباری در فروردین ۱۳۸۸ بود. او را ابتدا به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار کردند و بعد همراه با یک مامور به دفتر ریيس وقت دانشگاه یعنی ایمانیه بردند. آنجا خبرنگار فارس هم حضور داشت و متنی به او دادند که در صورت روخوانی احکام صادر شده علیهاش لغو خواهند شد. متن این اعترافات مبنی بر ارتباط او با «منافقین» در سایتهای حکومتی منتشر شد. اما نه تنها احکام لغو نشدند بلکه متن اعترافات بر در و دیوار دانشگاه نصب شد.
در آن زمان هنوز اعترافات اجباری در افکار عمومی به نخنمایی و بیاعتباری نبود و بسیاری از قربانیان این روش حکومتی، از جامعه طرد و به افسردگی و انزوا کشیده میشدند. به روایت بسیاری از قربانیان اعترافات اجباری، زندگی آنها پس از طاقت آوردن مقابل دوربین و عمومی شدن اعترافاتشان به دو بخش تقسیم میشود؛ برخی بالاخره از این بار روحی خلاص میشوند و برخی تا همیشه شانههایشان خسته از چنین شکنجهای خم میماند.
سه ماه انفرادی در ۸۸ و اخراج از پزشکی هفتتپه در ۹۹
یاسر رحمانیراد که تن به اعتراف اجباری داد تا درسش را به اتمام برساند، حکم گرفت که هر ترم را باید در یک دانشگاه تمام کند. اما پیش از آنکه تحصیلاتش را به اتمام برساند، سه ماه در انفرادی بازداشت بود.
صبح روز ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ بود و هنوز تظاهرات در اعتراض به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری به راه نیفتاده بود که یاسر رحمانیراد را بازداشت کردند. او به مدت سه ماه در انفرادی «پلاک ۱۰۰» تحت نظر وزارت اطلاعات بازداشت بود. بازداشتگاه «پلاک ۱۰۰» بازداشتگاهی امنیتی و غیررسمی در نزدیکی زندان «عادلآباد» شیراز است.
نزدیک به دو ماه او به تنهایی در انفرادی و تحت بازجویی بود و یک ماه پایانی متهمی از بهاییان شیراز را با او همسلول کردند. او مسئول ستاد دانشجویی «مهدی کروبی» از نامزدان ریاستجمهوری آن انتخابات بود. در نهایت اما قاضی دادگاه رای به تبرئه او داد.
یاسر رحمانیراد توانست پس از ۱۰ سال زیر حکم تعلیقی اخراج بودن، تحصیلات خود را با گذراندن هر ترم در یک دانشگاه و شهری مختلف، به اتمام برساند. در سال ۱۳۹۵ او در تخصص اطفال در شهر «خرمآباد» قبول شد؛ اما هنوز دو سال از تحصیلاتش نگذشته بود که او را اخراج کردند.
نام این پزشک در رابطه با اعتراضات «هفتتپه» بار دیگر در رسانهها مطرح شد. اینبار ۱۶ مرداد ۱۳۹۹ بود که او با عنوان پزشک قراردادی مجموعه «کشت و صنعت نیشکر هفتتپه» با انتشار ویدیویی خبر داد به جمع متحصنین و کارگران اعتصابی خواهد پیوست تا صدایشان باشد. او در این ویدیو میگوید که از صبح روز قبل که در اینستاگرام خود اعلام کرده بود، به جمع کارگران اعتصابی هفتتپه میپیوندد، تماسهای تهدیدآمیزی از طرف نیروهای امنیتی دریافت کرده است که حق خروج حضور در تجمع را ندارد.
این پزشک همچنین تصریح کرده بود: «اعلام میکنم اگر در اعترافات تلویزیونی یا کتبی، سخنی از زبان من گفته شود، فاقد وجاهت قانونی است و اجبارا و تحت شکنجه بوده است.»
چند روز بعد این پزشک اخراج شد. او پزشک قراردادی بود و بنا به نوشته خودش، ۵۰ میلیون تومان از دستمزد او را که معادل با سه ماه پایانی قراردادش بود، پرداخت نکردند. در نهایت او به خرمآباد بازگشت و همزمان از اول شهریور ۱۳۹۹ به سربازی رفت و مطباش را دایر کرد.
این پزشک در حال حاضر سرباز نیروی انتظامی است که صبحها در بهداری ناجا در شهر خرمآباد مشغول به خدمت است و بعدازظهرها به طبابت در مطب میپردازد. پنجشنبهها هم به رایگان بیمار پذیرش میکند. اما طی سالهای اخیر بارها به خاطر نوشتههای انتقادیاش در صفحه اینستاگرام خود از سوی حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی احضار و مورد سوال و جواب قرار گرفته است.
خرمآباد؛ معیشت سخت و آسیبهای اجتماعی
در طول سالهای بسیار که بر لرستان هم با وجود تاریخی مملو از مبارزه و مقاومت، فقر و نگاه امنیتی تحمیل شده است، پزشکان بسیاری بودهاند که از جمله خیرین شهرهای مختلف این استان به شمار آمدهاند. فقر و آسیبهای اجتماعی باعث شده است که مردم دست به دست یکدیگر بدهند تا بلکه از درد رهایی یابند.
پاییز سال گذشته، وزیر کار گفته بود که ۲۰ درصد جوانان استان لرستان بیکار هستند و نرخ کل بیکاری در لرستان ۱۲ درصد است. او وعده داده بود که تا پایان امسال، ۴۰ هزار فرصت شغلی در این استان ایجاد شود.
پیش از آن هم بنا به گفتههای فرماندار «خرمآباد» ۱۲ منطقه حاشیهنشین در این شهر در معرض آسیبهای شدید اجتماعی قرار داشتند. تصاویری که خبرگزاری مهر از حاشیهنشینی در اطراف خرمآباد منتشر کرده بود، حکایت از محرومیت و فقر داشت.
فرماندار خرمآباد گفته بود که با وجود ۶۷ هکتار بافت تاریخی و مذهبی در شهر خرمآباد، ۲۲۰ هکتار بافت پیرامونی نیز خارج از این شهر است؛ اما «فرسودگی» از تهدیدهای جدی خرمآباد محسوب میشد. به گفته معاون سیاسی امنیتی استانداری لرستان نیز مساله بیکاری و حاشیهنشینی، سالها پیش هم از جمله تهدیدات اجتماعی در این شهر بوده است.
اعتیاد از جمله دیگر آسیبهای اجتماعی است که به نظر میرسد در پی بیکاری و حاشیهنشینی گریبان مردمان لرستان را گرفته است. در سال ۱۳۹۹ دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر این استان خبر داده بود که ۴.۷ درصد از جمعیت لرستان به اعتیاد دچار هستند.
حال میتوان پرسید که در چنین منطقهای آسیبزده، پذیرش رایگان بیماران توسط یک پزشک با هر پیشینه و عقیده و باوری، چه خطری برای مقامات حکومتی دارد که او را تهدید به تعطیلی مطب و لغو پروانه طبابت میکنند؟
پیام برای این مطلب مسدود شده.